کتاب مجمع سری
معرفی کتاب مجمع سری
کتاب مجمع سری نوشتهٔ رابرت هریس و ترجمهٔ مهدی فیاضی کیا است. انتشارات چترنگ این رمان معاصر انگلیسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب مجمع سری
کتاب مجمع سری حاوی یک رمان معاصر و انگلیسی است که شما را به مرزهای محصور و نفسگیر واتیکان میبرد. داستان چیست؟ پس از اینکه پاپ از دنیا میرود، کاردینالها از سراسر جهان با تشکیل مجمع در تلاشند جانشین او را انتخاب کنند. مردانی قدرتمند گرد هم آمدهاند تا تصمیماتی سرنوشتساز بگیرند، اما روند رأیگیری چگونه پیش رفته است؟ رابرت هریس در رمان «مجمع سرّی» که در آیندهای نزدیک میگذرد، حکایتی در باب توطئههای پشتپردۀ قدرت در بالاترین ردۀ کلیسای کاتولیک رُم تعریف کرده است. این نویسنده روند مخفی مجمع را در نمازخانۀ سیستین و کازا سانتا مارتا از درون بهتفصیل شرح داده است. رابرت هریس در آثارش انسانهایی معمولی و پرنقص را در عرصههای بزرگ و البسۀ فاخر مینهد. آثاری که ممکن بود ملودرامها و حکایتهایی جزئی باشند، اینک آثار پرفروشی هستند با اهمیت سیاسی، اخلاقی و اجتماعی. رمان حاضر ۱۹ فصل دارد.
خواندن کتاب مجمع سری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مجمع سری
«صدای هیسهیسِ یکصد کاردینال که به نجوا با بغلدستی خود تبادلنظر میکردند با پژواکی که در دیوارهای نقاشیشده میپیچید و مطنطن میشد، خاطرهای را برای لوملی زنده کرد که در ابتدا هرچه تلاش کرد برایش مبهم بود اما سپس به یاد آورد که به دریای جنوآ مربوط میشد، یا دقیقتر، به جزری که بر مسیری دراز روی ماسههای ساحل عقب میکشید و در کودکی با مادرش در آن ساحل شنا میکرد. صداها تا چند دقیقه ماند تا بالاخره بعد از رایزنی با سه کاردینال ناظر، نیوبای ایستاد که نتایج رسمی را بخواند. در آنزمان بود که مجمع انتخاباتی مدت کوتاهی ساکت شد. اما سراسقف وستمینستر فقط همان چیزی را تأیید کرد که خودشان پیشاپیش میدانستند. و وقتی حرفش تمام شد، درحالیکه میز بازرسان و صندلیها را میبردند و آرای شمرده را در خزانهٔ مقدس میگذاشتند صدای هیسهیسِ حسابگرانه دوباره راه افتاد.
در تمام این مدت، لوملی با ظاهری آرام نشسته بود. با کسی حرف نزد. هرچند هم بلینی و هم پاتریارک اسکندریه سعی میکردند با نگاه توجهش را جلب کنند. وقتی گلدان و جام دوباره بر محراب گذاشته شد و بازرسان در جای خود قرار گرفتند، او به سمت میکروفون رفت.
«برادران، هیچ نامزدی دوسوم آرا را به دست نیاورد. اینک فوراً به سراغ رأیگیری هفتم میرویم.»
زیر سطح یکنواخت رفتارش ذهنش بارهاوبارها در مداری ثابت به شکلی بیانتها میچرخید. چه کسی؟ چه کسی؟ باید در کمتر از یک دقیقه رأیاش را میریخت. اما چه کسی؟ حتی وقتی به صندلی برمیگشت هنوز تلاش میکرد تصمیم بگیرد چه کند.
تا این اندازه مطمئن بود که نمیخواست پاپ باشد. از ته قلبش دعا کرد که از این مصیبت نجات پیدا کند. پدرم، اگر ممکن باشد، بگذار این جام از من درگذرد. و اگر این دعا ناشنیده میماند و جام به او میرسید چه؟ در این صورت مصمم بود که نپذیرد. درست مثل کاری که لوچانی بیچاره سعی کرد در انتهای مجمع سری اول در سال ۷۸ انجام بدهد. نپذیرفتن جای خود بر روی صلیب به عنوان گناه سهمگین خودخواهی و بزدلی محسوب میشد و همین بود که لوچانی را مجبور کرد در نهایت به لابهٔ همکارانش تسلیم شود. اما لوملی مصمم بود که سفت بایستد. اگر خدا به کسی موهبت شناخت خویشتن را داده بود پس آیا آن شخص وظیفهای نداشت که این موهبت را به کار بگیرد؟ تنهایی، انزوا و رنج پاپ شدن را حاضر بود تحمل کند. آنچه بیرحمانه بود داشتن پاپی بود که به قدر کفایت مقدس نباشد. گناه این بود.»
حجم
۴۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۴۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه