کتاب از به
معرفی کتاب از به
کتاب الکترونیکی «از به» نوشتهٔ رضا امیرخانی در انتشارات کتاب نیستان چاپ شده است. کتاب ازبه داستانی مربوط به دفاع مقدس است و از نامههایی تشکیل شده که میان قهرمانهای داستان ردوبدل میشوند.
درباره کتاب از به
راوی داستان خلبان جانبازی است به اسم مرتضی که با وجود نداشتن دو پا درخواست پرواز دارد، درحالیکه یک دندان ترمیمشده هم دارد که مانع پرواز است. داستان ازبه با این ماجرا آغاز میشود و با نامههای همسر و نزدیکان او ادامه پیدا میکند. در این میان نامهٔ دیگری هم میرسد. نامهٔ دختری که در دوران جنگ به خواست معلمشان برای رزمندگان جنگ نوشته شده و حالا دست خلبان جانباز است. کمکم گرههای داستان شکل میگیرد و خانوادهٔ این دختر هم وارد داستان میشوند. سختیهای خلبانی برای زندگی روزمره، مشکلات همسر خلبان با تلاطمهای روحی شوهرش، زندگی دختری که خانوادهاش را در بمباران از دست داده است و ... از موضوعاتی است که در خلال این داستان و نامهها به آنها پرداخته میشود.
عنوان همهٔ نامهها یک «از» و «به» دارد که تکلیف مخاطب را با موضوع آن روشن میکند و داستان به این شکل پیش میرود. نامههای زیر را در داستان مشاهده میکنیم:
از: دانشآموز فرانک ناصری، دوم شقایق. به: عقاب تیزپرواز جنگ.
از: سرگرد خلبان آرش تیموری، پایگاه شکاری دزفول. به: سرگرد خلبان رحیم میریان، پایگاه شکاری تبریز.
از: خانم تیموری، پایگاه شکاری دزفول. به: طیبه محمدی (مشکات)، شهرک سی یکصدوسی.
از طیبه محمدی (مشکات)، شهرک سی یکصدوسی. به: خانم لیلی تیموری، پایگاه شکاری دزفول.
از: سرگرد خلبان رحیم میریان، پایگاه شکاری تبریز. به: سرگرد خلبان آرش تیموری، پایگاه شکاری دزفول.
کتاب از به را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای دفاع مقدس پیشنهاد میشود.
درباره رضا امیرخانی
رضا امیرخانی در سال ۱۳۵۲ به دنیا آمد. او نویسنده، منتقد ادبی و به گفتهٔ خودش، از نویسندگان متعهد به انقلاب اسلامی ایران است. امیرخانی مدتی نیز رئیس هیئتمدیرۀ انجمن قلم ایران بود.
رضا امیرخانی، غیر از نگارش رمان، داستان بلند و یک مجموعه داستان کوتاه، به تألیف سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی-اجتماعی نیز پرداخته است. او بهمنظور نوشتن وقایع سفرحضرت آیتالله سید علی خامنهای در سال ۱۳۸۱ به استان سیستان و بلوچستان (که با نام داستان «سیستان» به چاپ رسیده است) یکی از همراهان وی بود.
برخی از آثار امیرخانی به زبانهای روسی، اندونزیایی و عربی ترجمه شده است. او دو سفر به کشور کرۀ شمالی داشته و خاطرات و نظرات خود را در کتابی با نام «نیمدانگ پیونگ یانگ» منتشر کرده است. او در سفر اول، با افراد مهمی از حزب خلق کره دیدار و گفتگو کرده است.
بخشی از آثار رضا امیرخانی عبارتاند از:
اِرمیا (داستان، ۱۳۷۴)،
ناصر ارمنی (مجموعه داستانک، ۱۳۷۸)
مَنِ او (داستان، ۱۳۷۸)،
اَزبه (داستان، ۱۳۸۰)
نَشتِ نِشا؛ جُستاری در پدیده فرار مغزها (مقاله بلند، ۱۳۸۴)
بیوَتَن (داستان، دنباله ارمیا، ۱۳۸۷)
سرلوحهها (مجموعه یادداشتهای پراکنده سالهای ۸۱-۸۴، ۱۳۸۸)
نَفَحاتِ نفت؛ جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی (مقاله بلند، ۱۳۸۹)
جانِستان کابُلِستان (سفرنامه افغانستان، ۱۳۹۰)
رَهِش (داستان، ۱۳۹۶)
نیمدانگ پیونگیانگ (سفرنامه کره شمالی، زمستان ۱۳۹۸)
قِیدار (داستان، ۱۳۹۱)
داستان سیستان؛ ده روز با رهبر (سفرنامه سیستان و بلوچستان، ۱۳۸۲)
بخشی از کتاب از به
«همهٔ دوستان من نامهشان را با خسته نباشید، شروع میکنند. با پیروز بشوید، تمام میکنند. وسطش هم هیّ از شما رزمندهٔ دلآور، تشکر میکنند که به خاطر ما میجنگید. من هم به شما خسته نباشید میگویم. من هم دوست دارم شما پیروز بشوید. من هم میخواهم از شما تشکر کنم. اما نمیتوانم... من از شما غصه دارم. یعنی چطور باید بنویسم. نه این که متشکر نباشم. اما خیلی هم نه.
الان پنج ماه است که من به شقایق آمدهام. اما پارسال هم دوّم بودم. دوّم یاس. کلاس بغلی. من باید دوباره کلاس دوم را بخوانم. مثل رفوزهها. فکر نکنید که تنبل بودهام. درسم بد نبود. به جز ثلث سوم، همهاش شاگرد اول بودهام. تو دفترهایم پر ستاره بود. ستارههایی که خود خانم احمدی پارسال چسبانده بودند. به اندازهٔ دو دسته از ورودهای بابا هم کارت آفرین دارم. اما من مجبورم امسال دوباره همان درسها را بخوانم و خانم احمدی هم دوباره ستاره میچسبانند. من امتحانهای ثلث سوم را ندادم. شهریور را هم. برای همین نمیتوانم از شما تشکر کنم. شاید اگر مامان اینجا بود، من را دعوا میکرد که بیادبی کردهام و توی دهانم فلفل میریختند؛ مثل آن بار که به آقای مسیو پطروسیان گفتم از درس موسیقیشان بدم میآید، چون با آن انگشتهای کلفتشان پیانو میزدند. شاید خانم احمدی، خانم انشایمان، انشای مرا پارهٔ پاره کنند و بیاندازند توی آشغالی. شاید هم خود خانم مدیر بیایند و مثل سوسن مداد لای انگشتهایم بگذارند و من داد بزنم. اما من دیگر از هیچ چیزی نمیترسم. برای همین مینویسم.»
حجم
۱۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۱۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
نظرات کاربران
از به.... نامی بامسما برای نامه هایی از.... به....، نامی که اگر چه نامانوسه، اما زیرکانه و خلاقانه ست. خلاق بودن عنصر اصلی کتابهای امیرخانی ست و اگر چه این اواخر استعدادش رو به زوال رفته و انگار با معضل
خواهش میکنم در طاقچه بی نهایت بگذاریدش.🙏
بسیار لذت بردم واقعا آقای امیرخانی اعجوبه ای هستن تخیلشون تا کجا میره سلامت باشن و اجرشان با خدا
کتاب خوبی است. میتوان آن را رمان نیز دانست. مخاطب خیلی سریع میتواند با شخصیت های داستان انس بگیرد و با آنان همراه شود؛ از مرتضی مشکات گرفته تا دختر شیرین زبان و بامزه داستان یعنی فرانک، و حتی در
«تو هم داری میرسی ته خط...حواست رو جمع کن، بشر!» . داستان درباره خلبانی است که گراند شده(نوعی توبیخ برای خلبان ها که موجب ممنوعیت از پرواز میشود). با نامهها در جریان اینکه چقدر اطرافیان خلبان وضعیت و توانایی هاش رو درک
پرواز حق توست ..
راستش این بهترین کتاب امیرخانی بود. من وقتی کتاب رو دست گرفتم تنونستم زمین بذارم. چندتا کتاب دیگه شون رو هم خوندم این یک سر و گردن از بقیه بالاتره. واقعا عاشق شخصیت سرگرد میریان شدم. جالبه که میریان سرگرده
یه کتاب عالی، داستان روی ماجرای خلبان جانبازی است که پرواز برایش آرزوی محال شده و «از به» عنوان زیبای این داستان امتداد شخصیت ها و اتفاقات را در خطوط نامه ها بیان میکند. از طعم دل آزردگی میگوید تا دلتنگی
یکسره و بدون هیچ توقفی کتاب رو تموم کردم. فقط میتونم بگم: بینظیر، حیرت آور، جذاب و دوستداشتنی بود. مثل اکثر کتابهایی که از آقای امیرخانی خوندم من رو واقعاً میخکوب کرد!
وقتی که همه عمر یک نفر رو در چند صفحه زندگی میکنی