کتاب روح یک زن
معرفی کتاب روح یک زن
کتاب روح یک زن نوشتهٔ ایزابل آلنده و ترجمهٔ ماندانا قدیانی و ویراستهٔ مهدی گازر است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است. این کتاب دربارۀ عشق بی قرار، جاودانگی و ساحران خوب است.
درباره کتاب روح یک زن
روح یک زن کاوشی جسورانه درخصوص زنانگی، فرزندپروری، سالخوردگی، عشق و زندگی است، ترجمانِ ماندگارِ دفاع جانانهٔ آلنده از زن، زنانگی، نقش زنان در خانواده و جامعه و بهادادن به حریم شخصیِ زنان. او در این کتاب، با صدای بلند، میپرسد که مگر زنان چه میخواهند جز اینکه در صلح و آرامش زندگی کنند، از جایگاهِ طبیعی و منصفانهٔ خویش بهره ببرند، اختیار بدن خود را داشته باشند و، مهمتر از همه، دوست داشته شوند و به آنها عشق ورزیده شود؟ آلنده امیدوار است این کتاب مشعلی فرا راهِ دختران و زنان هر دیار باشد.
کتاب روح یک زن، به قلم ایزابل آلنده، کاوشی جسورانه درمورد زنانگی، فرزندپروری، سالخوردگی، عشق و موضوعاتی ازایندست است. این کتاب کوتاه اما بزرگ با جملهٔ پرافتخاری آغاز میشود مبنی بر اینکه آلنده از دوران کودکیاش یک مدافع حقوق زنان بوده است و از آنجا خواننده را وارد بررسی مسحورکنندهٔ زیستنی میکند که از آن هنگام تاکنون داشته است.
خواندن کتاب روح یک زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره ایزابل آلنده
ایزابل آلنده متولد ۱۹۴۲ در پرو و بزرگشدهٔ شیلی، نویسندهٔ کتابهای پرفروش و تحسینبرانگیز، ازجمله خانهٔ اشباح، عشق و سایهها، اِوانا لونا، داستانهای اِوا لونا و پائولاست. کتابهایش به بیشاز چهلودو زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده و بیشاز هفتادوچهار میلیون نسخه از آن در سرتاسر دنیا به فروش رفته است. آلنده در سال ۲۰۱۰، جایزهٔ ملی ادبیات شیلی را کسب کرد و در سال ۲۰۱۴، باراک اوباما، رئیسجمهور سابق ایالاتمتحدهٔ آمریکا، نشان افتخار آزادیِ رئیسجمهوری را به او اعطا کرد. او اکنون در کالیفرنیا زندگی میکند.
بخشی از کتاب روح یک زن
«وقتی میگویم از دوران کودکی مدافع حقوق زنان بودهام، حتی پیشاز آنکه خانوادهام با این مفهوم آشنا شوند، اغراق نمیکنم. من در سال ۱۹۴۲ بهدنیا آمدم، ازاینرو داریم دربارهٔ گذشتهٔ دور حرف میزنیم. معتقدم که وضعیت مادرم، پانچیتا، موجب طغیانم علیه مردسالاری شد. شوهرش او را در پرو، با دو کودک نوپا که قنداق میشدند و یک نوزاد که تازه متولد شده بود، ترک کرد. پانچیتا مجبور شد به خانهٔ والدینش در شیلی برگردد، جایی که من اولین سالهای کودکیام را در آنجا سپری کردم.
خانهٔ مادربزرگ و پدربزرگم در سانتیاگو، در محلهٔ پرویدنسیا ـ که آنوقتها منطقهٔ مسکونی بود و الان در دخمههای پرپیچوخمِ ساختمانهای اداری و مغازههاست ـ بزرگ و زشت بود: این خانه یک ساختمان سیمانی بهشکل هیولا بود که سقفهای بلند، چند هواکش، دیوارهایی که براثر دودهٔ بخاری نفتی سیاه شده بودند، پردههای مخمل قرمز و سنگین، مبلمان اسپانیایی که مال یک قرن پیش بودند، پرترههایی وحشتناک از اقوامِ درگذشته، و یک عالم کتاب گردوخاکگرفته داشت. نمای جلوی خانه زیبا و باشکوه بود. شخصی سعی کرده بود به اتاق نشیمن، کتابخانه و اتاق ناهارخوری' جلای زیبایی ببخشد. اما این فضاها بهندرت موردِ استفاده قرار میگرفتند. باقیِ خانه قلمروی پادشاهیِ آشفته و بههمریختهٔ مادربزرگم، بچهها (من و برادرانم)، خدمتکاران و دو یا سه سگ که نژاد مشخصی نداشتند، بود. همچنین خانوادهای از گربههای نیمهوحشی بهچشم میخورد که بیاختیار در پشت یخچال تولیدمثل میکردند؛ آشپز' بچهگربهها را داخل سطلی از آب در حیاطخلوت غرق میکرد.»
حجم
۱۴۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۱۴۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه