
کتاب دختری در قطار
معرفی کتاب دختری در قطار
کتاب «دختری در قطار» اثری از «پائولا هاوکینز» است که با ترجمهٔ «مهرآیین اخوت» و بهوسیلهٔ نشر هیرمند منتشر شده است. این رمان معمایی و روانشناختی، داستان زنی به نام ریچل را روایت میکند که هر روز با قطار از کنار خانههایی میگذرد و به زندگی ساکنان آنها چشم میدوزد. روایت کتاب با نگاهی تیزبینانه به روابط انسانی، خاطرات، خیانت و رازهای پنهان، مخاطب را به دنیایی پر از ابهام و تعلیق میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دختری در قطار
«دختری در قطار» نوشتهٔ «پائولا هاوکینز» در قالب یک رمان معمایی و روانشناختی، داستانی چندلایه را با روایتهای متقاطع از زاویهٔ دید شخصیتهای مختلف پیش میبرد. این کتاب با تمرکز بر زندگی روزمرهٔ شخصیت اصلی، ریچل، و سفرهای روزانهاش با قطار، به تدریج پرده از رازهایی برمیدارد که در پس ظاهر آرام حومهٔ شهر لندن پنهان شدهاند. روایت کتاب بهگونهای طراحی شده که خواننده را میان واقعیت و خیال، خاطره و حقیقت، سرگردان میکند و با استفاده از چند راوی، تصویر پیچیدهای از روابط انسانی، خیانت، حسرت و جستوجوی هویت ارائه میدهد. ساختار کتاب بر پایهٔ فصلهایی است که هرکدام از زبان یکی از شخصیتها روایت میشود و همین امر به تعلیق و جذابیت داستان افزوده است. «دختری در قطار» با فضاسازی خاص و پرداختن به لایههای روانی شخصیتها، تجربهای متفاوت از یک رمان معمایی را رقم میزند.
خلاصه داستان دختری در قطار
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با ریچل آغاز میشود؛ زنی که هر روز با قطار به لندن رفتوآمد میکند و از پنجرهٔ قطار به خانههایی که کنار ریل قرار دارند، نگاه میکند. او بهویژه به خانهای علاقهمند است که زوجی جوان، جیسون و جس (نامهایی که خودش برایشان انتخاب کرده)، در آن زندگی میکنند. ریچل زندگی این زوج را در ذهنش ایدهآل و بینقص تصور میکند و با تماشای آنها، به نوعی از واقعیت تلخ زندگی خودش فرار میکند؛ واقعیتی که پر از شکست، اعتیاد به الکل و جدایی از همسر سابقش، تام، است. در یکی از سفرهای روزانه، ریچل شاهد اتفاقی غیرمنتظره میشود که تصویر ذهنیاش از این زوج را بههم میریزد. جس (که نام واقعیاش مگان است) ناپدید میشود و این حادثه، ریچل را به درون ماجرایی پیچیده و پر از ابهام میکشاند. او که بهدلیل مشکلات شخصی و مصرف الکل، حافظهٔ دقیقی از وقایع ندارد، تلاش میکند حقیقت را کشف کند و نقش خودش را در این ماجرا بفهمد. روایت داستان از زاویهٔ دید سه زن—ریچل، مگان و آنا (همسر جدید تام)—پیش میرود و هرکدام بخشی از حقیقت را آشکار میکنند. با پیشرفت داستان، رازهای پنهان، خیانتها و زخمهای گذشته آشکار میشود و خواننده را تا مرزهای تردید و سوءظن پیش میبرد. تعلیق داستان تا پایان حفظ میشود و شخصیتها با انتخابهای دشوار و پیامدهای آنها روبهرو میشوند.
چرا باید کتاب دختری در قطار را بخوانیم؟
این کتاب با روایت چندلایه و زاویهدیدهای متفاوت، تجربهای متفاوت از یک رمان معمایی و روانشناختی ارائه میدهد. «دختری در قطار» بهجای تکیهبر یک معمای صرف، به لایههای روانی شخصیتها و تأثیر گذشته بر زندگی حال میپردازد. فضای داستانی پرتعلیق، شخصیتپردازی دقیق و پرداختن به موضوعاتی مانند اعتیاد، خیانت، هویت و خاطره، این اثر را از نمونههای مشابه متمایز کرده است. خواندن این کتاب فرصتی است برای مواجهه با پیچیدگیهای ذهن انسان و تماشای فروپاشی و بازسازی شخصیتها در مواجهه با بحران.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، روانشناختی و داستانهایی با روایت چندصدایی مناسب است. کسانی که به داستانهایی دربارهٔ روابط پیچیده، رازهای خانوادگی و تأثیر گذشته بر حال علاقه دارند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با تعلیق بالا و شخصیتپردازی عمیق هستند، «دختری در قطار» انتخاب مناسبی است.
بخشی از کتاب دختری در قطار
«قطار تکانی میخورد و غزغژ میکند تا دوباره راه بیفتد و بعد کپهی کوچک لباسها ناپدید میشود و تلوتلوخوران با سرعت یکنواخت بهطرف لندن مسیرمان را ادامه میدهیم. کسی در صندلی پشتی من آهی از سر درماندگی میکشد؛ قطار کند است. از آشبری به یوستن؛ مخصوص امتحان شکیبایی قدیمیترین مسافرهای هرروزهی قطار است. سفر قرار است پنجاه و چهار دقیقه طول بکشد. اما معمولاً اینطور نمیشود: این بخش از راهآهن باستانی و فرسوده است و تا خرخره پر از مشکلات سوزنبانی و کارهای تعمیراتی تمامنشدنی. قطار میخزد و پیش میرود؛ از کنار چند انباری و منبع آب و پل و طویله و از کنار خانههای بیپیرایه و سادهای میگذرد که پشت مربعیشان را به راهآهن کردهاند. سرم را به پنجرهی کوپه تکیه میدهم و به این خانهها نگاه میکنم که مثل شاتهای پیاپی فیلم از برابرم میگذرند. طوری که من آنها را میبینم کس دیگری نمیبیند؛ حتی صاحبانشان احتمالاً آن خانهها را از این زاویه نمیبینند. دو بار در روز من چشماندازی از زندگی دیگران را میبینم؛ هرچند فقط لحظهای کوتاه. نکتهای آرامبخش در دیدن غریبهها در خانههایشان و احساس امنیتشان هست.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه