دانلود و خرید کتاب زندگی بهتر آنا گاوالدا ترجمه شهرزاد سلحشور
تصویر جلد کتاب زندگی بهتر

کتاب زندگی بهتر

نویسنده:آنا گاوالدا
انتشارات:نشر قطره
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زندگی بهتر

کتاب زندگی بهتر مجموعهٔ دو داستان از آنا گاوالدا و ترجمهٔ شهرزاد سلحشور است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب زندگی بهتر

کتاب زندگی بهتر اثری دیگر از نویسندهٔ فرانسوی آنا گاوالدا است که دو داستان بلند را در بردارد.

«ماتیلد» ۲۴ ساله، تحصیلاتش را برای یک شغل بی‌اهمیت و کسل‌کننده رها کرده و با دو دختر دیگر در یکی از محله‌های خوب پاریس هم‌خانه است. می‌گوید که خوشبخت است، ولی هر روز می‌نوشد تا این خوشبختی خیالی را در رؤیاهایش به‌خاطر بیاورد. درنهایت یک اتفاق ساده باعث می‌شود که تصمیم بگیرد زندگی‌اش را تغییر دهد.

«یان» ۲۶ سال دارد. فارغ‌التحصیلی که کار مناسب پیدا نکرده و در انتظار روزهای بهتر به شغل فروشندگی کالاهای دیجیتالی پیشرفته بسنده کرده است. نمی‌گوید که خوشبخت نیست، اما اغلب وقتی از کنار رود سن می‌گذرد، خودش را در میان آب سرد آن غرق‌شده و یخ‌زده تصور می‌کند. او یک شب از سر اتفاق و در معاشرت با مرد همسایه، تصمیم به تغییر زندگی‌اش می‌گیرد.

حساسیت و ظرافت آنا گاوالدا در این دو داستان، ما را درگیر زندگی دو انسانی می‌کند که به این دوران تعلق دارند؛ جوانان عصر ما. گرچه آنان سیرند، اما گرسنه‌اند. گرچه موقرند، اما درونشان لبریز از خشم است و گرچه هنوز میان گرداب‌های زندگی پیچ‌وتاب می‌خورند، اما از جنگیدن پا پس نمی‌کشند.

زبان هر دو داستان متفاوت با نوشته‌های قبلی گاوالداست (حتی شاید نیاز به دوباره‌خوانی داشته باشد)، هرچند همانند دیگر داستان‌هایش احساساتمان را درگیر می‌کند.

نویسنده در این دو داستان بلند، زیبایی‌های زندگی را به تصویر می‌کشد. او استعداد عجیبی در تصویرسازی و عرضهٔ این تصاویر به خواننده دارد؛ سبکی منحصربه‌فرد برای صحبت از دنیای امروز که آغشته به جزئیات دقیق است. توصیف روزمرگی که همهٔ ما را در خود حل کرده است و شاید هرکدام از ما با رسیدن به انتهای داستان، خودمان را قهرمان اصلی تصور کنیم.

«بعد هیچ. بعد همین حالاست و من دیگر چیزی برای تعریف کردن ندارم و دیگر میل و رغبتی هم ندارم. اگر حتی امکانش باشد کنار ساحل زندگی می‌نشینم و منتظر می‌شوم که زندگی بگذرد.»

خواندن کتاب زندگی بهتر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های زیبای گاوالدا پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آنا گاوالدا

آنا گاوالدا در ۲۳ مه ۱۹۷۰ در حومه پاریس به دنیا آمد. وی رمان‌نویس اهل فرانسه است. او به‌وسیلۀ مجله Voici، به‌عنوان «نوادگان دوروتی پارکر» در نظر گرفته شده است.

گاوالدا به‌عنوان معلم زبان فرانسه در دبیرستان کار می‌کرد که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاهش را برای نخستین‌بار در سال ۱۹۹۹ منتشر کرد. این مجموعه با تحسین منتقدان و موفقیت تجاری روبه‌رو شد.

یکی از مشهورترین کتاب‌های گاوالدا «ای کاش کسی جایی منتظرم باشد» نام دارد. این کتاب مورد تحسین بسیاری قرار گرفت.

نخستین رمان گاوالدا، «کسی که دوستش داشتم» نام دارد که در سال ۲۰۰۲ در فرانسه و پس از آن سال به زبان انگلیسی منتشر شد. این رمان با الهام از شکست این نویسنده در ازدواجش نوشته شد.

برخی آثار آنا گاوالدا عبارت‌اند از:

دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

من او را دوست داشتم (دوستش داشتم)

گریز دلپذیر

پس پرده

با هم، همین و بس

بخشی از کتاب زندگی بهتر

«اسم من ماتیلد سالمون است. بیست و چهارساله و به صورت رسمی هنوز دانشجوی رشتهٔ تاریخ هنر هستم (چه ابتکار زیبایی)، ولی در زندگی واقعی برای شوهر خواهرم کار می‌کنم که خوش‌تیپ، پولدار، خونسرد و همیشه در حال خاراندن دماغش است و هیچ‌وقت کراوات نمی‌زند. او شرکت بزرگی را مدیریت می‌کند که زمینهٔ فعالیتش تولیدات دیجیتال در رشته‌های طراحی، برندسازی و گسترش صفحات وب است (کار من رمزگشایی است. اگر شما کالایی دارید که می‌خواهید آن را به‌صورت آنلاین به فروش برسانید، برای شما یک ویترین زیبا طراحی می‌کند، کالا را می‌فروشد و تا پایان کار راهنمایی‌تان می‌کند؛ کاملاً مطمئن) و مرا سال گذشته استخدام کرد.

او به یک کارمند احتیاج داشت و من به پول‌توجیبی. شب تولدم بود که ما به هم قول همکاری دادیم و به‌سلامتی هم نوشیدیم. به‌عنوان قرارداد کاری معاملهٔ خوبی بود.

به‌عنوان دانشجو می‌توانم از تخفیف‌های زیادی مثل بلیت سینما و موزه، سالن‌های ورزشی و رستوران‌های دانشگاهی استفاده کنم. اما چون به‌طور مشخص بیشتر زمانم را پشت کامپیوتر می‌گذرانم، گیج و خسته می‌شوم تا پول بیشتری دربیاورم. در دانشگاه غذا نمی‌خورم و از این امکانات کمتر استفاده می‌کنم.

در خانهٔ خودم و با سرعت شب‌ها کار می‌کنم. من هزار اسم، هزار آدرس، هزار نام کاربری و به همین تعداد اسم جعلی دارم و در طول روز نظرات غیرواقعی و دروغی می‌نویسم.

رئیسم فهرستی از سایت‌هایی را به من می‌دهد که باید با هدف خراب کردن یا فقط نظر نوشتن پیگیری شوند، جریان تضعیف کردن، از بین بردن و برگرداندن مشتریان احتمالی و فقط بعد از اینکه پول کافی را پرداخت کردند، ارائهٔ پیشنهاد، نظرهای مثبت در صفحات تبادل‌نظر اینترنتی و البته در هزاران جستجوگر فعال سایت گوگل.

مثال: شرکت سوپریویو. کام یویوهای فوق‌العاده‌ای می‌سازد و به بازار عرضه می‌کند. ولی سایت اینترنتی‌شان افتضاح است. برای قانع‌کردنشان، نظرات اهانت‌آمیز از طرف میشلین تی (بی‌بی) ژانودو ۴۱، شوبی ـ آنژل، هلموت‌فُن‌مونشن، یا اِن‌وای‌یودختران‌کولی در وبلاگ‌ها، صفحات اجتماعی و... روی سرشان آوار می‌شود.

و این بدترین اتفاق برای یویولند است. آخر کار، خانم و آقای یویو که با قهرمانان شوهر خواهرم از طریق ترفندهای هوشمند و پیچیده (ولی توضیحاتش خیلی طولانی است که گفتنشان چندان فایده‌ای ندارد) آشنا شده‌اند، ازهم‌پاشیده و غمگین، برای خواهش و تمنا سر می‌رسند.

ـ باید از نو برایتان یک سایت کاملاً جدید طراحی کنیم.

ـ البته که لازم است، این برای شرکتمان مثل مرگ و زندگی است. او، رئیس بزرگ، صحبت را با قبول درخواست کمک به آن‌ها به پایان رسانده و سه هفتهٔ بعد، معجزه رخ می‌دهد؛ وقتی کلمهٔ «یو» یا «یوی» را تایپ می‌کنید، سریعاً یویولند را به‌عنوان اولین گزینه مشاهده می‌کنید (البته هنوز برای «ی» جواب نمی‌دهد. ولی خوب برای آن هم تلاشمان را خواهیم کرد) و باز هم معجزه، بی‌بی برای شش نوه‌اش از هرکدام ده تا سفارش می‌دهد، ژانو دو ذوق می‌کند و اطمینان می‌دهد که در تمام بلاگ‌های مرتبط با «یویو» ی فوق‌العاده از آن‌ها بسیار صحبت خواهد کرد، شوبی آنژل می‌گوید که این‌ها فوق‌العاده‌اند، هلموت جملات تحسین‌آمیزش را به آلمانی بیان می‌کند و ان ایگرگ یو دختران کولی بسیار هیجان‌زده‌اند، چون معتقدند یویوها خیلی فرانسوی‌اند.

همین، تمام داستان همین است. من نظر می‌نویسم. شوهر خواهرم از زمانی که خانهٔ بزرگش را در منطقهٔ شانزده خریده، هنوز هم به دنبال تغییرات و پیشرفت است.

این یک برنامهٔ خوب ولی تقلبی است، این را می‌دانم. باید بیشتر به فکر اتمام (درواقع آغاز) پایان‌نامهٔ فوق‌لیسانسم باشم که این عنوان را دارد «از ملکه ویلهلمینه هلند تا پل جوانی، تاریخ و مفهوم کاروان‌ها در نقاشی‌های آبرنگ و دیگر وسایل نقلیهٔ چرخ‌دار برای نقاشی‌های در فضای باز» (خارق‌العاده است، نه؟)، یا به فکر آینده‌ام، گذراندن زندگی و دوران بازنشستگی‌ام، افسوس، اعتقاد و ایمانم را در گذران زندگی از دست داده‌ام و جز انگیزه‌هایم به چیز دیگری فکر نمی‌کنم.

از آنجا که همه‌چیز تقلبی است... از آنجا که تمام این‌ها فقط نظر است... چون یخ قطب‌ها در حال آب شدن هستند، و بانک‌ها مقروض و ورشکسته شده‌اند، روستاییان خودشان را در انبارهایشان حلق‌آویز می‌کنند و نیمکت‌های پارک‌ها را برمی‌دارند تا ولگردها جایی برای نشستن نداشته باشند... صادقانه؟ افسارم را به کجا ببندم که در امان باشم.

برای اینکه تمام این‌ها را فراموش کنم در نقشه‌ها و حقه‌های کوچک شوهرخواهرم و لری پیج، شرکت می‌کنم، از صبح تا شب دروغ می‌بافم و از شب تا صبح می‌رقصم. درواقع... می‌رقصیدم، حالا پاشنهٔ کفشم را ورکشیدم و در روشنایی نور ماه در انتظار پسری هستم که حتی نمی‌داند من منتظرش هستم. واقعاً که بی‌ربط است.

برای رسیدن به اینجا می‌بایست گم‌شده، ازدست‌رفته و شکسته باشم.»

معرفی نویسنده
عکس آنا گاوالدا
آنا گاوالدا

آنا گاوالدا نویسنده معاصر ادبیات فرانسه است؛ نویسنده داستان‌های کوتاه و رمان‌هایی عاشقانه. او در ۱۹۷۰ در غرب پاریس متولد شد. پدربزرگش جواهرساز بود و در سن پترزبورگ زندگی می‌کرد. زمانی که کارش را از دست داد از کشور خارج شد و همین شد که نسل‌های بعدی خانواده گاوالدا در فرانسه زندگی کردند. سال‌های زیاد زندگی در فرانسه آن‌ها را از ریشه روسی خود دور نکرد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۸۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
۲۲,۸۰۰
۷۰%
تومان