کتاب کلانتری غیرانتفاعی
معرفی کتاب کلانتری غیرانتفاعی
کتاب الکترونیکی «کلانتری غیرانتفاعی» نوشتهٔ سیدمهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور در انتشارات کتاب نیستان چاپ شده است. این کتاب فیلمنامهای است که به خوبی نمایندهٔ تلفیق فضاهای ذهنی دو نویسنده آن است؛ از سویی «مهدی شجاعی» با رجعتی به نوجوانانهنویسیهای خود در این اثر نیز تمی نوجوانانه را دستمایهٔ خلق فیلمنامۀ خود قرار داده است و آن را با محور نوجوانانه و با مایه طنز تألیف کرده است. از سویی فضای پلیسی و کمی تا قسمتی حادثهای این فیلمنامه نیز به خوبی یادآور سایر فیلمنامههای منتشرشده توسط «بهزادپور» است. داستان این فیلمنامه از ورود ناگهانی جمعی از نوجوانان به یک ماجرای آدمربایی آغازشده و در ادامه مأموران یک کلانتری غیرانتفاعی که وظیفه خودشان را حفاظت از جان و مال اهالی محل بهویژه کودکان میدانند، به کمک آنها میشتابند.
درباره کتاب کلانتری غیرانتفاعی
سید مهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور را در مقام فیلمنامهنویس بدون شک میتوان مؤلف دانست که البته منظور از مؤلف، نویسنده صاحب تفکر و سبک منحصر به فرد خودش است که متن او و خوانشش چیزی دست کم از تماشای یک اثر سینمایی بر مبنای همان متن ندارد؛ این ادعایی است که شجاعی و بهزادپور با حضور در پروژههای سینمایی فراوان در مقام نویسنده آن را به سادگی به اثبات رساندهاند. داستان این فیلمنامه از ورود ناگهانی جمعی از نوجوانان به یک ماجرای آدمربایی آغاز شده و در ادامه مأموران یک کلانتری غیرانتفاعی که وظیفه خودشان را حفاظت از جان و مال اهالی محل به ویژه کودکان میدانند، به کمک آنها می شتابند. موقعیت انتزاعی ترسیم شده در این فیلمنامه در کنار حضور افراد و موقعیتهایی که به طور عمومی کمتر امکان تحقق و تصور آنها را در موقعیتهای عادی میتوان داشت، حاکی از تمایل نویسندگان این اثر به تجربه فضاهای تازه در حوزه داستانگویی برای نوجوانان در قالب فیلمنامه را دارد که در صورت مبدل شدن به فیلم سینمایی نیز میتواند در کنار خلق موقعیتی مفرح، داستانی آکنده از هیجان را نیز برای مخاطبانش فراهم آورد.
کتاب کلانتری غیرانتفاعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به فیلمنامههایی با روایت طنزگونه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب کلانتری غیرانتفاعی
«به چند پاسبان با تجربه و متأهل و تماموقت نیازمندیم.»
چند نفری مشغول نصب تابلوی سر در ساختمان هستند. روی تابلو با خط نه چندان خوش نوشته شده: «کلانتری غیرانتفاعی» و زیر آن با خط ریزتر: «شعبه ندارد.»
فردی دیگر همزمان با نفر قبلی سعی میکند کاغذ دیگری را روی کیوسک بچسباند؛ با این عبارت: «سلاح هستهای نداریم؛ مزاحم نشوید.»
داخل حیاط، سرهنگ پیوسته در حال رفت و آمد و سازماندهی و امر و نهی و مدیریت است.
معاون که گویا مطلب مهمی به نظرش رسیده، خودش را به سرهنگ میرساند.
معاون: حالا مردم از کجا بدونن که میتونن به ما مراجعه کنن؟
سرهنگ: (با قاطعیت) اطلاعرسانی به اشکال مختلف در سطح شهر انجام شده. جای نگرانی نیست. کلی آگهی و اطلاعیه و بیلبورد...
نگاه دوربین به تبع آن دو، به دیوار سمت چپ حیاط میافتد.
تعدادی بیل که کاغذهای A۳ بر سر آن چسبانده شده، کنار دیوار قرار دارد. مضمون آگهیهای روی کاغذ از این قبیل است:
- امنیت خود را به ما بسپارید.
- دستگیری سارقین بدون درد و خونریزی.
- هر کس باید پلیس خود (را داشته) باشد.
- همه نوع خدمات حفاظتی و امنیتی توسط کلانتری غیرانتفاعی.
- اخذ اعتراف از متهم با وسایل پیشرفته.
- وصول چکهای بیمحل تا دو برابر مبلغ مندرج.
- پلیس شخصی: با اطمینان سفر کنید.
- تفکیک مکانیزۀ متهمین در محل.
حجم
۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
حجم
۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه