دانلود و خرید کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه) رولاند اسمیت ترجمه ملیحه رضائی
تصویر جلد کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه)

کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه)

معرفی کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه)

کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه) نوشتهٔ رولاند اسمیت و ترجمهٔ ملیحه رضائی است و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه)

کتاب پسری به نام قله داستانی دربارهٔ نوجوان سرکشی است که اسم خودش را قله گذاشته است. او که ۱۴ سال دارد به خاطر بالارفتن غیرقانونی از چند آسمان‌خراش در آستانهٔ محکومیت در دادگاه نوجوانان است اما در این بین پدرش را که از مدت‌ها پیش ندیده است، دوباره می‌بیند. پدر برنامه‌ای دارد. او می‌خواهد به قله اورست صعود کند و قله باید با او همراهی کند. اگر او قبل از تاریخ تولدش بتواند اورست را فتح کند، جوان‌ترین کسی خواهد بود که بر فراز قله ۸۸۴۰ متری اورست خواهد ایستاد و قطعا زندگی‌اش با این کار تغییر خواهد کرد.

جلد دوم پرتگاه نام دارد و به قسمت رسیدن مارسلو به پرتگاه می‌پردازد.

خواندن کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پسری به نام قله (جلد دوم، پرتگاه)

«پلنگ برفی چنان می‌پرد که همه را حیرت‌زده می‌کند.

پرشی چهارمتری.

شاید هم پنج‌متری.

تا بالای دیواره‌ای پرشیب می‌پرد.

روی لبه‌ای باریک فرود می‌آید، انگار از هوا هم سبک‌تر است.

دو توله‌اش پایین دیواره ایستاده‌اند و برایش زوزه می‌کشند تا بیاید پایین. پنجه‌های خاکستری‌اش از لبهٔ صخره آویزان شده. دُم دراز و کلفتش را مثل میزانه‌شمار به عقب و جلو تکان می‌دهد.

به توله‌هایش که پایین ایستاده‌اند، نگاهی می‌اندازد، خمیازه‌ای می‌کشد، دُمش را دور بدنش می‌پیچد، بعد چشمان سبز کمرنگش را می‌بندد.

«چقدر بدجنسه!»

«بچه‌هاش گناه دارن. مامانشون رو می‌خوان!»

پائولا و پاتریس‌اند. خواهرهای دوقلویم. راستش بهتر است بگویم خواهرهای ناتنی‌ام. بهشان می‌گویم دو نیمهٔ سیب. مثل سیبی هستند که از وسط نصف شده باشد. فقط هفت سالشان است. من سیب ارشد هستم. اسمم قله است. قُلی نَه ها. قُلّه مارسِلو.

تولد من و دو نیمهٔ سیب یک روز است. آن‌ها روز تولد هشت‌سالگی‌ام به دنیا آمدند و والدینشان مامان و پدرخوانده‌ام هستند. پدرخوانده‌ام، رُولف، مرد خوبی است، اما از زمین تا آسمان باهم فرق داریم.

پائولا دست راستم را گرفته بود و پاتریس دست چپم را. توی باغ‌وحش پارک مرکزی نیویورک بودیم که فاصلهٔ زیادی با خانه‌مان توی محلهٔ

آپر ایست ساید نداشت.

بهشان گفتم: «شاید هم پلنگ برفی دلش می‌خواد یه‌کم از توله‌هاش دور باشه تا بتونه یه نفس راحت بکشه.»

پاتریس پرسید: «منظورت اینه که تو هم دلت می‌خواد از دست ما خلاص بشی تا یه نفس راحت بکشی؟»

پائولا گفت: «آره، به‌نظرم تو هم همین رو می‌خوای.»

چهره، صدا و طرز فکرشان باهم مو نمی‌زد.

بهشان گفتم: «نه بابا، منظورم اصلاً این نبود.»

لبخند زدند. مثل هم. دندان‌هایشان هم مثل هم افتاده بود.»


گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۶/۱۶

خیلی قشنگه داستان راجبع پسر چهارده ساله ی بازیگوشیه که باید تاقبل تولدش همراه پدرش قله اورست رو فتح کنه تا جوان ترین کسی باشد که اورست را فتح میکنه... البته قبلش این پسر به علت بالارفتن از چند اسمان

- بیشتر

حجم

۱۹۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۱۹۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
تومان