کتاب کابوس های کارلوس فوئنتس
معرفی کتاب کابوس های کارلوس فوئنتس
کتاب کابوس های کارلوس فوئنتس نوشتهٔ راشد رازق و ترجمهٔ اسماعیل نجار و زینب امانیپور و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب کابوس های کارلوس فوئنتس
نمایشنامهٔ کابوسهای کارلوس فوئِنتِس در سال ۲۰۱۴ نوشته شد و اجرای اولیهٔ آن در همان سال در تئاتر آرکولا لندن بر روی صحنه رفت و مورد توجه منتقدان و مخاطبان تئاتر قرار گرفت. ماهیت سیاسی، اجتماعی و روانشناسانهٔ داستان در کنار فرم اپیزودیک و کمدیِ سیاهِ نمایش دستبهدست هم دادهاند تا این نمایش را به یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین آثار مربوط به مهاجران (عرب) در انگلستان قرن بیستویکم تبدیل کند. داستانِ این نمایش بر پایهٔ مهاجرت و پناهندهشدن یک عراقی به نام سَلیم عبدالحسین است که در اوج تنشهای نظامی و فرقهگرایانه در بغداد مجبور شده است زن و فرزند خود را در عراق رها کند و بهطورِ غیرقانونی به انگلستان برود و درخواست پناهندگی دهد. اما در این مسیرِ پرحادثه اتفاقاتِ گوناگونی برای او رخ میدهد.
نمایشنامهٔ کابوسهای کارلوس فوئِنتِس از داستان کوتاهی به همین نام از حسن بِلاسیم اقتباس شده است. ایدهٔ اولیهٔ این اقتباس توسط نَبیل الووهابی، بازیگر سرشناسِ انگلیسی مراکشی مطرح شد که در اجرای اولیه، تهیهکنندگی و نقش بازیگر اصلی نمایش را بر عهده گرفت. الووهابی، بعد از خواندنِ داستانهای کوتاه بلاسیم، راشِد رازِق را برای نوشتن نمایشنامهٔ کابوسهای کارلوس فوئِنتِس در نظر گرفت. رازِق از خانوادهای پاکستانی است که در لندن متولد شده، و درحال حاضر خبرنگار روزنامهٔ ایونینگ استاندارد لندن است و موضوعاتی از قبیل جرم، هنر، و سیاست را پوشش میدهد و در کنار حرفه خبرنگاری به کار فیلمنامه و نمایشنامهنویسی مشغول است. رازق در سال ۲۰۱۱ فیلمنامهٔ مرد و پسر را نوشت که جایزهٔ بهترین اثر کوتاه جشنواره فیلم ترایبِکا و جایزهٔ برترین اثر جشنوارهٔ فیلم آسپِن را از آن خود کرده است. فیلم کوتاهِ به نام پدرِ او منتخب جشنوارههای بریتانیایی و بینالمللی شده است. رازِق دورهٔ نویسندگان جوانِ کمپانیِ معتبر تئاتر رویال کورت را گذراند و نخستین نمایش بلندش را با عنوان رئیسجمهور و پاکستانیها در سال ۲۰۱۲ در ایالاتمتحده بر روی صحنه برد. این نمایش بر اساس زندگی واقعیِ باراک اوباما و همخانهٔ او که یک مهاجر غیرقانونی بود، نوشته شده است.
اجرای اولیهٔ کابوسهای کارلوس فوئِنتِس در جولای ۲۰۱۴ در تئاتر آرکولا لندن اتفاق افتاد و مورد توجه منتقدان و مخاطبانِ نمایش قرار گرفت. ماهیت سیاسی اجتماعی روانشناسانه داستان و فرم اپیزودیک و کمدیِ تلخ/ سیاه نمایش دستبهدست هم دادهاند تا این نمایش را به یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین آثار مربوط به مهاجران (عرب) در انگلستانِ قرن بیستویکم تبدیل کند. داستان این نمایش بر پایهٔ مهاجرت و پناهندهشدن یک عراقی به نام سَلیم عبدالحسین است که در اوج تنشهای نظامی و فرقهگرایانه در بغداد مجبور شده است زن و فرزند خود را در عراق رها کند و بهطورِ غیرقانونی به انگلستان برود و درخواست پناهندگی دهد. برای آغاز زندگی جدید، سَلیم تصمیم بر انتخاب نام و هویت جدید (کارلوس فوئِنتِس) میگیرد، اما در مسیر تغییر هویتِ خود دچار اختلالات شخصیت و تروماهای گوناگون میشود. در کنار زیباییهای نمایشیِ این کمدی تراژدی، جنبهٔ انسانی این اثر وجه متمایز و شاخصی به آن میدهد.
خواندن کتاب کابوس های کارلوس فوئنتس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره راشد رازق
راشِد رازِق خبرنگار روزنامهٔ ایونینگ استاندارد لندن است و موضوعاتی از قبیل جرم، هنر، و سیاست را پوشش میدهد و در کنار حرفهٔ خبرنگاری به کار فیلمنامه و نمایشنامهنویسی مشغول است. رازق در سال ۲۰۱۱ فیلمنامهٔ مرد و پسر را نوشت که جایزهٔ بهترین اثر کوتاه جشنوارهٔ فیلم ترایبِکا و جایزهٔ برترین اثر جشنوارهٔ فیلم آسپِن را از آن خود کرده است. فیلم کوتاهِ به نام پدر او منتخب جشنوارههای بریتانیایی و بینالمللی شده است. رازِق دورهٔ نویسندگان جوان کمپانی معتبر تئاتر رویال کورت را گذراند و نخستین نمایش بلندش را با عنوان رئیسجمهور و پاکستانیها در سال ۲۰۱۲ در ایالاتمتحده بر روی صحنه برد.
بخشی از کتاب کابوس های کارلوس فوئنتس
«(اتاقی در هتل. یک تختِ دونفره. صندلی بهسمتِ پایهٔ تخت. بر روی میز کنار تخت، یک بطری نوشیدنی در سطلی از یخ وجود دارد.)
(کارلوس، درحالیکه حولهٔ هتل را بر تن دارد، بر روی تخت نشسته، و دستهایش با دستبند به میلهٔ تخت بسته شده است. لیدیا نیز زیرپیراهنی به تن دارد و درحالیکه چهارزانو بر روی زمین خمشده، بهدنبال کلید دستبند میگردد. لباسش از صندلی آویزان است. یک جفت کفشِ پاشنهبلند نیز کنار لباس و کفشهای بههمریختهٔ کارلوس بر روی زمین دیده میشود.)
(کارلوس با پای خود به قسمتی از زمین اشاره میکند. لهجهٔ غلیظ عراقی دارد.)
کارلوس: اونجاست.
لیدیا: کجا؟
کارلوس: (اشاره میکند.) اونجا.
(لیدیا به جایی که کارلوس اشاره میکند، نگاه میاندازد.)
لیدیا: اینجا؟
کارلوس: نه. (پاهایش نمیرسد و با چشمهایش اشاره میکند.) نگاه کن.
لیدیا: (درحالیکه به زمین نگاه میکند.) من که چیزی نمیبینم.
کارلوس: با چشمهات ببین!
لیدیا: فکر میکنی تا الان با چی داشتم نگاه میکردم؟
کارلوس: نه. تو چشمهای من ببین.
لیدیا: تو؟
کارلوس: چشمام.
لیدیا: (گیج شده است.) چشمات؟ میخوای با چشمای تو نگاه کنم؟
کارلوس: نه!
کارلوس این بار با چشم و سرِ خود اشاره میکند.
لیدیا: اوه! میخوای به چشمات نگاه کنم.
کارلوس: آره!
لیدیا: میخوای هیپنوتیزمم کنی؟
کارلوس: هیپنو ... چی؟ من کلید رو میخوام. هیپ نوز چیه؟
لیدیا: چیزه ... ولش کن. کجا رو نگاه کنم؟ دوباره بهم نشون بده.
(کارلوس دوباره اشاره میکند. لیدیا به جایی که اشاره میکند، نگاه میاندازد.)»
حجم
۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
نظرات کاربران
لذت بردم از خوندنش کاش منم بتونم یک چیزی ب این خوبی بنویسم😍😅