دانلود و خرید کتاب دو زن در یک زن نوال سعداوی ترجمه طیبه حسین زاده
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب دو زن در یک زن اثر نوال سعداوی

کتاب دو زن در یک زن

نویسنده:نوال سعداوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دو زن در یک زن

کتاب دو زن در یک زن نوشتهٔ نوال سعداوی و ترجمهٔ طیبه حسین زاده است و انتشارات امتیاز آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب دو زن در یک زن

نوال السعداوی در کتاب دو زن در یک زن به معرفی دختر آزاد و رهایی می‌پردازد. بهیه شاهین دختر هجده ساله‌ای که دانشجوی پزشکی است و پدرش از چهره‌های سرشناس و رده بالای وزارت بهداشت است، اما در هیچ‌کدام از مراحل زندگی حق انتخاب ندارد و همین موضوع حایلی بین او و خانواده‌اش پدید آورده است. در این داستان با حس تملک پدر نسبت به سرنوشت دخترش و نگاه جنسیت‌زده‌ٔ مردان نسبت به زنان آشنا می‌شویم. با رنج‌های بهیه که ناشی از جدایی‌اش با دنیای بیرون و سر باز زدن از اطاعت محض است. با زندگی مخفی او که آمیخته‌ای از هنر و طغیانی است که در اعماق درونش وجود دارد. و آشنایی‌اش با غریبه‌ای که او را به سفری در جهت اکتشاف خویش فرامی‌خواند.

درواقع داستان «دو زن در یک زن» حکایت بی‌شمار زنان جهان سوم است که در تلاش‌اند برای رهایی از قید و بندهای جامعه و سنت و دست‌یابی به منِ درون خویش که همان عزت نفسشان است.

کتاب را نوال السعداوی تقدیم کرده است به همه جوانان:

«به تمام دختران و پسران در نوبهار زندگی‌شان. باشد پیش‌ازآنکه ایام جوانی از دست برود، دریابند راه عشق با گل سرخ فرش نشده‌است؛ دریابند غنچه‌های ناشکفته آن‌گاه که در پرتو خورشید می‌شکوفند، خرطوم زنبورهای عسل روی آن‌ها فرود می‌آید و گلبرگ‌های لطیفشان را می‌مکد؛ دریابند گل‌ها آن‌گاه پژمرده می‌شوند که سر تسلیم فرود آرند و اگر پایداری کنند و خاری گردند تیز و گزنده، یارای آن را خواهند داشت که در میان زنبورهای گرسنه زنده بمانند.»

خواندن کتاب دو زن در یک زن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات عرب پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دو زن در یک زن

«آن روز چهارم سپتامبر بود. دختر پای راستش را بر لبۀ میز مرمری گذاشت و پای چپش روی زمین بود. طوری ایستاد که شایستۀ یک زن نبود (البته از نظر جامعه او هنوز زن نبود). او دختری هجده ساله بود. در آن زمان، لباس زنان به آن‌ها اجازه نمی‌داد که این‌چنین بایستند. آن‌ها دامنی می‌پوشیدند که ران‌ها را محکم در بر می‌گرفت. به زانوها که می‌رسید، تنگ می‌شد. برای همین هم پاها در حالت نشستن، ایستادن و حتی زمان راه‌رفتن همیشه به هم چسبیده بودند؛ حتی زمان راه‌رفتن عادی هم ذره‌ای از هم فاصله نداشتند. پاهای دخترهای جوان با حرکت تناوبی عجیبی طوری روی زمین حرکت می‌کرد که ساق‌ها به هم نزدیک و زانوها به هم چسبیده بود. گویی چیزی را میان ران‌هایشان محکم نگه می‌داشتند و می‌ترسیدند که بیفتد!

او (بااینکه دختر بود) کنجکاو بود و دلش می‌خواست بداند اگر پاهای دخترها از هم فاصله بگیرد، چه چیزی ممکن است بیفتد. طبیعی بود برای دانستن این موضوع چشم‌هایش پیوسته در حال جست‌وجو باشد و راه‌رفتن کِرم‌وار دخترها را تماشا کند.

ظاهر او تفاوت چندانی با دخترهای دیگر نداشت، جز اینکه او شلوار می‌پوشید. پاهایش بلند، استخوان‌های آن‌ها صاف و عضلاتشان قوی بود. می‌توانست راه برود، پاهایش را آزادانه حرکت بدهد و بااطمینان بین آن‌ها فاصله بیندازد.

همیشه خودش را بین دخترها، در مدارس دخترانه و در کلاس‌های دخترانه می‌یافت. در فهرست دخترها اسمش «بهیه شاهین» بود. نشانۀ مؤنثی که در آخر اسمش دارد، مانند افساری چرمی او را به فهرست دخترها می‌بست.

و ازآنجاکه عقل بشر از ادراک حقیقت اشیا ناتوان است، همه او را بهیه شاهین می‌شناختند و هیچ‌کس حقیقت وجودی او را نمی‌شناخت.

وقتی راه می‌رفت و فاصلۀ بین پاهایش نمایان می‌شد، همۀ مردم حیرت می‌کردند. می‌دید که دیگران به این فاصله چشم می‌دوزند، اما وانمود می‌کرد که آن‌ها را نمی‌بیند و به راهش ادامه می‌داد. پاهایش را حرکت می‌داد و بین آن‌ها فاصله می‌انداخت و با قدرتی که به او اطمینان می‌داد بهیه شاهین نیست، پاهایش را جداجدا روی زمین می‌گذاشت.

آن روز هجده ساله شد. مثل همیشه‌اش ایستاده بود (ناهنجار از نظر جامعه). پای راستش بر لبۀ میز مرمری و پای چپش روی زمین قرار داشت. در آن زمان، هیچ دختر جوان و یا حتی پسر جوانی نمی‌توانست آن‌گونه بایستد؛ زیرا برای این‌طور ایستادن عضلات پاها باید بسیار انعطاف داشته و استخوان‌ها صاف و محکم باشند. در بیشتر موارد پاهای پسرها (به‌دلیل سوءتغذیه در دوران کودکی) کج بود و هیچ پسری نمی‌توانست یک پایش را بالا ببرد و بر لبۀ میز بلند مرمری بگذارد و پای دیگرش را روی زمین نگه دارد. بزرگ‌ترین کاری که یک پسر می‌توانست انجام بدهد این بود که پایش را بالا ببرد و بر لبۀ نیمکت چوبی کوتاه بگذارد. او بیشتر پسرهای جوانی را که می‌دید، در این حالت می‌ایستادند و این ایستادن عادی بود که البته فقط پسرها اجازۀ این کار را داشتند.»

نظرات کاربران

raha asadi
۱۴۰۲/۱۱/۰۴

به نظرمن قبل ازخوندن هرکتابی بهتره اول باخودنویسنده ونحوه زیستش آشنابشیم وبعد واردمرحله مطالعه کردن یه کتاب بشیم.

ma.ma
۱۴۰۲/۰۸/۲۰

ب نظرم ی کتاب افراطی و جو زده ست زین هارو زیادی بسته نشون داده.من حس نمیکنم توی واقعیت اینطور باشه.یجوری انگار عقده هاشو نوشته.خوشم نیومد

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۱۱۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان