دانلود و خرید کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی) نادر ابراهیمی
تصویر جلد کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی)

معرفی کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی)

کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی) نوشتهٔ نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان چاپ شده است. نادر ابراهیمی برای نوشتن رمان آتش بدون دود، جایزهٔ لوح زرین و دیپلم افتخار ۲۰‌سال ادبیات داستانی ایران و جوایز دیگری چون براتیسلاوا، تعلیم‌ و تربیت یونسکو و کتاب‌ سال ایران را از آن خودش کرد.

درباره کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی)

جلد ششم کتاب آتش بدون دود، «هرگز آرام نخواهی گرفت» نام دارد. در این کتاب آلنی و مارال سخت مشغول درس‌خواندن در دانشگاه بودند و با سرعت زیادی در عرصهٔ سیاست هم وارد می‌شدند. هر دو در رشته‌های تحصیلی خود رتبه‌های اول را در دانشگاه داشتند. از بعد از سخنرانی آلنی آوازهٔ این زن و شوهر در همه جا پیچیده بود. در سال ۱۳۲۶ محمد مسعود نوشت: «پول پالتوی پوست اشرف، همشیرهٔ شاه، را چه کسی داده است؟» فردای آن روز محمد مسعود کشته شد. به‌دنبال این نوشته، دانشجویان تظاهرات آرامی شکل دادند. در این میان آمان جان آبایی قرار یک حرکت مؤثر را در یک مجلس عروسی در صحرا گذاشته بود کاملاً محرمانه. آلنی در لابلای دانشجویان معترض بود که به هنگام نجات یکی از دانشجویان دستگیر و به شهربانی منتقل شد توسط سرهنگ صیرفی آزاد شد و برای نجات آمان جان آبایی به‌طرف ساری حرکت کرد.

آتش بدون دود رمان بلندی از نادر ابراهیمی است که در ۷ جلد نوشته شده است. این رمان روایت‌گر زندگی ۳ نسل از مردم صحرانشین ترکمن از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین‌شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی است. آتش بدون دود داستانی عاشقانه ولی سرشار از غرور و خشونت است. او در این کتاب از رویارویی علم و جهل و اختلاف نظر نسل‌ها صحبت می‌کند. عشق و افسانهٔ ترکمن را به‌تصویر می‌کشد و از پایبندی به اعتقادات و وطن‌دوستی می‌گوید. ابراهیمی در این رمان پس از اشاره به زیبایی‌های ترکمن‌صحرا در ۳ جلد اول، در ۴ جلد بعد به شیوه‌ای داستانی - تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است.

کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به رمان‌های طولانی ایرانی و سیر در اندیشه‌ها و آداب و فرهنگ مردم ایران در نقاط مختلف و زمان‌های مختلف علاقه دارید، از مطالعهٔ آتش بدون دود لذت خواهید برد.

درباره‌ نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش یعنی شهر تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکدهٔ حقوق وارد شد. اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به درجهٔ کارشناسی رسید. پیوستن او به یک سازمان سیاسی باعث شد تا بارها دستگیر و زندانی شود. ابراهیمی در زندگی خود به کارهای بسیار زیادی پرداخته است که شرح مفصل آن را در کتاب ابوالمشاغل نوشته است. نادر ابراهیمی علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌است. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک‌‌ سخنوران ایرانی به‌شمار می‌رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. وی همچنین در زمینهٔ ادبیات کودک و بازسازی افسانه‌های قدیمی هم دستی بر آتش داشت و بسیاری از کارهای او، جوایز مختلف جهانی را برنده شده‌اند. نادر ابراهیمی در ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، در تهران دار فانی را وداع گفت.

بخشی از کتاب آتش بدون دود (جلد ششم از مجموعه هفت جلدی)

«عثمان خادم عثمان، یک چوب‌کبریتِ روشن را روی چُپُق فرنگی‌اش به کار گرفت، چند پُک محکم زد، کمی سُرفه کرد و گفت: خانم دکتر! ظاهراً دیگر ذرّه‌یی از خصلت‌های زنانه در شما باقی نمانده‌است. ذرّه‌یی ظرافت هم در بیانتان نیست. شما به یک آلنیِ دیگر تبدیل شده‌یید، و چه‌بسا خشن‌تر. انسان از یک زن که بی‌بهره از زیبایی هم نیست انتظار ندارد که این‌طور راجع به مقاطعه‌کاری و رشوه و باج و سیلو و کارخانهٔ پنبه‌پاک‌کنی حرف بزند، و این‌طور هم مسائل را با خشونت باز کند. پیشنهاد شما، به نظر می‌رسد، این باشد که منِ فاسدِ رشوه‌دهنده، با کمک رشوه و خلاف، صحرای مطهّر و مقدّس شما را آباد کنم تا بتوانم زنم را، باز، به همان آلاچیق‌های متعفّن قدیمی برگردانم و در آنجا محبوس کنم. آیا آبادکردن صحرا از طریق توسعهٔ فساد و به همّت فاسدان، با موازین اخلاقیِ شما و شوهرتان تطبیق دارد مارال‌بانو؟

__ نع. ندارد. اشتباه کردم. حق با شماست. همین مقدار مختصر فساد را هم به صحرا نبرید، جای تشکّر دارد. دیگران که ترکمن نیستند ببرند تا ما بتوانیم با آنها دربیفتیم. یادتان باشد امّا، من، مستأصل، نزد شما نیامدم تا از شما بخواهم که دردهای مرا در زمینهٔ نداشتن خصلت‌ها و ظرافت‌های زنانه معالجه کنید. من آمدم تا به سهم خودم، به‌عنوان یک دوست، به دردهای شما برسم، که بسیار هم عمیق است. از این گذشته، مطمئن باشید که اگر سراپا ظرافت، لطافت، و زیبایی زنانه بودم هم چیزی از آن نصیب شما نمی‌شد. من آن‌قدرها که به نظر می‌رسد، کج‌سلیقه نیستم مهندس عثمان خادم عثمان!»

معرفی نویسنده
عکس نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی
ایرانی | تولد ۱۳۱۵

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. او یک داستان‌نویس معاصر ایرانی است که علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینهٔ فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده ‌است. او همراه با بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان از هنرمندانی به حساب می‌آید که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. نادر ابراهیمی که نویسندگی را از نوجوانی شروع کرده بود، در ۲۷سالگی اولین کتابش را در نشر روزبهان منتشر کرد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه‌بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از ۱۰۰ کتاب از او چاپ و منتشر شد. در سال ۱۳۴۲ اولین کتاب خود را با نام «خانه‌ای برای شب» به چاپ رساند، اما سال ۱۳۴۲ آغاز تازه‌ای برای او در زمینهٔ فعالیت‌های سیاسی بود. هم‌زمان با تبعید روح‌الله خمینی، فعالیت‌های سیاسی علیه نظام پهلوی شدت گرفت و وجود یک رهبر سیاسی برای این اعتراضات شور و اشتیاق تازه‌ای به جریانات سیاسی در ایران داده بود؛ نادر ابراهیمی نیز در نوشتن بیانیه و اعلامیه‌هایی علیه نظام وقت دست داشت و بسیار از اعلامیه‌ها به قلم او منتشر شد. دو اثر از او به نام‌های «دشنام» و «آسمان در تسخیر کلاغ‌ها» حاوی دو داستان مشهور است که درون‌مایهٔ آن‌ها سیاسی و مبارزه با نظام پهلوی است. به‌گفتهٔ او این دو داستان پایهٔ ادبیاتی ضد سلطنتی با بیانی نمادین شد. ابراهیمی پس از موفقیت در آثار قبل، کتاب «مصابا و رؤیای گاجرات» را به چاپ رساند که در آن به‌نوعی مخالفتش را با به‌ظاهرْ روشنفکران بیان کرد. ابراهیمی در آن سال‌ها کتاب‌های متعددی از جمله «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم»، «افسانه‌های باران»، «مکان‌های عمومی»، «آرش در قلمرو تردید» و... را منتشر کرد.

محمد حسن
۱۴۰۱/۰۸/۲۵

نادر ابراهیمی کلامش نادر است، نگاهش نادر است و رمان اش نادر ابن نادر. بدون هیچ گونه تعارفی باید گفت این رمان، چیز دیگری است. جنس دیگری است. متاعی است که در هر دکانی یافته نمی شود. سخن و کلام، آینه

- بیشتر
شما می‌دانید: مسلمان واقعی، از یک سو باید عاشق شهادت باشد و از سوی دیگر، سخت حافظ زندگی و سلامت خویش.
سحر
فرق مبارز مؤمن با ظالم بی‌ایمان در این است که زندگی و مرگ، هردو، موهبتی‌ست برای مبارز مؤمن؛ امّا زندگی و مرگ، هر دو، عذابی‌ست برای ظالمِ بی‌ایمان… من، روی خاک آسوده‌ام، زیر خاک نیز آسوده خواهم‌بود…
رضوان
ابراهیمی! خلق عشق مسأله‌یی نیست؛ حفظ عشق مسأله است. عاشق‌شدن مهم نیست؛ عاشق‌ماندن مهم است. عاشق‌شدن حرفهٔ بچّه‌هاست؛ عاشق‌ماندن هنر مردان و دلاوران. سست‌عهدی‌های عشّاق باعث شده که بسیاری از داستان‌های عاشقانهٔ مبتذل در جایی تمام شود که عاشق به معشوق می‌رسد؛ حال آن‌که مهم، از این لحظه به بعد است. مهم، پنجاه سال بعد است: دوام عشق… دوام زیبایی و شکوه‌ِ عشق…
•° زهــــرا °•
گریه، چه نعمتی‌ست واقعاً! گمان می‌برم که اگر خداوند، صدهزار گونه خنده می‌آفرید امّا رسم اشک‌ریختن را نمی‌آموخت، قلب، حتّی تاب ده روز تپیدن را هم نمی‌آورد. گریه، چه نعمتی‌ست واقعاً __برای آن‌کس که قلبی دارد.
Shaker
من نمی‌فهمم که چرا همه‌ی‌مردان، از عشق، به‌عنوان یک خاطره یاد می‌کنند؟ چرا همه‌شان همه‌شان همه‌شان می‌گویند: «وقتی جوان بودم، عاشق این یا آن زن شدم؟» و حتّی می‌گویند «عاشق همین زنی که می‌بینی»؛ امّا حرف از دوام عشق نمی‌زنند. مگر عشق، پشهٔ خلق‌السّاعه است؟ وصل، چرا باید مرگ عشق را در رکاب داشته‌باشد؟ اصلاً آن‌زمان که عاشق شدی، عاشق رسیدن شدی یا عاشق یک انسان؟ اگر عاشق رسیدن شدی، و آدمی که می‌بایست به او بِرِسی برایت هیچ اهمّیت نداشت، خب، این که عشق نیست، این اوج شهوت است؛ این تن‌خواهی صرف است؛ این جنون تخلیه است… دیگر چرا کلمهٔ عشق را آلوده می‌کنی؟
•° زهــــرا °•
جهان، هنوز جهانی‌ست که بسیاری از انسان‌ها، با احترامی وافر به حیوانیت خویش، خوب‌ترین آرمان‌ها را با لذّت‌های تن تاخت می‌زنند و شرم هم نمی‌کنند
•° زهــــرا °•
«خواب باید مُزد کارکردن، جان‌کندن، جنگیدن و مزد خدمت به دردمندان باشد، نه پناهگاه تن‌پروران و کاهلان و بیکارگان.»
•° زهــــرا °•
ممکن است راهی که می‌رود، درست نباشد؛ امّا مهم این است که راه می‌رود __در عصری که بسیاری همچو او، نشسته‌اند.
•° زهــــرا °•
ما، در هیچ حال، قلب‌هایمان خالی از غم نخواهدشد؛ چراکه غم، ودیعه‌یی‌ست طبیعی که ما را پاک نگه می‌دارد. بدکاران، غصّه‌دار می‌شوند؛ امّا غمزده نمی‌شوند. انسان‌های بی‌اندوه، به معنای متعالی کلمه، هرگز «انسان» نبوده‌اند و نخواهندبود. از این صافی انسان‌ساز نترس مارال‌بانو!
ص‍‍‍ــاد
دوام عشق… دوام زیبایی و شکوه‌ِ عشق… عشق، مثل یک کاسهٔ سفالی‌ست که سفالگری آن را ساخته‌باشد. این کاسه را زمان اعتبار می‌بخشد. هرچه از عمر این سفال بگذرد بر ارزشش افزوده می‌شود. اگر صدساله شود با احترام به آن نگاه می‌کنند و اگر دوهزارساله شود، حتّی شکستهٔ بندخورده‌اش را هم با تحسین و حیرت نگاه می‌کنند.
سحر
آن جامعه‌گرای بزرگ، یقیناً اشتباه می‌کرد که می‌گفت: «خانواده از قدرت انقلابیِ فرد می‌کاهد». آخِر چرا بکاهد؟ عشق به محبوب، مثل عشق به فرزند، مثل عشق به خانواده، مثل عشق به وطن، مثل عشق به انسان، مثل عشق به آرمان، به اندیشه، به عشق، به طبیعت، به خدا، مثل هر عشق بی‌آلایش دیگر، یک نیروست؛ یک نیروی عظیم علیه ظلم و شقاوت.
•° زهــــرا °•
قلب، خاک خوبی دارد. تو می‌توانی، در زمان واحدی، هزاران‌هزار درخت در آن بنشانی و همهٔ آن‌ها را هم بپایی، عزیز بداری، و به‌درستی برویانی. در قلب، همان‌طور که دوست‌داشتن، جای نفرت را تنگ نمی‌کند، دوست‌داشتن، جای دوست‌داشتن را هم تنگ نمی‌کند.
ص‍‍‍ــاد
«هر کس، به اندازه‌یی که از او توقّع دارند، قوی‌ست؛ یعنی می‌تواند باشد.»
•° زهــــرا °•
«خاطره‌ساز باشیم، نه خاطره‌باز»
رضوان
ذرّه‌ام و کمتر از ذرّه‌ام، خاکم و کمتر از خاکم، قطره‌ام و کمتر از قطره‌ام، هیچم و کمتر از هیچم؛ و با این‌همه، حقیر نیستم، ذلیل نیستم، ضعیف نیستم، علیل نیستم، درمانده و فرومانده و از همه‌جا رانده نیستم. با همهٔ کوچکی بزرگم و با همهٔ قطرگی، دریایم. با وجود هیچ‌بودن همه‌چیزم و با وجود ذرّه‌بودن، موجم؛ و انسان چنین است، و حقّ است که انسان چنین باشد.
رضوان
گریه، چه نعمتی‌ست واقعاً! گمان می‌برم که اگر خداوند، صدهزار گونه خنده می‌آفرید امّا رسم اشک‌ریختن را نمی‌آموخت، قلب، حتّی تاب ده روز تپیدن را هم نمی‌آورد. گریه، چه نعمتی‌ست واقعاً __برای آن‌کس که قلبی دارد.
فاطمه بلالی
چراکه اعتقاد سیه‌بختان و درماندگان به خدا، اعتقاد خالص استواری نیست؛ همان‌طور که اعتقاد اغنیا به خدا.
فاطمه بلالی
«خاطره‌ساز باشیم، نه خاطره‌باز». مرتباً برنگردیم، و «ازآن روزها و آن شب‌ها» سخن نگوییم. این کار، یعنی بازگشت به لحظه‌های جذّاب گذشته، به ما قناعت در ایجاد لحظه‌های جذّاب را می‌آموزد و بسنده‌کردن به موجودی را. این، کوتاهی‌ست، جرم است، خیانت است.
ص‍‍‍ــاد
گریه، چه نعمتی‌ست واقعاً! گمان می‌برم که اگر خداوند، صدهزار گونه خنده می‌آفرید امّا رسم اشک‌ریختن را نمی‌آموخت، قلب، حتّی تاب ده روز تپیدن را هم نمی‌آورد. گریه، چه نعمتی‌ست واقعاً __برای آن‌کس که قلبی دارد.
ص‍‍‍ــاد
با همهٔ کوچکی بزرگم و با همهٔ قطرگی، دریایم. با وجود هیچ‌بودن همه‌چیزم و با وجود ذرّه‌بودن، موجم؛ و انسان چنین است، و حقّ است که انسان چنین باشد.
Shaker

حجم

۲۲۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۲۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان