کتاب فوتبال و فلسفه
معرفی کتاب فوتبال و فلسفه
کتاب فوتبال و فلسفه؛ ذهن زیبا، بازی زیبا نوشتهٔ تد ریچاردز و ترجمهٔ عیسی عظیمی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. این کتاب را فیلسوفی نوشته که عاشق فوتبال است. حتی فیلسوفان هم از افسون فوتبال در امان نیستند. صفحهها را که ورق بزنید، کیهر کگور و ارسطو را خواهید دید؛ افلاطون و نیچه را؛ کانت و دیوئی و سارتر را. همچنین پله و مارادونا، زیدان و کریستیانو رونالدو، مسی، فابرگاس و بکنبائر را. اما بیش از همه، افرادی روشنضمیر و باهوش ــ کسانی که فلسفهٔ هستیشان را میدانند ــ را خواهید دید که با شور و شوق دربارهٔ بازیای که به آن عشق میورزند، نوشتهاند. و خواندن چنین نوشتههایی، وقتی پای چنین عشقی در میان است، ارزشش را دارد.
درباره کتاب فوتبال و فلسفه
چرا فوتبال اینقدر جذاب است؟ چرا همیشه تیم بهتر بازی را نمیبرد؟ نیچه اگر امروز زنده بود، چرا باید هوادار آرسنال میشد؟ بکنبائر و زیدان چگونه چهار فضیلت اصلی فلسفهٔ یونان باستان را آموختند؟ گلِ دستِ خدا یا گل قرن؛ معجزه چه نسبتی بـا مارادونا و فوتبال دارد؟ شـانس چقدر در فوتبـال نقش دارد؟ ایـراد ضدفوتبال در چیست؟ چرا زیبا بازیکردن، اخلاقاً بهتر است؟ وقتی مهاجمی از آخرین مدافع رد شده و میرود که گل بزند، تحت چه شرایطی خطای مدافع روی او اخلاقی است؟ آیا دروازهبانها فیلسوفاند؟ دریبلهای کریس رونالدو هنرمندانهتر است یا تابلوهای پیکاسو؟ تفاوت فلسفی تماشای بازی در ورزشگاه یا از تلویزیون در چیست؟ زشتیهای فوتبال کداماند؟ آیا طرفدارای از آستون ویلا عقلانی است؟ چـرا و چگونه هوادار تیمهـا میشویم؟ دربی از کجـا میآید و چه چیزی هواداران تیمها را به «مـا» و «آنهـا» تبدیل میکند؟ مکتب هلندی یـا مکتب برزیلی؟ فوتبال انگلیسی چگونه با ارزشهای فرهنگی کشور مقصد عجین و بومی میشود؟ آیا بازی بارسلونا برای همه زیباست؟ عشق کجای فوتبال است و شور قلبی چگونه میتواند یک تیم را به سه جام در یک فصل برساند؟ چرا گاهی باید مثل مسی از فرامین مربی و قوانین قراردادی تخطی کرد؟ فوتبال سوسیالیستی چطور منجر بـه انقلاب در کشوری میشود؟ مالکان و باشگاهها چه تـأثیری در شکلگیری شخصیت هم دارند؟ بدشانسی ما را میبازاند یا اشتباه داوری؟ کیهر کگور چگونه پنالتی میزند و اضطراب، چه ارتباطی با آزادی و انتخاب دارد؟ آیا تعیین نتیجه با ضربات پنالتی نوعی قمار است؟ چرا داورها همیشه علیه تیم ما سوت میزنند؟
با خواندن کتاب فوتبال و فلسفه به جواب همهٔ این سوالات جذاب و هیجانانگیز میرسید.
خواندن کتاب فوتبال و فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند ارتباط جالب بین فلسفه و فوتبال را پیدا کنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فوتبال و فلسفه
«چرا زیباتر یعنی اخلاقاً بهتر؟
با نگاهی به اخلاقیات در مفهوم گستردهٔ آن، میبینیم فلسفهٔ فوتبال که روشی از بازی زیباشناسانهٔ مطلوب را ترویج میکند، ارجاعی است به تشویق ارزشهای مثبتِ خلاقیت، مهارت، تکنیک، بصیرتِ ورای انضباط، ابتکارِ ورای ملال و فردیتِ ورای همسانی. من فکر میکنم این حاصلِ التزام فوتبال به ارزشهای مثبت و تعالیبخش است؛ ارزشهایی که الزاماً منحصر به فوتبال نیستند اما میتوانند بهراحتی ما را از جنبههای دیگرِ زندگیمان آگاه کنند.
ویژگیهایی که برشمردیم و آنهایی که وابسته به فوتبالِ چشمنواز و زیبا بودند، نباید به قیمت نفی ارزشهایی نظیر همبستگی، تعهد و سختکوشی تمام شوند. در واقع، عکس این درست است: این ارزشها اغلب ادعای تیمهای ملالآور و خشک و منضبط برای تحمل بارِ بازی نکردن به روشی مطلوب از لحاظ زیباییشناختی و برای بُر نخوردن در میان گروهی زشتمنظر و نچسب از افراد خودنماست و باید هم در امتداد مفاهیمی چون سختکوشی، توجه و تمرکز و تعهد بیان شود. طی دو دههٔ گذشته، این نکته بهخوبی در فراز و فرود تیمهایی چون بارسلونا و رئال مادرید، یا این اواخر، در موفقیت تیم ملی اسپانیا مجسم شده است. تفاوت در یکی از این دو است: قرار دادن این ارزشها در خدمت ملال و پیشبینیپذیری، یا استفاده از آنها بهعنوان پایه و اساس خلاقیت و مهارت. هر پنداری غیر این، سوءتفاهم است.
وقتی به مفهومی محدودتر از اخلاق برمیگردیم، این پیوند سستتر است اما من هنوز یقین دارم که میتوانم موردی خوب برای آن پیدا کنم. اصولاً تیمی که ملالآور بازی میکند، میتواند در معنای محدودتر، اخلاقاً بینقص باشد. آنها میتوانند ده نفره بین توپ و دروازهٔ خودی قرار بگیرند به این امید که با یک ضدحملهٔ نصفهونیمه گل بزنند و بهسرعت عقبنشینی کرده و بقیهٔ بازی را در حالت دفاعی سپری کنند و در عین حال، دست به هیچ کارِ اخلاقاً ناخوشایندی مثل خطاهای دروغین، درگیریهای بهانهجویانه یا وقتکشی برای حفظ برتری یک بر هیچ نزنند.
عکسِ این حالت نیز میتواند درست باشد (و در واقع گاهی همینطور است). تیمی که زیبا بازی میکند، به همان اندازه میتواند بازیکنانی بهانهجو داشته باشد و بازیکنان، مربیان و هواداران از این ناهنجاری اخلاقی همانقدر منتفع شوند که در فوتبال موذیانه به شکل بارز با آن مواجهیم. برای مثال، چنین تیمی ممکن است زیبا بازی کند اما اگر سودی از یک خطای رخندادهٔ نمایشی عایدشان شود، با آن کنار بیاید: «این جزئی از بازی است».
پس با توجه به اینکه این موضوع تنها در تئوری امکانپذیر نیست و در واقعیت هم رخ میدهد، میخواهم این بحث را مطرح کنم که بازی غیراخلاقی نهتنها بهراحتی ممکن است، بلکه در میان تیمهایی که فلسفهٔ بازی آنها برمبنای «اهمیت محضِ نتیجه» گذاشته شده، بیشتر مصداق دارد تا تیمهایی که فلسفهشان ارزشهای دیگر را میپذیرد و ترویج میکند. دلیل خوبی در اینباره وجود دارد: اگر پیروزی، همهچیز باشد، پس تن دادن به هر خفتی که برد را بههمراه دارد هم دلپذیر خواهد بود.
در سوی مقابل، شیوهای از مواجهه با فوتبال که مهارت، تکنیک و زیباشناسی مطلوب را ترویج میکند، میدان عمل کمتری به آنگونه از دغلبازیها میدهد که مورد نیاز بازیکنانِ از لحاظ فنی محدود، نالایق و یا دستکم، نادیده گرفتهشده توسط سرمربیان و هوادارانِ صرفاً نتیجهگراست.
به این معنا، بازیکنانی که تقلب میکنند و به تیمهایی تعلق دارند که بازیشان قابل تحسین است، نهتنها آسیب بزرگی به اخلاق وارد میکنند، بلکه به جنگ زیباشناسی میروند. متأسفانه این اتفاق میافتد و آدمیزاد میتواند امیدوار باشد که جادوی زیباییشناختی بهمثابهٔ یک انگیزهٔ افزوده در ریشهکن کردن این پدیدهٔ ناپسند اخلاقی مؤثر واقع شود.
نیازی به گفتن نیست که تقبیح این مفاهیمِ حقارتبار اخلاقی و پیشگیری از آنها صرفنظر از سبکها و فلسفههای فوتبال، نباید منحصر به حوزههای اخلاقی باشد. این کار باید همواره و فارغ از هر ملاحظهٔ دیگری انجام گیرد.
نظر من این است که زیبا بازی کردن، در این مفهومِ محدود، غیراخلاقی بازی کردن را سختتر میکند و حتی نتیجهٔ عکس میدهد. ارزشهای مثبت (ارزشهایی که در فوتبال عینیت مییابند، اما از فوتبال به دیگر مسیرهای زندگی نیز کشانده میشوند) میتوانند به همان مفهومِ گستردهتری مربوط شوند که مضمون آن پیشرفت و تعالی در زندگی است. قابل انکار نیست که اگر بازی زیبا این ارزشها را ارتقا میدهد، بازی زشت و نتیجهگرا نیز طبیعتاً باعث طرد آنها میشود.
امروزه چندان معمول نیست که زیبا بازی کردنِ فوتبال، بخشی جداییناپذیر از هویت تیم، یا توقع عمیق هواداران باشد. درحالیکه هواداران با آغوش باز از فوتبالِ سرگرمکننده و از لحاظ زیباییشناختی مطلوب، فوتبالی که تکنیک و مهارت در آن نمایی شکیل به بازی میدهد و بر ارزش مسابقه میافزاید، استقبال میکنند اما آنچه مسلط و غالب است، دریافتی تکبعدی از فوتبال است.
فارغ از سبک و وجه زیباشناسانهٔ بازی، هیچکس از باخت تیمش خوشحال و از پیروزی آن ناراحت نمیشود: برد، همهچیز است. در بعضی جاها هم اما سبک بازی مهم است. امیدوارم توانسته باشم در راه ترویج مثبت و تصدیق فعالانهٔ روشی مطلوب از زیباییشناسی فوتبال گام بردارم؛ نهتنها به این خاطر که این کار، تماشای فوتبال را جذابتر میکند، که همچنین به این دلیل که باعث میشود فوتبال در عین حال، عملی اخلاقاً تعالیبخشتر و پیشبرندهتر در زندگی باشد.»
حجم
۶۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
حجم
۶۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه