کتاب طلسم شهر سنگی
معرفی کتاب طلسم شهر سنگی
کتاب طلسم شهر سنگی نوشتهٔ بهزاد بهزادپور است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است. این کتابْ فیلمنامهٔ یک انیمیشن سینمایی برای نوجوانان است.
درباره کتاب طلسم شهر سنگی
طلسم شهر سنگی نام فیلمنامهای از بهزاد بهزادپور کارگردان، فیلمنامهنویس، تدوینگر و بازیگر سینماست که برای ساخت یک انیمیشن سینمایی با درونمایهٔ تاریخی نوشته شده است.
بهزادپور در کارنامهٔ کاری خود طی ۵ دهه گذشته تجربهٔ نویسندگی و ساخت در گونههای مختلف سینمایی را داشته است و این کتاب بهنوعی در زمرهٔ نخستین تجربههای مکتوب وی در حوزهٔ سینمای انیمیشن و مخاطبان کودک و نوجوان است.
بهزادپور در تمامی سالهای فعالیت سینمایی خود به عنوان هنرمندی ساختارشکن شناخته شده است. از آخرین شناسایی که ساختهشدن آن در زمان خود جسارتی قابل تحسین بود تا خداحافظ رفیق که پس از ساخت و اکران توجههای بسیاری را به خود جلب کرد.
در طلسم شهر سنگی، داستانی تاریخی در زمانه پادشاهی نمرود در شهر بابل روایت میشود. داستانی که در آن خیر و شر در قالب نیروها و اشخاص فیزیکی و خیالی با هم در آمیخته میشوند و داستانی شگفت و پرکشش را رقم میزنند. بتکده شهر نمرود به درخواست نمرود به دنبال قربانیکردن مردم شهر به پای بتان برای خشنودی آنهاست و این مسئله خشونتی عریان را بر شهر حاکم ساخته است. از سویی کارگزاران به دنبال انتخاب قربانی از مردمان شهر هستند و در مقابل کودکان و حیوانات و موجوداتی خیالی به دنبال تدبیری برای مقابله با ظلم نمرود.
بهزادپور در این فیلمنامه بخش وسیعی از تلاش خود را برای خیالانگیزی متن به کار میگیرد. به همین اعتبار است که حیوانات هم در متن وی به سخن میآیند و هوشمندانه با انتخاب و اختیار برگزیدن میان خیر و شر، سعی میکنند تا جایی که ممکن است از ظلم روا شده بر مردم بکاهند، پدیدههای فرازمینی را تحلیل و فضایی خیالی و پرهیجان برای مخاطب خود خلق کنند.
طلسم شهر سنگی اثری ساده و در عین حال سرشار از جزئیات و توصیفات صحنهای است. فیلمنامهای دقیق و معناگرا که جزئیات اجرای انیمیشن در آن جای خود را به ریزهکاریهای فلسفی و معنوی برای ترسیم مبارزهٔ ازلی و تاریخی خیر و شر در مقابل هم داده است.
خواندن کتاب طلسم شهر سنگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان و نوجوانان مناسب است.
بخشی از کتاب طلسم شهر سنگی
«دو کودکِ دختر و پسر با لباسهای ژنده، خیسِ عرق، در کنار پنجره پناه گرفتهاند و بدون اینکه از پنجره بیرون را نگاه کنند، وحشتزده به صداهایی که از داخل کوچه میآید، گوش سپردهاند. صدای پُرحجم و مرتبِ گامهایی که از کوچه عبور میکنند، شنیده میشود.
دخترک: یعنی امشب برای بردنِ کی راه افتادن؟
پسرک: نترس، مگه نمیشنوی؟ دارن از جلوی خونهٔ ما رد میشن.
دخترک: دلم برای اون کسی که امشب میبرنش میسوزه. فقط خدا کنه به سیاهچال ببرنش.
پسرک: نه، سیاهچال خیلی ترسناکه، اونجا پُر از مار و عقربه.
دخترک: توی سیاهچال زنده بمونی بهتره؟ یا توی بتخونه با زهر بکشنت؟
پسرک: مثل اینکه رفتن. صدای پاشون نمیآد.
دخترک پردهٔ پنجره را آهسته کنار میزند و با ترسولرز، کوچه را نگاه میکند. پسرک نیز با وحشت برای دیدن کوچه سرک میکشد. مادر در بستری مندرس و کهنه خواب است. از دیدِ دو کودک کوچه را میبینیم. در تاریک روشن فضای کوچه هیچ جنبندهای دیده نمیشود. اما رفتهرفته صدای دستهجمعی گامهایی دوباره از دور به گوش میرسد. وحشت در چشمهای دو کودک دوباره میدرخشد. صدای گامها رفتهرفته نزدیک و نزدیکتر میشود. دخترک از ترس قدری پرده را رها میکند تا مخفیانهتر کوچه را نگاه کند. با نزدیکتر شدن صدای پاها، صدای جیغ و نالهٔ نامفهومی که با صدای پاها آمیخته شده به گوش میرسد. دانههای عرق بهخوبی بر چهرهٔ دو کودک هویداست. با نزدیک و نزدیکتر شدن صدای گامها، ناگاه صف منظم و فشردهٔ آدمکهای سنگی که همهٔ آنها هیبت و شمایل بُت دارند نمایان میشود. بسیار خشک و خشن و عروسکی در کنار و پشتسرهم حرکت میکنند و با چشمهای بیحالت و سنگیشان فقط به مقابل خود مینگرند. در صف اول، دو بت، دستهای پیرمرد نحیفی را گرفتهاند و او را بر زمین میکشند. پیرمرد دست و پا میزند و جانخراش التماس میکند.
پیرمرد: به نمرود بزرگ سوگند که حتی یک مشت از محصول گندمم را شَتهها سالم نگذاشتند تا برای هدیه به بتخانه بیاورم. از جان من بگذرید، حاضرم تا آخر عمر بردگیِ خادمان بتخانه را بکنم.
دو کودک با وحشت و دلهره از لای پرده به عبور آنها مینگرند. صفهای فشردهٔ بتهای متحرک در پشت صف اول میآیند و میروند. تمامی بتها در حین عبور بهجای نفس کشیدن آهسته خُرناسهایی دلهرهآور میکشند. با عبور آخرین صف بتها، دو کودک به هم مینگرند. سپس هر دو نفس عمیقی میکشند. ناگاه دوباره صدای نزدیک شدن گامهایی پُرحجمتر شنیده میشود که رفتهرفته قویتر و بلندتر به گوش میرسد. دو کودک دوباره وحشتزده به کوچه مینگرند.»
حجم
۱۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
حجم
۱۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه