دانلود و خرید کتاب روان شناسی حماقت ژان فرانسوا مارمیون ترجمه بهنوش صابری‌نژاد همدانی
تصویر جلد کتاب روان شناسی حماقت

کتاب روان شناسی حماقت

معرفی کتاب روان شناسی حماقت

کتاب روان شناسی حماقت نوشتهٔ ژان فرانسوا مارمیون و ترجمهٔ بهنوش صابری‌نژاد همدانی است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب روان شناسی حماقت

دکارت می‌نویسد: هیچ‌چیز عادلانه‌تر از عقل سلیم در دنیا توزیع نشده. اما حماقت چطور؟ همه‌جا هست، بی‌مرز و محدودیت. گفته می‌شود ما خود سرچشمهٔ حماقتیم. اما آیا امکان مطالعهٔ علمی احمق‌ها وجود دارد؟ سؤال حساسیت‌برانگیزی‌ است! دربارهٔ مطالعات مربوط به بلاهت (مثلاً «رها کردن باد معده واکنشی در برابر ترس سرکوب‌شده است.») و مطالعات مربوط به شغل‌های بیهودهٔ بدون جایگاه اجتماعی و رضایت شخصی اطلاعاتی داریم، اما دربارهٔ احمق‌ها؟ اصلاً چطور مطالعه‌ای‌ است؟

در واقع اگر به متون علمی حوزهٔ روان‌شناسی نگاه کنیم دستگیرمان می‌شود مجموعاً دربارهٔ چرندیات مطالعات زیادی شده. با این تفاسیر می‌توان گفت بله، مطالعهٔ علمی احمق‌ها امکان‌پذیر هست اما درعین‌حال مهم است بدانیم مطالعهٔ احمق‌ها چیزی جز مطالعهٔ تمام انسان‌ها نیست. می‌توان با مطالعاتی که تابه‌حال انجام شده شمایل احمق را تصور کرد. این‌گونه می‌توان تصوری نسبتاً دقیق از احمق (مزاحم، ابله، کم‌هوش‌وحواس) و دیگر انواعش به دست آورد، مانند: خودبین، پرمدعا، کسانی که حماقتشان شامل خودشیفتگیِ سمی است و خالی از حس همدلی‌اند.

ابله‌ها چه می‌گویند؟ خودشان هم نمی‌دانند. همین‌شکلی پنهان می‌شوند. ابله سخنانش لزوماً خالی از معنا و مفهوم نیست، اما تلاشی هم برای معنا و دقت نمی‌کند. شِرووِر می‌بافد. قصد دارد سکوت را از بین ببرد. ابله… به ابتذال متصل است، مانند بندباز مستی که به طناب ایمنی‌اش متصل است. محکم به عبارات رایج چسبیده و ول‌کن هم نیست. درضمن، جدای از این بحث، احمق‌ها منحصر به دسته یا گروه خاصی نیستند. می‌توانند جزو هر دسته‌ای باشند.

حالا که تقریباً دستمان آمده منظور از حماقت چیست و احمق چه کسی است، می‌خواهیم در این کتاب با روان‌شناسی حماقت آشنا شویم؛ اینکه با احمق‌ها چطور رفتار کنیم یا نکنیم؛ چه کار کنیم که خودمان احمق نباشیم و اصلاً حواسمان باشد که خودمان احمق نباشیم. پس از این مرحله، کتاب روان شناسی حماقت ردپای حماقت را در مغز ما، در رسانه‌ها، در اقتصاد و در بسیاری حوزه‌های دیگر پی می‌گیرد و به ما نشان می‌دهد احتمالاً خود ما هم در دسته‌ٔ احمق‌ها جای می‌گیریم، حتی اگر نخواهیم این واقعیت را بپذیریم. خیلی از شنیدن این گزاره ناراحت شدید؟ نه؟ پس کل کتاب را بخوانید تا بیشتر حرصتان بگیرد اما آخر سر متوجه می‌شوید راه فراری هم دارید و البته از اینکه بعضی وقت‌ها احمق باشید هم زیاد خودتان را سرزنش نکنید.

قالب کتاب هم به این صورت است که ژان فرانسوا مارمیون برای اینکه به جواب سؤال‌هایش برسد با چند شخصیت معروف مثل دن آریلی، کلودی بر، بریژیت اکسل‌راد، ژان کلود کریر، نیکولا گووری و... صحبت کرده است. بنابراین برخی فصل‌ها به شکل پرسش‌وپاسخ‌اند. اما قالب سایر فصل‌ها اینگونه نیستند و مارمیون با بیان ساده و صمیمی‌اش و ذکر شواهد و مثال‌های فراوان می‌خواهد مبحث را برای خواننده بیشتر توضیح دهد.

خواندن کتاب روان شناسی حماقت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب روان شناسی حماقت را به کسانی که به کتاب‌های روان‌شناسی علاقه دارند یا کسانی که می‌خواهند دربارهٔ حماقت بیشتر بدانند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب روان شناسی حماقت

این‌طور نیست که حماقت وجود نداشته باشد یا اوضاع نگران‌کننده نباشد. پیشنهاد می‌کنم، برای درک بهتر اوضاع، نگوییم هوش کم شده، بگوییم چرند زیاد شده. درحقیقت، حماقت (فقط) نقطهٔ مقابل هوش نیست. می‌توانید بسیار باهوش و بسیار احمق باشید: متقاعد نشدید؟ کافی‌ست روشن‌فکری را در پستی سیاسی قرار دهید یا متخصصی را ترغیب کنید دربارهٔ موضوعی صحبت کند که چیزی از آن نمی‌داند. ماحصل چنین شرایطی چرند نامیده می‌شود.

طبق تحلیل مشهورِ هری جی. فرانکفورت فیلسوف، اساس چرند، بی‌اعتنایی‌اش به حقیقت است. برخلاف دروغ‌گو، که همیشه باید حقیقت را در نظر داشته باشد تا خوب تحریف یا پنهانش کند، کسی که چرند می‌گوید، کلاً به حقیقت اهمیتی نمی‌دهد.

هرچه به ذهنش برسد، هر زمان دلش بخواهد بدون فکر بیان می‌کند، بی‌آنکه کمترین اهمیتی برای صحیح یا کذب بودن ادعاهایش قائل باشد. مسرورانه مهملاتی را سرهم می‌کند و با یک تیر چند نشان می‌زند. از موضوع طفره می‌رود، ابهام‌سازی می‌کند، بحث را عوض می‌کند، فریب می‌دهد، روده‌درازی می‌کند، هیبتی توخالی می‌سازد، حرف‌های سیاسی، توخالی و مطلقاً ریاکارانه می‌زند... استدلال و توجه به بافت هیچ اهمیتی برایش ندارد. به‌گفتهٔ فرانکفورت، آدمی که چرند می‌گوید فقط دنبال این است که «قسر در برود» و مؤاخذه نشود. هرچند حرفی نزده و هیچ اطلاعات معناداری منتقل نکرده اما تظاهر می‌کند حرفی زده. بنابراین، چرند نوعی استتار دانش‌محور است. خودش را پیش‌برندهٔ بحث جا می‌زند، درحالی‌که در واقع، مانع پیشرفتش می‌شود. درمجموع، این حالت برعکس روند استدلالی است.

چرا باید کسی چنین انگل روشن‌فکری را تحمل کند؟ دروغ‌گو به‌محض اینکه لو می‌رود گرفتار توبیخ، تحقیر و تمسخر می‌شود اما به نظر می‌رسد چرندگو، از مصونیت خود کمال لذت را می‌برد. فرانکفورت سؤال بالا را «تمرین خواننده» نامید و بی‌پاسخش گذاشت، اما برخی از ساختارهای فکری روان‌شناختی، در ترکیب با عوامل فرهنگی‌اجتماعی مشخصی، اجازه می‌دهند این پدیدهٔ غریب را توضیح دهیم. از طرفی ما به‌طور افراطی در برابر چرند، آسان‌گیریم. وقتی کسی مهملی می‌گوید، اولین واکنشمان تلاش برای یافتن معنا در حرف‌هایش، استنتاج مطلبی درخور شرایط موجود و به کار بردن تعبیری‌ست که این نیاز به یافتن معنا را رفع کند. به‌این‌ترتیب، کسانی که گول چرندیات را می‌خورند، اغلب بیشترِ کار فرد چرندگو را برایش انجام می‌دهند. از طرف دیگر، چرند از برخی نیروهای فرهنگی سود می‌برد. اگر متانت، اعتمادبه‌نفس، اصالت و خلوص، ارزش به حساب بیایند، این عمل ساده، یعنی گفتن چیزی واضح و مشخص، حتی اگر چرند باشد بدون جلب‌توجه پذیرفته می‌شود و می‌تواند سودآور هم باشد. فرانکفورت تحلیلش را با این کلمات جمع‌بندی کرد: «اخلاص، خود چرند است.» صحبت کردن «از صمیم قلب»، «با شورواشتیاق» ابراز وجود کردن، «زدن حرف دل»، «رک‌وراست» صحبت کردن، «صریح بودن» و «قابل‌اعتماد بودن»؛ این ساختارها، این ارزش‌های معاصر، بسیار گران‌قدرتر از سخت‌گیری، دوراندیشی، موشکافی و دقت، به حساب می‌آیند و تا حدی هم می‌توانند جایگزینشان شوند.

با وجود سخنرانانی «بی‌ریا و اصیل» و مخاطبانی «آسان‌گیر» (که جایشان را می‌توان راحت و مرتباً عوض کرد و نتیجتاً نیروهای حاکم با هر تعویض تقویت و تثبیت می‌شوند)، شرایط دست‌به‌یکی کرده‌اند تا حجمی بحرانی از چرند را در گفتمان عمومی به وجود آورند. اگر این تحلیل صحیح باشد، به نظر توضیحی دربارهٔ ظهورِ واژهٔ «پساحقیقت» داریم؛ واژه‌ای که فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد در سال ۲۰۱۶ آن را به‌عنوان «واژهٔ سال» تعریف کرد. در تعریف این واژه آمده: صفتی «مرتبط به، یا مبتنی بر، شرایطی که در آن، واقعیت‌های عینی، در مقایسه با احساسات و نظرات شخصی، تأثیر کمتری در شکل‌گیری افکار عمومی دارند».

از این تعریف فوراً استنباط می‌کنیم هرکس با نظرات ما موافق نباشد عملاً اشتباه می‌کند، سعی دارد فریبمان دهد، عمیقاً فاسد است و به اعتقاداتمان (که همان حقیقت موردقبولمان است) احترام نمی‌گذارد. این امر باعث دوقطبی شدن گفت‌وگویی می‌شود که در آن هر فرد حتی در برابر «همراهانش»، ضمن بی‌اعتبار کردن دیدگاه دیگری و تأکید بر درستکاری، عزم و فضیلت اخلاقی خود، دنبال دفاع از دیدگاهش و تحمیل آن است. مسلماً از طریق این روند شرورانه، حقیقت و واقعیت (وضعیت واقعی مسائل، هرچه که باشد) به مفاهیم کاملاً فرعی و حتی مشکوک تبدیل می‌شوند.

ناظر بی‌طرف با دیدن این نیروها چاره‌ای ندارد جز اینکه از خود بپرسد واقعاً وضعیت احمقانه نیست؟ چرند، پساحقیقت، واقعیت‌های جایگزین، اخبار جعلی و سایر تئوری‌های توطئه، آیا تمامشان صرفاً نام‌های جدیدی برای بلاهت نیستند؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

حجم

۲۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان