دانلود و خرید کتاب ماشین از کار می‌اُفتد ای. ام. فورستر ترجمه علی منصوری

معرفی کتاب ماشین از کار می‌اُفتد

«ماشین از کار می‌اُفتد» دربردارنده دو داستان از ای. ام. فورستر(۱۹۷۰-۱۸۷۹)، نویسنده انگلیسی است. در داستان «ماشین از کار می‌افتد»، انسان‌ها در جایی در زیرزمین زندگی می‌کنند و آسایشی ماشینی آنان را دربرگرفته است. در «اتوبوس آسمانی» پسر نونهالی به سفری می‌رود که پدر و مادرش آن را ناممکن می‌دانند. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «با گذر از یک دالان، یک آسانسور، یک راه‌آهن لوله‌ای، یک سکو و یک در کشویی وَشتی به اتاق پسرش رسید که دقیقا شبیه اتاق خودش بود. حتی می‌توانست بگوید که این ملاقات زاید بوده. دکمه‌ها، دستگیره‌ها، میز مطالعه با آن کتاب، دما، جو، روشنایی- همه و همه دقیقا یکسان بودند. و اگر خود کیونو، که از گوشت و استخوانش بود، سرآخر در کنارش می‌ایستاد هم چه فایده‌ای داشت؟ زن آن قدر مودب بود که با او دست بدهد. در حالی که چشمانش را به سمتی دیگر برگردانده بود این گونه سخن گفت: «من اینجام. بدترین سفر ممکن را داشتم و کلی ارتقای ذهنی‌ام را به تعویق انداخته‌ام. ارزشش را ندارد کیونو، ارزشش را ندارد. وقت من خیلی با ارزش است. چیزی نمانده بود که نور خورشید بهم بخورد و من با گستاخ‌ترین آدم‌ها برخورد کردم. فقط برای چند دقیقه می‌توانم اینجا بمانم. هر چی می‌خواهی بگو و بعدش من برمی‌گردم.» کیونو گفت: «من تهدید به بی‌خانمانی شده‌ام.» حالا تازه به او نگاه کرد. «تهدید به بی‌خانمانی شده‌ام و نمی‌توانستم چنین چیزی را توی ماشین بگویم.» بی‌خانمانی به معنی مرگ است. قربانی در معرض هوا قرار می‌گیرد و به همین خاطر می‌میرد. «بعد از آخرین باری که با تو حرف زده‌ام، بیرون رفتم. آن اتفاق ناخوشایند رخ داد و آن‌ها من را پیدا کردند.»
محمدحسین مهدیقلی
۱۴۰۲/۰۶/۱۸

ترجمه افتضاح

⚖️وکیل بعد از این⚖️
۱۴۰۱/۰۷/۱۴

خوب داستان علمی تخیلی است اگر به حمله کرم های غول آسا ، هوایی که باید با ماسک تنفس شود وگرنه میمیرید ، کنترل ماشین ها و .... علاقه دارید میتونید کتاب رو مطالعه کنید یه چیزی تو مایه های نجات

- بیشتر
NZ
۱۳۹۸/۰۲/۲۹

این طرح جلد مال کتاب «کوری» نبود؟ 🤔

Dorsa Saeedi
۱۳۹۶/۰۲/۱۵

خیلی مسخرس وقت تلف کردنه

کاوه
۱۳۹۵/۰۸/۱۹

دو داستان علمی تخیلی بسیار زیبا از یکی از برترین نویسندگان این ژانر.

کرم جوری پایم را گرفته بود که می‌توانستم توی دره بدوم. فریاد ‌زدم: «کمک!» (این قسمتش خیلی وحشتناک است. به چیزی مربوط می‌شود که تو هیچ وقت ازش سر در نمی‌آوری.) فریاد زدم: «کمک!» (چرا ما نمی‌توانیم توی سکوت رنج بکشیم؟) فریاد زدم: «کمک!» بعد پایم زخمی شد، افتادم، از روی سرخس‌ها و تپه‌های جاندار تا پشت دریچه‌ی فلزی بزرگ، کشیده شدم (این قسمت را می‌توانم برایت بگویم) . گمان می‌کردم اگه دوباره دستگیره را بچسبم می‌توانم خودم را نجات دهم. اما آن هم بسته بود. اوه، کل دره پر بود از چیزهای مختلف.
⚖️وکیل بعد از این⚖️
" جوری حرف می‌زنی که انگار خدا ماشین رو خلق کرده. مطمئنم وقتی هم احساس ناراحتی می‌کنی برای اون دعا می‌کنی. انسان‌ها اونو ساخته‌ان، اینو فراموش نکن "
MTA

حجم

۶۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۶۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان