دانلود و خرید کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان بدری مشهدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان اثر بدری مشهدی

کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان

نویسنده:بدری مشهدی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان

کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان نوشتهٔ بدری مشهدی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان وهمناک برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان

کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان که رمانی وهمناک برای نوجوانان را در بر گرفته، ۱۲ فصل دارد. این رمان برداشتی آزاد از مراسم زارگیری است؛ مراسمی کهن مربوط به جنوب ایران. داستان این رمان در زمانی نامعلوم و در جزیره‌ای جنوبی می‌گذرد و اشاره‌ای دارد به ترس‌هایی که پایهٔ به وجود آمدن آن اوهام و خرافه‌های محلی است. این ترس‌ها ممکن است در ذهن هر نوجوانی رخنه کند و بر اساس شرایط زندگی و موقعیتی که دارد، در وجود او ریشه بدواند. «تیوا» دختر نوجوانی که با مادربزرگ زارگیرش (مامازار) زندگی می‌کند، با ورود دختری همسن‌وسال خودش که مویش یک‌دست سپید است و رفتارهای عجیب‌غریب دارد، دچار آشفتگی می‌شود. تیوا فکر می‌کند موقع سرک‌کشیدن به سردابی که دختر سفیدمو در آن به تخت بسته شده بود، توسط موجودی به نام «طارنوش» تسخیر شده است. او از صدای داخل سرش و موجودی که او را تسخیر کرده، برای مادربزرگش که «شوکا» نام دارد، صحبت می‌کند. شوکا اول خیال می‌کند نوه‌اش او را بازی می‌دهد، اما نشانه‌هایی که پیدا می‌کند و حرف‌های «دریابیگ» او را می‌ترساند. شوکا برای نجات تیوا مراسمی کنار دریا برگزار می‌کند که در آن مراسم تیوا باید جام خون را سر بکشد تا از دست طارنوش خلاص شود. تیوا که خیال می‌کند مادربزرگش از نجاتش ناتوان است، همراه دیوانه‌ای به نام «یونان» و با دختر سپیدمو از جزیره فرار می‌کند و سفری پر از ترس و ابهام را شروع می‌کند؛ به امید خلاصی و رهایی.رمان «تسخیرشدگان جزیرهٔ بادیان» به قلم بدری مشهدی برگزیدهٔ جشنوارهٔ رمان پرندهٔ آبی شده است.

خواندن کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این رمان وهمناک را فقط به نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بدری مشهدی

بدری مشهدی یک نویسندهٔ ایرانی است که پیش از نوشتن برای کودکان، ۹ سال معلم نقاشی بود. او در نوروز سال ۱۳۹۰ تصمیم می‌گیرد قصه‌هایی را که برای پسرهایش می‌گوید، برای کودکان دیگر هم بگوید و برای شروع در کارگاه‌های داستان‌نویسی شرکت می‌کند. «راز کلبهٔ چوبی»، «تاراز»، «شهر بدون پلاستیک»، مجموعه چهار جلدی «داستان‌های پویان» از آثار او برای کودکان و رمان «تسخیرشدگان جزیره بادیان» برای نوجوانان است.

بخشی از کتاب تسخیرشدگان جزیره بادیان

«یادم نمی‌آمد برای چی و چه‌طوری پریده بودم توی آب. شاید یک‌دفعه از دست صدای توی سرم کلافه شده بودم. یا از دست نویان و دختر حرصم گرفته بود، شاید هم کسی از توی دریا صدایم کرده بود... نویان پارو را محکم می‌کوبید توی آب. هنوز از موهایش آب می‌چکید، از دستم عصبانی بود. تنم خیسِ خیس بود. دختر نشسته بود کنارم، سرم روی زانویش بود، قیافه‌اش آرام‌تر شده بود. به خاطر همین انگار ترسم از او ریخته بود. انگشت‌های سردش را کشید روی شقیقه‌هایم، صدایش نازک بود و آرام، گفت: «اسمم ‌ملیقا‌ست.»

وقتی از سرداب بیرون آمده بودیم و حرف نمی‌زد صد جور بازی درمی‌آوردم تا به حرفش بیاورم، اما حالا حرف زدنش برایم مهم نبود. حتی دانستن و ندانستن اسمش هم برایم هیچ فرقی نمی‌کرد. این قدر گیج و کلافه بودم که حوصلهٔ شنیدن هیچ قصه‌ای را نداشتم. زل زده بودم به سایهٔ کمرنگ طارنوش که کنج بلم نشسته بود.

ملیقا داشت از خودش می گفت: «نباید بی‌خود از من بترسی تیوا، نباید با من لجبازی کنی. تو هزار بار قبل از این‌که منو ببینی با من توی آینه حرف‌زده بودی، همون وقت‌هایی که تنها می‌شدی و دلت تنگ می‌شد و می‌نشستی جلوی آینه و باهام حرف می‌زدی. من همیشه روبروی تو نشسته بودم، توی آینه! به همهٔ حرفات گوش می‌کردم. حالا فهمیدی چرا هیچ‌کس اومدن منو به جزیره ندیده و همه دنبال کس‌وکارم می‌گردن؟»

داشتم به حرف‌هایش گوش می‌کردم، اما دلم نمی‌خواست بفهمد که حرف‌هایش برایم مهم است، عین همان وقت‌هایی که هر چقدر سؤال می‌کردم جوابم را نمی‌داد، خودم را زده بودم به نشنیدن. منظورش را از همیشه نشستن توی آینه نمی‌فهمیدم ولی دروغ نمی‌گفت توی آینه دیده بودمش. هنوز هم نمی‌خواستم چیزی بپرسم، اما ملیقا می‌خواست به تلافی همهٔ سؤال‌هایی که جواب نداده بود حرف بزند: «من همزاد توام تیوا، برای همین هم همیشه حرف‌های تو رو می‌شنیدم.»

سرم را از روی پای ملیقا بلند کردم و عقب عقب رفتم وسط بلم: «دیدم اسمت مثه اسم آدمیزاد نیست، نمی‌دونستم واقعاً آدم نیستی و داری بازی در می‌یاری. چون فقط شکلت مثه آدمه می‌خوای ازت نترسم. من کی توی آینه با تو حرف زدم، کی خواستم تو بیای این‌جا و این همه دردسر درست کنی؟ اصلاً من چه می‌دونم همزاد چه جور جونوریه...

ـ شکل آدم‌ها هستم اما با آدم‌ها خیلی فرق دارم، لازم نی به کسی کلک بزنم. اگه کاری رو دوست داشته باشم انجامش می‌دم، نداشته باشم هم نه. یادم نمی‌یاد تو رو اذیت کرده باشم، اما تو انگار یادت رفته چه قدر دلت می‌خواست با من حرف بزنی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

حجم

۵۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

قیمت:
۲۷,۵۰۰
تومان