
کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر
معرفی کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر
کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر نوشتهٔ حمید عنایت و ترجمهٔ بهاءالدین خرمشاهی است. انتشارات خوارزمی این کتاب در حوزهٔ علوم سیاسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر
کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر (Modern Islamic Political Thought) اندیشههای سیاسی مسلمانان را در قرن حاضر، بهویژه اندیشههایی را که مصریان و ایرانیان و بعضی از نویسندگان و متفکران پاکستان، هند، لبنان، سوریه و عراق بیان کردهاند، توصیف و تعبیر و تفسیر میکند. این کتاب بیشتر بهاندیشهها میپردازد و از تاریخ و جامعهشناسی فقط در مواردی کمک گرفته شدهاست که بهروشنکردن زمینهٔ اندیشهها کمکرسان باشند. این کتاب آنقدرها که بهاندیشههای اسلامی میپردازد، بهاندیشههایی که مسلمانان طبق برداشت خود عرضه داشتهاند، نمیپردازد. منظور از جملهٔ پیشین این است که بهاندیشههای اسلامیای میپردازد که در جامهٔ اصطلاحات و مقولات رسمی فقه و کلام و سایر معارف اسلامی بیان شده، هر چند ممکن است بسیاری از آنها غیرسنتی و غریب بنماید. عنوان بخشهای کتاب حاضر عبارت است از «تشیع و تسنن: تعارض و توافق»، «بحران خلافت»، «اندیشهٔ حکومت اسلامی»، «ناسیونالیسم، دموکراسی و سوسیالیسم» و «نظری بهتجددخواهی شیعه». به عقیدهٔ حمید عنایت، نویسندهٔ کتاب حاضر بدون شناختن یک سلسله بازاندیشیهای عقیدتی و تعبیر و تفسیرهای مجدد که امروزه بهتجددخواهی اسلامی معروف است، اندیشهٔ سیاسی اسلامی معاصر را نمیتوان به درستی دریافت و ارزیابی کرد.
خواندن کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب اسلام سیاسی و علاقهمندان به علوم سیاسی پیشنهاد میکنیم.
درباره حمید عنایت
حمید عنایت، پژوهشگر علوم سیاسی و فلسفه، در خانوادهای مذهبی در تهران به دنیا آمد. او پس از تحصیل در دانشگاه تهران و اخذ بورسیه، مدارک کارشناسیارشد و دکترای خود را از دانشگاه لندن دریافت کرد و تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد نیز ادامه داد. عنایت پس از بازگشت به ایران، به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و به مرتبهٔ دانشیاری رسید. پس از انقلاب، به دلیل بیماری به انگلستان مهاجرت کرد و در دانشگاه آکسفورد به تدریس تاریخ خاورمیانه مشغول شد. او علاوهبر تدریس، به نوشتن و انتشار مقالات در نشریات مختلف نیز میپرداخت. حمید عنایت در سال ۱۳۶۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت، اما میراث ارزشمندی از خود به جای گذاشت. او با فعالیتهای خود تأثیر زیادی بر روشنفکران و جامعه دانشگاهی ایران گذاشت و به گفتهٔ دانشجویانش، شخصیتی صمیمی و شوخطبع داشت.
از جمله آثار تألیفی او میتوان به کتابهای «اندیشهٔ سیاسی در اسلام معاصر»، «تاریخ اندیشهها و نهادهای سیاسی در ایران و اسلام»، «فلسفهٔ سیاسی غرب»، «اسلام و سوسیالیسم در مصر (مجموعه مقالات)» و «سیری در اندیشهٔ سیاسی عرب» اشاره کرد. برخی از آثاری که توسز او ترجمه شدهاند، عبارتاند از «سیاست» نوشتهٔ ارسطو، «فلسفه هگل» نوشتهٔ و. ت. ستیس، «بنیاد مابعدالطبیعهٔ اخلاق» نوشتهٔ ایمانوئل کانت، «عقل در تاریخ» نوشتهٔ فریدریش هگل، «تاریخ طبیعی دین» نوشتهٔ دیوید هیوم، «لوی اشتراوس» نوشتهٔ ادموند لیچ و «خدایگان و بنده» نوشتهٔ فریدریش هگل.
درباره بهاءالدین خرمشاهی
بهاءالدین خرمشاهی در سال ۱۳۲۴ در قزوین به دنیا آمد. او نویسنده، مترجم، روزنامهنگار، طنزپرداز، فرهنگنویس، شاعر و استاد دانشگاهی ایرانی است. خرمشاهی تألیفاتی در حافظشناسی و تفسیر اشعار حافظ شیرازی دارد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در قزوین گذرانده؛ سپس در رشتهٔ پزشکی پذیرفته شد، اما تحصیل در این رشته را در سال سوم نیمهکاره رها کرد (۱۳۴۳) و همراه با «کامران فانی» به تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی پرداخت. او از دانشگاه تهران فوقلیسانس کتابداری گرفت (۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲) و در مرکز خدمات کتابداری مشغول به کار شد. از استادان او در رشتهٔ ادبیات فارسی میتوان به ذبیحالله صفا، مهدی محقق، سید جعفر شهیدی، پرویز ناتلخانلری، سید صادق گوهرین، آیتالله ابوالحسن شعرانی و عبدالحمید بدیعالزمانی کردستانی اشاره کرد. خرمشاهی توفیق خود را در مسیر پژوهشهای قرآنی، مدیون کتاب «قانون تفسیر» و مولف آن، «سید علی کمالی دزفولی» دانسته است. کتابهای «قرآن و مثنوی»، «بررسی ترجمههای امروزین قرآن کریم»، «پوزیتیویسم منطقی»، «انسانم آرزوست (شرح برگزیدهٔ غزلیات شمس)»، «ترجمهکاوی»، «طنز و تراژدی»، «حافظ حافظهٔ ماست»، «از سبزه تا ستاره»، «رستگاری نزدیک» و «اکسیر خوشبختی» از آثار مکتوب بهاءالدین خرمشاهی است. او کتابهای بسیاری را به پارسی برگردانده است.
بخشی از کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر
«در میان مخالفان مذهبی ناسیونالیسم فرهنگی ایران، از همه برجستهتر مرتضی مطهری (شهید به ۱۳۵۹) استاد فلسفهٔ اسلامی در دانشگاه تهران و یکی از رهبران انقلاب اسلامی ایران بود. وی همراه با مردمیترین طرفدار تجددواهی شیعه، علی شریعتی و گروهی از مدرسان دینی و وعاظ، حسینیهٔ ارشاد را در تهران بنا نهاد، که کانونی برای تعلیم و ارشاد و تبلیغ و اشاعهٔ «اسلام راستین» در میان جوانان بود. ولی سرانجام این کانون بر اثر ترس حکومت از پیامدهای مخالفتآمیز فعالیتهای آن، و نیز خصومتی که در میان علمای سنتگراتر و قدیمیاندیشتر برانگیختهبود، تعطیل شد. نخستین اثر عمدهای که این حسینیه منتشر کرد کتاب محققانهای راجع بهحضرت محمد (ص) بود که مراد از انتشار آن از جمله مخالفت با جریان رسمی و عقیدهٔ روشنفکرانهٔ راجع بهتمدن پیش از اسلام ایران بهمدد اثبات بیداد اجتماعی و فقر اخلاقی حکومت ساسانی بود. مطهری در بسیاری از آثارش همین خط فکری را دنبال گرفتهاست. این خط اساساً ناظر بهدو بحث و احتجاج علیه نویسندگان ناسیونالیست و نیز ایرانشناسان غربی است که ادعا میکنند اسلامیشدن ایران هرگز اصیل و واقعی نبوده چرا که اسلام بزور بهایران تحمیل شده، و همواره از نظر اکثریت ایرانیان فرهنگی بیگانه بودهاست. او مینویسد اولاً «کسانی که از فتح نظامی ایران بهدست لشکر اعراب چنان سخن میگویند که آن را مترادف با اسلامیکردن کشور میگیرند شاید در تأیید دعوی خود احتجاج کنند که ایرانیان نومسلمان نماز جماعت را شاید از روی آنچه «فشار عمومی» گفتهمیشود، اجرا میکردند. ولی توضیح این امر را مشکل مییابند، که چرا ایرانیان این همه دانشمند بزرگ اسلامی تربیت کردند. شاید بتوان تصور کرد که یک ملت اگر مجبور شود بتواند ظاهراً بهشیوهٔ دیگر زندگی گردن بگذارد، ولی هیچ ملتی نمیتواند مجبور بهکار آفرینشگرانه و ژرف طبق شیوهٔ جدید بشود، مگر آنکه باطناً بر اثر این شیوهٔ جدید تحول حال یافتهباشد.» و چنین بهبحث ادامه میدهد: ثانیاً اگر اسلام از آن روی که در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران نشأت گرفته، برای ایرانیان بیگانه باشد، پس مسیحیت هم در نظر اروپائیان، و آیین بودا برای چینیان و کمونیسم برای روسها باید چنین بیاید. ولی هیچ یک از این ملتها هرگز احساس بخصوصی راجع بهبیگانگی فرهنگی نسبت بهدین یا ایدئولوژی خود بیان نکردهاند. واقع این است که اسلام، بر خلاف نیت ناسیونالیستهای عرب، وابسته بهعلاقهٔ قومی نیست؛ و با همهٔ آحاد و افراد انسانی طوری رفتار میکند که معلوم میشود همه را قادر بهفهم حقایقش میداند. مطهری نتیجه میگیرد که اسلامیشدن ایران نه یکباره بلکه بتدریج صورتگرفتهاست. در عین حال تحت حکومت مسلمانان هم، ایرانیان در عمل بهمعتقدات پیش از اسلامی خود آزاد بودند، و لذا نیازی نداشتند که تشیع را بهصورت پردهای بر سر معتقدات و سنن قدیم خود بکشند. اینان از آن روی بهاسلام درآمدند که ازخودکامگی و فساد ساسانی ناراضی و تشنهٔ پیام جدید عدالت و مساوات بودند. و عشق و ارادت عمیقی که بهاهلبیت پیامبر یافتند از آن رو بود که آنان را مخلصترین و بیباکترین قهرمانان آرمانهای اسلامی شناختهبودند. بعضی احادیث شیعه هست که مؤید این نظر است که ستایش ایرانیان از ائمه مربوط بهازدواج امام حسین (ع) و شهربانو، دختر یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی است. با این احادیث باید با حد اکثر احتیاط مواجه شد، زیرا بهگفتهٔ مطهری، طبق معیارهای «علم حدیث» معلوم شدهاست که بعضی از راویان آن غیر قابل اعتمادند. وی احتجاج مفصلی علیه طرفداران اروپایی و ایرانی پیوند خانوادگی بین تشیع و ناسیونالیسم ایرانی میپردازد و میگوید اگر ازدواج باعث پیدایش تعلقات فرقهای میشد، ایرانیان باید بههمین اندازه برای علاقه بهبنیامیه، دلیل معتبری میداشتند، چرا که میگویند خلیفه ولیدبن عبدالملک با شاه آفرید، یکی دیگر از بازماندگان یزدگرد ازدواج کرده بودهاست.»
حجم
۳۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه
حجم
۳۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه