کتاب کافه خیابان گوته
معرفی کتاب کافه خیابان گوته
کتاب کافه خیابان گوته نوشتهٔ حمیدرضا شاهآبادی در نشر افق به چاپ رسیده است. کافه خیابان گوته در سال ۱۳۹۵ به عنوان کتاب سال جایزهٔ ادبی شهید غنیپور انتخاب شد.
درباره کتاب کافه خیابان گوته
شاهآبادی در این رمان به روایت دورهای تاریخی میپردازد که شامل سرگذشت نسلی از جوانان آرمانخواه آن دوره است. شخصیت اصلی کتاب، کیانوش مستوفی، در فرانکفورت صاحب کافهای است و در طبقهٔ بالای کافه خود، مردی را اسیر کرده که فکر میکند عامل اصلی مرگ معشوقهاش، مادرش و همچنین حبس چندسالهاش است. کیانوش در پی انتقام است و میخواهد مرد را به یادآوری گذشته وادارد تا مزهٔ انتقام را بچشد. کافه خیابان گوته ترکیبی از داستانهای تاریخی و معاصر است که در آلمان میگذرند و بهصورت موازی به دوران مبارزات پیش از انقلاب ایران میپردازد. مخاطبان این اثر را اشخاص گوناگونی تشکیل میدهند. این کتاب برای دوستداران کتابهای تاریخی و همچنین داستانهایی با مضامین انتقام و عدالت علاقهمند هستند، مناسب است. این کتاب همچنین برای کسانی که به دنبال آثاری هستند که به ترکیب تاریخ و داستانهای معاصر میپردازند و به دنبال رمانهایی با پیچیدگیهای روانشناختی هستند، پیشنهاد میشود.
کتاب کافه خیابان گوته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب کافه خیابان گوته به دوستداران آثاری با موضوع تاریخ سیاسی معاصر ایران پیشنهاد میشود.
درباره حمیدرضا شاه آبادی
حمیدرضا شاه آبادی متولد سوم خرداد ۱۳۴۶ در تهران است. او نویسنده، پژوهشگر و یکی از مدیران باسابقه در حوزهٔ نشر است. در جوانی به هنر داستاننویسی علاقهمند شد و همزمان در دنیای سینما و تئاتر تجربیاتی را از سر گذراند. اولین داستان او به نام «قبل از باران» در سال ۱۳۶۸ در یک مجلهٔ هفتگی منتشر شد. حمیدرضا شاه آبادی از سال ۱۳۶۷ تحصیل در رشتهٔ تاریخ را آغاز کرد. او مدرک کارشناسیارشد در رشتهٔ تاریخ دارد و همچنین دو بورس مطالعاتی را در کتابخانهٔ بینالمللی مونیخ با موضوع ادبیات کودک گذرانده است. علاقهٔ او به تاریخ و ادبیات او را به جایگاه امروز رساند. او در بیشتر کتابهایش از تاریخ بهره میبرد و نگاهی به وقایع تاریخی ایران دارد. شاهآبادی آثار مکتوب بسیاری دارد؛ مانند «وقتی مژی گم شد»، «دیلماج»، «هیچکس جرئتش را ندارد» و «لالایی برای دختر مرده» که لوح تقدیر شورای کتاب کودک را دریافت کرده است. بخشی از آثار او برای بزرگسالان و بخشی از آن برای کودکان و نوجوانان است. او بهدلیل نوشتن رمانهای تأثیرگذار، ساختن جهانهای داستانی متنوع و زبان مؤثر در روایت، از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران، نامزد جایزهٔ جهانی آسترید لیندگرن در سال ۲۰۲۱ میلادی شد.
بخشی از کتاب کافه خیابان گوته
من فکر میکردم دارد روی نقشهٔ ترور شاه کار میکند، اما بعد اوضاع فرق کرد. آذر دقیقه به دقیقه از اتاقش بیرون میآمد و سر من و شهریار غر میزد. انگار یک جای وجودش لنگ شده بود. همینطور دور خودش میچرخید و از ما ایراد میگرفت. میدانی که او دختری احساساتی نبود. اما آن روزها با روزهای دیگرش فرق داشت. احساساتی شده بود. کافی بود یک تلنگر به او بزنی تا بزند زیر گریه. یک روز که داشتم با ماشین ریشتراشیِ تو صورتم را اصلاح میکردم، آذر دید و سرم داد کشید که چرا بیاجازه از وسایل شخصی دیگران استفاده میکنم. خودت میدانی که ما آن موقع هیچ کدام چیز شخصی نداشتیم. اما آذر آن روز گفت «وسایل شخصی!» او که معتقد بود همه چیز مال همه است گفت «وسایل شخصی»، چون احساس کرده بود کسی وارد حریم تو شده یا شاید حریم خود او، حریمی که آذر آن را متعلق به خودش و تو میدانست. چنان سرم داد کشید که اصلاحم را نیمهتمام گذاشتم و رفتم بیرون و یک تیغ دو سوسمار خریدم و صورتم را با آن تراشیدم.»
حجم
۱۷۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۱۷۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
نظرات کاربران
اگه بخوام این کتاب رو با سه کلمه توصیف کنم باید بگم جذاب، دوست داشتنی و تلخ بود .