دانلود و خرید کتاب سرقت (جلد دوم) جود واتسون ترجمه مرجان خوش قامت
تصویر جلد کتاب سرقت (جلد دوم)

کتاب سرقت (جلد دوم)

معرفی کتاب سرقت (جلد دوم)

کتاب سرقت (جلد دوم) نوشتهٔ جود واتسون و ترجمهٔ مرجان خوش قامت است. انتشارات پرتقال این داستان معمایی را روانهٔ بازار کرده است. نام دیگر این کتاب «یاقوت‌های نفرین‌شده» است. مجموعهٔ «سرقت» را انتشارات پرتقال منتشر کرده است. این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تأسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب سرقت (جلد دوم)

در قصهٔ کتاب سرقت (جلد دوم)، «مارچ کویین» ۱۲ساله کارش به جایی می‌رسد که خودش و خواهر دوقلویش را ساعت سهٔ نیمه‌شب از ارتفاع ۶متریِ سنگ‌فرش خیابان آویزان می‌بیند! مأموریت آن‌ها دزدیدن ۳ یاقوت خیره‌کننده و معروف است، اما اوضاع آن‌طور که باید پیش نمی‌رود. آن‌ها فقط یکی از یاقوت‌ها را به دست می‌آورند؛ یکی از ۳ یاقوتی که اگر از هم جدا شوند، نفرین وحشتناکی به‌همراه می‌آورند. حالا این بچه‌ها، هم مجبور هستند از دست انواع و اقسام پلیس‌ها و حتی دزدهای دیگر فرار کنند و هم از نفرین ۳ یاقوتی که از هم جدا افتاده‌اند! یعنی چه بلاهایی قرار است سر آن‌ها بیاید؟ این داستان معمایی و ماجراجویانه را بخوانید.

خواندن کتاب سرقت (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به نوجوانان ۱۴ سال به بالا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سرقت (جلد دوم)

«داریوس دوروبر را می‌گشت و سر تکان می‌داد. «حتماً یه اشتباهی شده. بعید می‌دونم اون یارو باشه! شاید حساب رو خالی کرده تا یه جایی سرمایه‌گذاری کنه. همین الان بهش پیام می‌دم.» بعد رفت سراغ گوشی‌اش.

مارچ طوری آهسته به‌سمت داریوس برگشت که انگار همهٔ ماهیچه‌هایش درد می‌کرد. حس می‌کرد بدنش خردوخمیر شده. «این یارو رو از کجا پیدا کردی؟»

داریوس جواب داد: «توی بانک، کاملاً قانونی. همون موقع بود که واسه سرقت باید پول از حسابمون برمی‌داشتیم. بعد سر صحبتمون باز شد. می‌خورد بانکدار باشه. سرووضعش مرتب بود و یه کت‌وشلوار گرون تنش بود. کفش‌هاش هم دست‌دوز بودن. از لندن خریده بود.»

مارچ پیشانی‌اش را مالید و گفت: «موقعی که داشتی با متصدی بانک حرف می‌زدی گوش وایستاده بوده، ما اون روز کلی پول از بانک گرفتیم. سوژه‌ش بودی. گول خوردی.»

«امکان نداره! خنگ که نیستم. پول‌هامون رو که دودستی تقدیمش نکردم!»

مارچ فریاد زد: «آره خب، اون موقع نکردی! صبر کردی تا همهٔ داروندارمون رو به باد بدی!»

جولز دست‌هایش را گذاشت روی گونه‌هایش. «باورم نمی‌شه.»

داریوس آب‌دهانش را قورت داد. صدایش می‌لرزید: «ما فقط حرف زدیم. گفت توی یه بنگاه سرمایه‌گذاری کار می‌کنه. کارتش رو بهم داد. حتی رفتم محل کارش. یه جای خفن توی مرکز شهر. یه منشی خفن داشت با یه میز گنده...»

زانوهای مارچ شل شد و نشست. «فروشگاه گنده.»

فروشگاه گنده کلک معروفی بود. آدم کلاهبردار فقط یک دفتر کار خالی یا آپارتمان یا هرجایی که نیاز داشت اجاره می‌کرد، بعد برای تحت تأثیر قرار دادن مراجعانش یک دکور قشنگ برایش می‌ساخت. کارش که با موفقیت تمام می‌شد، محل را خالی می‌کرد.

«این‌جوری به نظر می‌آد.» صدای همیش انگار از ته چاه می‌آمد. «ایزی می‌تونی صفحه رو رِفرِش کنی؟ من هیچ‌کس رو نمی‌بینم.»

اما ایزی جُنب نخورد. تبلت را چسبانده بود به سینه‌اش و با چشم‌هایی از ترس گردشده زُل زده بود به داریوس و هِی می‌گفت: «اشکالی نداره، اشکالی نداره.»

مارچ با عصبانیت گفت: «الان دقیقاً کجای این گندی که بالا اومده اشکالی نداره؟»

داریوس توی گوشی‌اش را نگاه کرد: «سایتش بالا نمی‌آد. پیامک هم برگشت می‌خوره.»

مارچ گفت: «خیلی وقته رفته.» بعد از پنجره بیرون را نگاه کرد و گفت: «احتمالاً با قایق تفریحی ما.»»

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۲/۰۵

شبی مه آلود در آمستردام مردی از پشت بام سقوط می کند روی پیاده روی خیس. او آلفی مک کویین، سارق بدنامی است که مثل گربه از در و دیوار خانه ها بالا می رود. آلفی تمام توانش را به

- بیشتر
A
۱۴۰۱/۱۲/۰۹

بد نبود

حجم

۲۶۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۶۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۳۹,۶۰۰
تومان