کتاب سلام همسایه ۳
معرفی کتاب سلام همسایه ۳
کتاب سلام همسایه ۳؛ رازهای دفن شده نوشتهٔ کارلی آنهوست و ترجمهٔ رامبد خانلری است و نشر صاد آن را منتشر کرده است. این کتاب شش جلد دارد و جلد سوم آن رازهای دفنشده است.
درباره کتاب سلام همسایه ۳
کتاب سلام همسایه نوشتهٔ کارلی آنهوست است. این کتاب از روی یک بازی مشهور با همین نام نوشته شده است. این رمان نوجوان با فضایی پرهیجان و گاهی ترسناک خواننده را با خودش به دنیای اتفاقات عجیب میبرد.
داستان عجیب سلام همسایه در یک شهر کوچک میگذرد. نیکی همراه خانوادهاش به شهر رِی وِن بروک آمده است، در این شهر کوچک همه همدیگر را خیلی خوب میشناسند، اما یک چیزی به نظر نیکی عجیب است: انگار تمام اهالی این شهر با هم توافق کردهاند تا دربارهٔ اتفاقی تلخ ساکت باشند. نیکی دوست تازهای پیدا میکند، آرون پسر خانه روبهروییشان است. خانهای عجیب پر از راهروهای پیچدرپیچ و درهای همیشه بسته که همه را کنجکاو میکند.
وقتی نیکی و آرون ماجراجویی میکنند متوجه میشوند یک سال قبل یک دختر بچه هشتساله در ترن هوایی کشته شده است؛ اما این مرگ طبیعی نیست و انگار رازی با خود دارد، رازی که شاید خانواده آرون بتوانند در حلش کمک کنند.
در جلد سوم، نیکی پسر نوجوانی است که به تازگی دختر و پسر همسایه (آرون و خواهرش) گم شدهاند و پلیس نتوانسته هیچ سرنخی پیدا کند. اما نیکی معتقد است که ممکن است کار آقای پترسون پدرشان بوده است. او که برای اثبات این قضیه کارهایی انجام داده، تحت نظر روانپزشک است و پدر و مادر و دوستانش سعی دارند به او کمک کنند. چند روزی است که اتفاقات مشکوک در محله میافتد، اعلامیههای بچههای گمشده پاره و مفقود میشود، یادداشتهای عجیب در اطراف پیدا میشود… .
خواندن کتاب سلام همسایه ۳ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سلام همسایه ۳
«با نفسنفس از خواب بیدار میشوم و همهٔ کسانی را که توی ماشین هستند، از جا میپرانم. تُفم، کمربند ماشین را خیس کرده است و آن قسمت از سَرَم که به پنجرهٔ ماشین تکیه داده بودم، جور ناجوری درد میکند.
«انزو» سقلمهای به بازویم میزند و میگوید:
«چهقدر خروپف کردی لعنتی.»
انزو کنار من نشسته است و منتظرم که برای تفم هم من را دست بیندازد و او با یک پوزخند سروته ماجرا را هم میآورد.
لبخندم به خنده تبدیل میشود:
«باید میگرفتی میخوابیدی. بد نیست یهوقتهایی امتحانش کنی.»
انزو من را بهسمت پنجره هل میدهد و غرغر میکند؛ اما درکل آرام بهنظر میرسد. در باقی مسیر حرف زیادی با همدیگر نداریم.
امروز روز تولّدم است و این اوّلینباری است که تولّدم را با دوستهای واقعی و زندهام جشن میگیرم. ما مدام در حال جابهجایی ازاینجا به آنجا بودهایم و هیچوقت آنقدری یک جا نماندهایم که بتوانم کسی را برای تولدم دعوت کنم. تقریباً یک سالی برای فکرکردن به این مسئله وقت داشتهام و حالا به این نتیجه رسیدهام که «ری ون بروک» بهاندازهٔ خودم عجیبغریب است. شاید این یعنی که بالاخره من توی خانهٔ خودم هستم.»
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بسیار خوبیه