کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد
معرفی کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد
کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد؛ خاطرات کاخ سفید نوشتهٔ جان بولتون و ترجمهٔ حمیدرضا بیژنی است و انتشارات اندیشه احسان آن را منتشر کرده است. این کتابْ خاطرات ۱۸ماههٔ حضور جان بولتون، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکاست.
درباره کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد
اتاقی که در آن اتفاق افتاد کتاب مهم و پرسروصدای جان بولتون است؛ کتابی که دونالد ترامپ و دولت او بارها تلاش کرد که جلوی انتشارش را بگیرد. این کتاب حاوی اطلاعات طبقهبندیشدۀ امنیت ملی است و انتشار کتاب باعث صدمات جبرانناپذیری به امنیت ایالات متحده شد. اتاقی که در آن اتفاق افتاد گزارشی است از حضور تقریباً هفدهماهۀ جان بولتون، در کاخ سفید. دیپلمات و سیاستمداری که سوابقی همچون مشاور حقوقی نمایندگی ایالات متحده برای توسعۀ بینالمللی، معاون دادستان کل، معاون وزارت امور خارجه، سفیر آمریکا در سازمان ملل (در دولتهای مختلف جمهوریخواه)، مشاور امنیتی دونالد ترامپ و همچنین عضویت ارشد مؤسساتی همچون اِمریکن انترپرایز، فاکس نیوز، پروژهای برای قرن آمریکای جدید و بنیاد یهودی امور امنیت ملی را در کارنامه دارد.
جان بولتون در تصویری که از ترامپ در این کتاب ارائه میدهد، او را فردی بیاطلاع و منفعتطلب معرفی کرده است. این کتاب به موضوعاتی اشاره کرده است که برخی از آنها برای نخستینبار منتشر میشوند. ازجمله این موضوعات میتوان به کمک چین برای انتخاب مجدد ترامپ، پیشنهاد کمک شخصی به رهبران دیکتاتور جهان، پیمان، بیاطلاعیهای حیرتانگیز ترامپ از مسائل ژئوپلیتیک جهان اشاره کرد. بولتون در این کتاب به طور مشروح به موضوع ایران نیز پرداخته است.
فصلهای این کتاب از این قرار هستند:
فصل اول: مسیر طولانی تا دفتری در گوشهٔ ضلع غربی
فصل دوم: فریاد بزن "ویران کنید!" و سگهای جنگ را آزاد کن
فصل سوم: آمریکا خود را آزاد میکند
فصل چهارم: نوشیدنی سنگاپوری
فصل پنجم: داستان سه شهر – نشست سران در بروکسل، لندن و هلسینکی
فصل ششم: خنثیسازی روسیه: دفاع از پیمان منع استفاده از موشکهای هستهای میانبرد
فصل هفتم: ترامپ بهسمت دری در سوریه و افغانستان میرود و پیداش نمیکند
فصل هشتم : بحران به مثابهٔ روش زندگی
فصل نهم: ونزوئلای آزاد
فصل دهم: پیشرفت رعدآسای چین
فصل یازدهم: ورود به (هتل) هیلتون هانوی، خروج از آن و آغاز نمایش پانمونجوم
فصل دوازدهم: ترامپ راهش را از دست میدهد و سپس اعصابش را
فصل سیزدهم: از مأموریت ضد تروریسم افغانستان تا حادثهٔ قریبالوقوع کمپ دیوید
فصل چهاردهم: پایان چکامه
فصل پانزدهم: گفتار پایانی
خواندن کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به سیاستهای آمریکا میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
درباره جان رابرت بولتون
جان رابرت بولتون زادۀ ۲۰ نوامبر ۱۹۴۸، وکیل و دیپلمات آمریکایی، سفیر آمریکا در سازمان ملل در دوره ریاست جرج دابلیو بوش و مشاور امنیت ملی ایالات متحدۀ آمریکا در دولت دونالد ترامپ بوده است. بولتون از مدافعان تغییر رژیم در کرۀ شمالی و از مخالفین سرسخت حکومت ایران است که سابقۀ همکاریِ گسترده با گروههای مخالف ایران را داشته است.
جان بولتون هماکنون عضو پیوستۀ ارشد در مؤسسۀ امریکن انتر پرایز و از صاحبنظران فاکس نیوز است. بولتون با اندیشکدههای فراوانی همچون کمیتۀ صلح و امنیت در خلیج، بنیاد یهودی امور امنیت ملی، انجمن ملی سلاح همکاری داشته است. او در شهریور ۹۸ توسط ترامپ از سِمت مشاور امنیت ملی کنار گذاشته شد.
بخشی از کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد
«حتی در حالیکه به خارج شدن از توافق هستهای تاسف آورمان با ایران نزدیک میشدیم، تمرکز ترامپ مجدداً به برنامهٔ هستهای کره شمالی معطوف شد. هرچه بیشتر از این مسئله آگاهی پیدا میکردم، در مورد دیدار ترامپ- کیم دلسردتر و بدبینتر میشدم. به تلاشهای انجام شده در راستای قانع کردن کره شمالی برای خروج از برنامهٔ هستهایاش که پیونگیانگ پیش از این نیز بارها در ازای دریافت مزایای اقتصادی به ایالاتمتحده و سایرین به آن تظاهر کرده بود، شدیداً تردید داشتم. کره شمالی، علیرغم این که بارها از انجام تعهداتش شانه خالی کرده بود، همیشه آمریکای زودباور را فریب داده و به میز مذاکرات بازگردانده بود تا امتیازهای بیشتری گرفته، و در نتیجه این تاخیر، زمان بیشتری برای رشد و توسعهٔ خود خریداری میکرد. و دوباره در همان نقطه بودیم بدون اینکه چیزی یاد گرفته باشیم. بدتر اینکه، ما با ترتیب دادن ملاقاتی رایگان با ترامپ برای کیمجونگاون، در حال مشروعیت دادن به او، یعنی رئیس زندانی به نام کرهشمالی، بودیم. این امر یادآور مشاهدات تلخ وینستون چرچیل در سال ۱۹۳۵ پیرامون سیاستهای شکست خوردهٔ بریتانیا در رابطه با آلمان بود:
وقتی که موقعیت قابل مدیریت بود، از آن غفلت شد و اکنون که کاملاً از کنترل خارج شده، بسیار دیر مرهمی را امتحان میکنیم که شاید در آن زمان توانایی درمان مشکل را داشت. چیز جدیدی در این داستان وجود ندارد. این ماجرایی است به قدمت پیشگوییهای سیبل. این ماجرا در دستهبندی دراز و حزنانگیز تجربیات بیفایده و تایید عدم یادگیری در انسانها قرار میگیرد. خواست پیشبینی، نبود اراده برای عمل در زمانی که دست به کار شدن ساده و کارآمد خواهد بود، نبود تفکر روشن، سردرگمی مشاوران تا زمان بروز موقعیت اضطراری، تا زمانی که خویشتنداری ناقوسهایش را به صدا در بیاورد، اینها ویژگیهایی هستند که منجر به تکرار بیانتهای تاریخ میشوند.
من که هشت سال اشتباهات اوباما را تحمل کرده بودم و مدام میترسیدم درست مثل سیاستش با ایران، امتیازات خطرناکی هم به کره شمالی بدهد، و شکست گفتوگوهای ششجانبهٔ دولت بوش پسر و چارچوب مورد توافق شکستخوردهٔ کلینتون را نیز به خاطر داشتم، نسبت به شوق ترامپ برای ملاقات با کیمجونگاون احساس بسیار بدی داشتم. پمپئو به من گفت که شیفتگی ترامپ برای ملاقات با کیم به ابتدای کار دولت باز میگردد؛ و مشخصاً انتخابهای معدود در این زمینه داشتیم.
۱۲ آوریل، در میانهٔ مناقشات سوریه، با همتای کره شمالیام چانگ ایو-یانگ، مسئول ادارهٔ امنیت ملی، ملاقات کردم. ماه مارس در دفتر کاخ سفید چانگ دعوت کیم برای ملاقات با ترامپ را مطرح کرده بود، که بلافاصله پذیرفته شد. جالب است که بعدها به تنها چیزی که اعتراف نکرد این بود که او پیشنهاد دعوت از ترامپ را برای اولین بار با کیم مطرح کرده بود! کل رقص دیپلماتیک توسط کره شمالی خلق شده بود و بیشتر به دستورکار مربوط به «متحدسازی» اش مربوط بود تا استراتژی جدی از سوی کیم یا ما. از نظر من درک کره شمالی از شرایط ما برای خلع سلاح هستهایشان هیچ ربطی به منافع بنیادین ایالاتمتحده نداشت. از دیدگاه من همه چیز نمایشی پرخطر بود و هیچ محتوایی نداشت. از چانگ خواستم از صحبت پیرامون خلع سلاح هستهای در مجمع کره شمالی ۲۷ آوریل بپرهیزد تا پیونگیانگ نتواند یکی از استراتژیهای دیپلماتیک موردعلاقهاش را استفاده کرده و بین کرهجنوبی، ژاپن و ایالاتمتحده اختلاف ایجاد کند. به ترامپ گفتم که به نزدیکترین نوع هماهنگی با مونجیاین نیاز داریم تا کره شمالی نتواند بین واشینگتن و سئول جدایی بیندازد. میخواستم اتحاد ایالاتمتحده – کره جنوبی را حفظ و از تیتر «ترامپ رد میکند، کرهجنوبی کنار میآید» اجتناب کنم و به نظر میرسید او اهمیتی نمیدهد.
صبح با همتای ژاپنیام، شوتارو یاچی، ملاقات کردم که میخواست نظر آنها را در زودترین زمان ممکن بشنوم. دیدگاه توکیو در مورد دیدار قریب الوقوع ترامپ – کیم ۱۸۰ درجه با کره جنوبی تفاوت داشت – بهطور خلاصه، تقریباً مشابه نظر من بود. یاچی گفت که آنها اعتقاد دارند عزم کره شمالی برای دستیابی به سلاح هستهای خللناپذیر است، و اینکه ما در آستانه آخرین شانس خود برای دستیابی به راهحلی صلح آمیز هستیم. ژاپن ابداً فرمول «یک قدم در ازای یک قدم» که ویژگی گفت وگوهای ششجانبه بوش پسر بود را نمیخواست. «یک قدم در ازای یک قدم» منطقی به نظر میرسید اما نهایتاً به شکل اجتنابناپذیری ارائهٔ مزایای اقتصادی به کره شمالی به نفع این کشور (یا هر توزیع کنندهای) منتج شد و در عین حال توقف برنامهٔ هستهای را به آیندهای نامشخص به تعلیق میانداخت. مزایای جانبی که پیونگیانگ حتی از سادهترین کمکهای اقتصادی (یا کاهش فشارها، مانند کم کردن تحریمها) به دست میآورد بسیار بیشتر از مزایای جانبی بود که ما از حذف گام به گام برنامهٔ هستهای به دست میآوردیم. کیمجونگاون نیز این امر را همانند ما به خوبی میدانست. در این مرحله، ژاپن خواستار توقف فوری این فعالیتها بعد از توافق ترامپ – کیم بود و انتظار داشت که این کار بیش از دو سال به طول نینجامد. البته من، بر اساس تجربیاتم در لیبی اعتقاد داشتم که این توقف باید تنها شش تا نه ماه به طول بینجامد. یاچی در پاسخ تنها لبخند زد اما وقتی آبه هفته بعد در مار-ئه-لاگو ترامپ را ملاقات کرد (به فصل ۳ رجوع شود)، تقاضا کرد که مدت زمان متوقفسازی شش تا نه ماه باشد! در ضمن یاچی به گروگانگیری اتباع ژاپنی توسط کره شمالی طی سالهای متوالی اشاره کرد، موضوعی شدیداً احساسی از نظر افکار عمومی در ژاپن و عنصری کلیدی در حرفهٔ سیاسی موفق آبه. ترامپ هم در مار-ئه-لاگو و هم بعدها به پیگیری این موضوع متعهد شد و در هر مواجه با کیمجونگاون وفادارانه این موضوع را مطرح کرد.»
حجم
۶۲۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۸۲ صفحه
حجم
۶۲۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۸۲ صفحه