دانلود و خرید کتاب تمیان هایده رحیمی
تصویر جلد کتاب تمیان

کتاب تمیان

نویسنده:هایده رحیمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تمیان

کتاب تمیان نوشتهٔ هایده رحیمی است. این کتاب در گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است.

درباره کتاب تمیان

کتاب تمیان داستان ۲ جوان ۳۰ساله به نام‌های سوران و اشکان است. آن‌ها یک روز در یک قهوه‌خانه با هم آشنا می‌شوند. طرف‌دار تیم رئال بودن بهانه‌ای است که این ۲ پسر جوان را با هم آشنا می‌کند. آن‌ها سعی می‌کنند با هم یک کسب‌وکار راه بیندازند، اما نمی‌توانند و چند بار شکست می‌خورند تا اینکه یک پیشنهاد کاری عجیب همه چیز را تغییر می‌دهد. به آن‌ها پیشنهاد می‌شود به تهران بیایند، در یک برج زندگی کنند و از پنجرهٔ برج حواسشان به خانهٔ ویلایی روبه‌رو باشد و هرچه اتفاق می‌افتد را کامل به فردی ناشناس گزارش دهند. با اینکه پول بسیار خوبی از این کار می‌گیرند؛ اما کم‌کم اتفاقاتی می‌افتد که همه چیز را تغییر می‌دهد.

خواندن کتاب تمیان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تمیان

«ساعت نه صبح تو بالکن مستقر شدم. قرار شده من روزها کار کنم و سوران هم شب‌ها. سوران شب‌ها راحت‌تره براش. آخه خونه هم که بوده شب‌ها بیدار می‌مونده تا صبح. واسه من خیلی فرقی نداشت، ولی گفتم بذار اون راحت باشه. آقا جوری قبراق و سرحالم که تا نه شب چشم از این خونه برنمی‌دارم. باور کنین! خیلی راحت می‌شه همه‌جاش را دید زد.

غیر از پشت ساختمون، که اون هم واسه ما مهم نیست. خوب جایی را واسه زیر نظر گرفتن این خونه انتخاب کرده‌اید. شاید اگه یک طبقه بالاتر یا پایین‌تر بودیم این‌جور تسلط نداشتیم. خیالتون تخت ما پرنده پر بزنه یا نزنه می‌نویسیم. الآن که خبری نیست. چند تا کلاغ فقط بالای درختای توی حیاط نشسته‌ن. استخر وسط حیاط هم حسابی کثیفه. انگار خیلیوقته کسی توش شنا نکرده. تو کوچه هم خلوته و خبری نیست. به سوران گفتم این‌جا هم بالاشهره. فوری سرچ کرد ببینه الهیه کجای تهرانه. آقا دیروز که اومده بودیم خونه‌تون واسه استخدام، تاکسیه ما را تا پایین کوچه‌تون آورد. گفت بالا نمی‌آم. خونه‌تون خیلی بالاست آقا. سوران همه‌ش می‌گفت عجب جاییه! گفتم بله دیگه زعفرانیه که می‌گن این‌جاست. آخه دفعه اولشه که تهران رو می‌بینه. خیلی از خونه‌تون خوشش اومده بود. از این‌جا هم خوشش اومده. همه‌ش می‌گه آپارتمان شیکیه. از خود شما هم خوشش اومده بود. باور کنین!

تا پیش از این‌که راه بیفتیم و بیاییم هی می‌گفت مشکوکه. هی سؤال می‌کرد که این «آبادی» کیه؟ چرا گزارش می‌خواد؟ اون خونه که باید گزارشش رو بدیم مال کیه؟ سیاسی نباشه! مال این باندای مافیایی و اینا نباشه! آخه خیلی از این فیلم‌ها می‌بینه آقا. همه‌ش می‌گه شبیه فیلم‌هاست کارمون. ولی بعد که خودتون را دید یه کم نظرش عوض شد. می‌گه شما شبیه یکی از این نویسنده‌هایی هستین که من اسمش رو نمی‌دونم.

مخصوصا سیبیل سفیدتون. هنوز هم می‌گه کارمون مشکوکه، ولی خب با این پولی که شما پیشنهاد داده‌این دیگه چیزی نداره بگه.

ساعتای سه این‌ها یک وانتی اومد و چند باری در خونه را زد و بعد که دید خبری نیست رفت. بعدش خبری نشد تا شب. آقا سعی می‌کنم خوش‌خط بنویسم که مثل خط سوران بشه. دیروز که گفتین خطم خوب نیست یه کم دمغ شدم. سوران هم می‌گه کاش تایپ می‌کردیم. می‌گه آخه الآن کی می‌شینه با خودکار چیز میز بنویسه؟! ولی خب شما گفتین دستخط آدم‌ها مهمه و می‌خواهید حتما با خودکار بنویسیم. من با خودکار مشکی و سوران هم آبی، همیشه از خودکار مشکی خوشم می‌اومد.»

میم
۱۴۰۲/۰۹/۱۳

ساختار و داستان جالبی داشت البته پایانش را دوست نداشتم، خیلی سریع و یک دفعه ای بود برخلاف بقیه داستان.

....
۱۴۰۲/۰۹/۰۸

خیلی عجیب بود

mojgan1395
۱۴۰۲/۰۷/۲۰

تَمیان در زبان کُردی به معنای شکلی از اندوه است که مثل مهی غلیظ جان و تن آدم را فرا می گیرد و چنان عمیق است که نمی توانی با کسی درمیان اش بگذاری. غمی که جانفرساست و ذره ذره جان

- بیشتر

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان