دانلود و خرید کتاب حسرت و فرصت دن سالیوان ترجمه مرضیه حسین‌پور

معرفی کتاب حسرت و فرصت

کتاب حسرت و فرصت نوشتهٔ دن سالیوان و بنجامین هاردی و ترجمهٔ مرضیه حسین‌پور است و نشر مون آن را منتشر کرده است. این کتاب راهنمای افراد جاه‌طلب برای شادکامی، اعتمادبه‌نفس و موفقیت است.

درباره کتاب حسرت و فرصت

مفهوم حسرت و فرصت برای انسان‌های دوراندیش و موفق در همهٔ عرصه‌های کارآفرینی فواید منحصربه‌فردی به ارمغان می‌آورد.

کارآفرینی که بر این مفهوم مسلط باشد مسیر زندگی‌اش را به‌سوی شادکامی‌های بزرگ‌تری تغییر خواهد داد. صرفاً در پایان هر روز همان روز را می‌سنجد، بی‌آنکه آن را با آرمان‌های دورودرازش مقایسه کند. چنین افرادی اعتمادبه‌نفس را هم در ابعاد فردی و هم در ابعاد سازمانی روزبه‌روز افزایش خواهند داد.

هم زندگی فردی خودشان و هم زندگی مدیران، همکاران و همراهان زندگی‌شان، به‌لحاظ سطح تعهدات و اهداف، کاملاً رشد می‌کند و ارتقا می‌یابد. کتاب حسرت و فرصت می‌خواهد به خوانندگان خود همین نکتهٔ بزرگ را بیاموزد.

فصل‌های کتاب از این قرار هستند:

مقدمه: چرا بسیاری از مردم شادکام نیستند

بخش یک: خروج از حسرت

فصل ۱: به‌سوی دنیای آزاد «خواست‌ها»: چگونه از وابستگی به «نیازها» بپرهیزید

فصل ۲: خودمختار باشید: معیارهای موفقیت را خودتان تعیین کنید

فصل ۳: اثر مرکب حسرت یا فرصت: مغزتان را برای دیدن فرصت‌ها ورزیده کنید

بخش دو: ورود به فرصت

فصل ۴: همیشه با نگاه به گذشته بسنجید افزایش امید و پایداری

فصل ۵: هر روز ۳ موفقیت را بسنجید: ساعت‌های مفید روزتان را به حداکثر برسانید

فصل ۶: تبدیل «تک‌تک» تجربه‌ها به فرصت: مالک گذشتهٔ خود شوید

نتیجه‌گیری: زندگی، آزادی و گسترش شادکامی

خواندن کتاب حسرت و فرصت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران کتاب‌های موفقیت و کسب‌وکار پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نویسندگان

دن سالیوان یکی از پیشروترین متخصصان کارآفرینی در دنیاست و بیشترین تعداد کارآفرینان موفق را طی دوره‌هایش آموزش داده است. او از مؤسسان دورهٔ آموزش استراتژی است که یکی از برترین دوره‌های آموزش کارآفرینی در دنیاست. سالیوان بیش از پنجاه کتاب و مقاله دربارهٔ موفقیت در کارآفرینی نوشته است. طی سی سال اخیر، بیش از دویست هزار کارآفرین در دورهٔ آموزش استراتژی کسب‌وکار او شرکت کرده‌اند.

دکتر بنجامین هاردی روان‌شناس سازمانی و نویسندهٔ کتاب‌های خواستن توانستن نیست و شخصیت شما همیشگی نیست است. او تاکنون به همراه دن، دو کتاب پرفروش چه‌کسی، نه چگونه و حسرت و فرصت را نوشته است. وبلاگ‌های شخصی‌اش بیش از صد میلیون خواننده دارد و مطالبش را در هاروارد بیزنس ریویو، نیویورک تایمز، فوربز، فورچون، سی‌ان‌بی‌سی و رسانه‌های دیگر منتشر می‌کند. طی چند سال پیاپی، رتبهٔ نخست نویسندگان وبسایت Medium.com به او اختصاص داشت. به همراه همسرش لورن و شش فرزندش در اورلاندوی فلوریدا زندگی می‌کند.

بخشی از کتاب حسرت و فرصت

«دن یانسن یکی از بهترین اسکیت‌بازهای سرعتیِ تاریخ است. در شانزده‌سالگی چیزی نمانده بود که در بازی‌های المپیک زمستانی ۱۹۸۶ برندهٔ مدال شود. طی دههٔ پس از آن، تمام طرف‌داران اسکیت سرعت پی بردند که او نابغهٔ این ورزش است.

ولی گویا بد آورد.

بزرگ‌ترین مسابقاتش را با سرعت‌های بالاتر از رکورد جهانی شروع می‌کرد، ولی هر بار اتفاق تازه‌ای مانع پیروزی‌اش می‌شد. چیزهای کوچک. اتفاق‌های تصادفی. همه می‌گفتند لیاقت مدال المپیک را دارد.

المپیک زمستانی سال ۱۹۹۴ آخرین شانس واقعی یانسن برای رسیدن به مدال بود. بیشترین شانسش در مسابقهٔ پانصد متر بود که همیشه نقطهٔ قوتش بود، ولی در آن هشتم شد و امیدش را به‌کل از دست داد. گویا هرگز قرار نبود دستش به مدال المپیک برسد.

آخرین مسابقه‌اش در آن دوره از بازی‌ها مسیر هزار متر بود که پیش‌تر همواره در آن نتایج ضعیفی به دست می‌آورد.

یانسن در آن رقابت تصمیم گرفت با ذهنیت کاملاً متفاوتی وارد بازی شود.

او به‌جای آنکه با ذهنیت حسرت وارد بازی شود و به مدالی فکر کند که به آن نیاز داشت تا احساس موفقیت کند، و به‌جای فکر کردن به همهٔ رقابت‌هایی که باید می‌برد ولی نبرده بود، تصمیم گرفت با ذهنیت فرصت وارد شود و فقط به چیزهای خوب زندگی‌اش فکر کند. 

به مربیانی فکر کرد که انرژی‌شان را بی‌دریغ صرف آموزش او کرده بودند.

خانواده‌اش که دوستش داشتند.

دوستانش که همواره حمایتش کرده بودند.

همهٔ نعمت‌ها و تجربه‌های فوق‌العادهٔ زندگی‌اش.

اینکه تا همان‌جا هم یکی از بهترین بازیکنان اسکیت سرعت در جهان شده بود.

حتی به این فکر کرد که همیشه اسکیت سرعت را فقط و فقط به‌خاطر خود این ورزش دوست داشته و همین علاقه تأثیر بسیاری بر شخصیتش گذاشته بود.

وقتی به فرصت‌هایش چه در زندگی شخصی و چه در اسکیت سرعت فکر کرد، بی‌اختیار اشک از چشم‌هایش جاری شد.

با همین فکرها بود که پی برد همین‌که به چنین جایگاهی صعود کرده، چقدر خوش‌شانس بوده. داشت در میدان بازی‌های المپیک اسکیت می‌کرد!

وقتی قدر فرصت‌های زندگی‌اش را دانست، فروتن شد.

تصمیم گرفت آخرین بازی‌اش در المپیک نمود قدرشناسی‌اش باشد؛ بهترین «وداع» و «سپاس» از مردم و ورزش و عزیزترین تجربه‌های عمرش.

بنابراین، برد یا باخت هیچ اهمیتی برایش نداشت.

غرق در شادی و خوشی، تصمیم گرفت ذهنیتِ فرصت را به انگیزهٔ آخرین بازی‌اش تبدیل کند.

در تمام طول مسابقه، لبخند از لبش محو نشد. بعدها گفت این شادترین مسابقهٔ تمام عمرش بوده است.

یانسن در آن مسابقه رکورد جهانی را شکست و یکی از پرشورترین پیروزی‌های تاریخ المپیک را رقم زد. تمام مسیر را تقریباً بی‌نقص طی کرد و برندهٔ مدال طلای المپیک شد.

یگانه طلای المپیکش را در همان آخرین مسابقه به دست آورد. این اولین باری بود که به‌جای ذهنیت حسرت، با ذهنیت فرصت پا به عرصهٔ رقابت می‌گذاشت.

شادکامی چیزی نیست که جست‌وجویش کنیم.

شادکامی جایی در آینده نیست.

ده‌ها سال پژوهش علمی این واقعیت را به‌وضوح ثابت می‌کند: شادکامی دقیقاً در نقطهٔ شروع است، نه در مقصد.

مثلاً به نظریهٔ روان‌شناختیِ ساخت و گسترش فکر کنید که اولین بار دکتر باربارا ال. فردریکسون مطرح کرد و ثابت کرد که نقطهٔ شروع هر آموزش، عملکرد نیرومند و رشدی هیجانات مثبت است. 

هیجانات مثبت باعث گسترش عرصهٔ انتخاب‌های فکری و عملی شما می‌شود. مثلاً پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مردم وقتی شادند در عرصه‌های خطیر دست به انتخاب‌های بهتری می‌زنند، چون چشمشان به گزینه‌های پیش رو بازتر است. در نقطهٔ مقابل، هیجانات منفی عرصهٔ انتخاب را تنگ می‌کند و آدم را به انتخاب میان چند گزینهٔ محدود وامی‌دارد.

با ذهنیت گسترده، می‌توانید «منابع» جدیدی بسازید و در حال و آینده از آن‌ها بهره ببرید. این منابع ممکن است چشم‌اندازهای نو، هیجانات منعطف‌تر، استراتژی‌های نو یا روابط جدید باشد.

با هیجانات مثبت، عملکردتان بهتر می‌شود و همین مایهٔ افزایش اعتمادبه‌نفس و هم‌افزایی در هیجانات مثبت بعدی می‌شود؛ و این یعنی چرخهٔ سازنده.

دن یانسن وقتی به‌جای حسرت به فرصت رو آورد، پدیدهٔ ساخت و گسترش را در خودش فعال کرد. وقتی به فرصت رو آورد، بلافاصله حس بهتری به زندگی‌اش پیدا کرد و غرق شادی و خوشی شد. همین هیجانات مثبت بود که باعث خلاقیت و انعطاف بیشتر در مسابقهٔ نهایی‌اش شد. چون با سرخوشی در مسابقه شرکت کرد، بهتر از همیشه مسابقه داد.

یانسن با رو آوردن به فرصت، زمینهٔ پیش رویش را گسترش داد و دگرگون شد.

ولی فقط این نیست. پژوهش‌های روان‌شناسی نشان می‌دهند اعتمادبه‌نفس نیست که موفقیت را می‌آفریند، بلکه موفقیت‌های قبلی است که باعث اعتمادبه‌نفس می‌شود. فکروذکر یانسن برد در مسابقه و حسرت شکست‌های قبلی بود و به همین دلیل، نادانسته اعتمادبه‌نفسش را سرکوب می‌کرد و همین بر عملکردش تأثیری منفی می‌گذاشت.

ولی با تمرکز بر فرصت‌های زندگی و همهٔ دستاوردهای قبلی‌اش، سطح اعتمادبه‌نفسش را به‌یک‌باره بالا برد. با اعتمادبه‌نفس به این باور رسید که برنده خواهد شد. بنابراین تمرکزش را بیشتر کرد و بالاخره صاحب طلای المپیک شد.

پس فقط کافی بود به فرصت‌ها فکر کند.

همین مایهٔ گذار او از حسرت‌ها شد.

وقتی به فرصت‌ها فکر کرد، حس‌وحالش چندبرابر بهتر شد. اعتمادبه‌نفس به دست آورد. شادی به دست آورد. به اوج سرخوشی رسید و عملکردش از همهٔ مسابقات عمرش بهتر شد.

رو آوردن به فرصت‌ها برای افزایش اعتمادبه‌نفس فقط در عرصهٔ ورزش به کار نمی‌آید.»

کاربر ۳۰۵۹۹۷۴
۱۴۰۲/۰۱/۱۵

کتاب خوبی هست ، من خریدم کتابو ولی موقع خرید مشکل پیش اومد پولم هنوز برگشت داده نشده

حجم

۱۶۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۱۶۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان