دانلود و خرید کتاب تیر چراغ برق سیدمهدی شجاعی
تصویر جلد کتاب تیر چراغ برق

کتاب تیر چراغ برق

معرفی کتاب تیر چراغ برق

کتاب تیر چراغ برق نوشته سیدمهدی شجاعی و مجید مجیدی و بهزاد بهزادپور است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. 

درباره کتاب تیر چراغ برق

داستان درباره مردی به نام مالکی است. او یک روز از تیر چراغ برق بالا می‌رود و اعلام می‌کند می‌خواهد خودش را بکشد. در بخش اول کتاب افراد زیادی اطراف تیر جمع می‌شوند تا او را منصرف کنند. قصاب سعی می‌کند از پله‌ها بالا برود و کمک کند مالکی پایین بیاید اما اوضاع بدتر می‌شود. روایت با گفت‌وگوی آدم‌ها و تلاششان برای نجات مالکی پیش می‌رود، ولی یک پایان غافلگیر کننده در انتظار خواننده است. 

خواندن کتاب تیر چراغ برق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به فیلم‌نامه پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب تیر چراغ برق

اوستا: (اتو را می‌بندد و به سمت پنجره می‌رود. با دیدن مالکی بر بالای تیر حیرت می‌کند.) بابا این همه راه برای خودکشی؛ مگه مریضی رفتی اون بالا؟! ... خطرناکه، یه وقت خدا نکرده می‌افتی دست و پات می‌شکنه!

سکانس‌ـ روزـ داخلی‌ـ خارجی

کارمندی به سمت پنجره می‌رود و پنجرۀ رو به تیر چراغ برق را باز می‌کند.

کارمند: (با جدیت) واسه چی رفتی اون بالا مالکی؟

مالکی: (با عصبانیت) ببند پنجره رو لامصب! برو از پایین باهام حرف بزن. 

کارمند: (با بلاهت) من حرفی برای گفتن ندارم!

سکانس‌ـ روزـ خارجی‌ـ مقابل شرکت

قصابی لات‌منشانه و جاهل مآبانه از لابه‌لای جمعیت راه باز می‌کند.

قصاب: برین کنار من درستش می‌کونم.

جمعیت کنار می‌کشند و راه می‌دهند. قصاب به پای تیر چراغ برق می‌رسد، ابرو بالا می‌اندازد و نگاهی به ارتفاع تیر می‌کند. تسبیحش را در جیبش می‌گذارد و با یک حرکت، اولین پله از تیر را بالا می‌رود.

تمام توجه جمعیت به قصاب و حرکت‌های جاهلانۀ اوست.

مالکی: (با فریاد) نیا بالا! کسی نیاد بالا!

قصاب بی‌توجه به حرف مالکی، یکی دو پلۀ دیگر هم بالا می‌رود. کفش مشکی پاشنه خوابیده‌اش، بالا رفتن را مشکل می‌کند. کفش‌ها را می‌اندازد و به بالا رفتن ادامه می‌دهد. ناگهان چشمش به پنجرۀ آرایشگاه زنانه می‌افتد. با چند سرفه سعی می‌کند جلب توجه و حضورش را اعلام کند، خبری نمی‌شود.

قصاب: آبجی! اون پرده رو بکش.

خبری نمی‌شود.

قصاب: آبجی با شومام! خانم آرایشگاهی! اون پرده رو بکش.

آرایشگر: (پشت پنجره) چیه؟ چه خبره؟ این چه قشقرقیه راه انداختی؟ مگه خودت خواهر و مادر نداری؟

قصاب: حرف دهنتو بفهم آبجی! نگو حرف‌هایی رو که برازندۀ فک و فامیلاته. یکی داره این بالا خودکشی می‌کونه، دارم می‌رم نصیحتش کونم.

آرایشگر: (به بالا نگاه می‌کند و با دیدن مالکی جیغ خفیفی می‌کشد) اوا خاک عالم!

معرفی نویسنده
عکس سیدمهدی شجاعی
سیدمهدی شجاعی
ایرانی

سید مهدی شجاعی نویسنده، رمان‌نویس، روزنامه‌نگار و فیلمنامه‌نویس فعال و مشهور ایرانی است. او در دوران نویسندگی خود بیشتر به داستان‌نویسی پرداخت و داستان‌های کوتاه و بلند زیادی در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان و همچنین ادبیات مذهبی نوشت. شجاعی در دوران کار حرفه‌ای خود به عنوان فیلمنامه‌نویس نیز فعالیت داشته و تاکنون از فیلمنامه‌های او در تلویزیون و سینما، چندین فیلم ساخته شده است. سیدمهدی شجاعی به دلیل نوشتن کتاب‌های برجسته‌ در زمینه‌های معنوی و اجتماعی نیز شهرت دارد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶ صفحه

حجم

۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶ صفحه

قیمت:
۱۴,۸۵۰
۴,۴۵۵
۷۰%
تومان