کتاب خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی
معرفی کتاب خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی
کتاب خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی نوشتهٔ بهزاد قدیمی است. نشر پیدایش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان نوجوانان دربارهٔ آدمی است که هیولا میسازد؛ یک فانتزی پرخیال و پر از استعاره.
درباره کتاب خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی
در مقدمهٔ کتاب خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی آمده است که سالهای سال پس از این، وقتی انسانها و ساختارهای پیچیده و تغییرنکردنی آنها تبدیل به اسطورهها شدند؛ وقتی شهرها و شهرکهای شلوغ و ناشناختنیشان خاک شد و روی آن خاک را خروارها خاک گرفت؛ سالهای سال پس از این، پس از این روز سرد زمستانی، دوباره از روی بیخیالی و برای تفریح، مردموارههایی از زباله زاده شدند؛ مردموارههایی از پارههای کاغذهای بهجامانده از نسل منقرضشدهٔ آدمها.
رمان خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی اثر بهزاد قدیمی که برای نوجوانان نوشته شده، در بیش از ۲۰ بخش با نامهایی گوناگون تهیه و تدوین شده است. عنوان برخی از این بخشها عبارتاند از: «آشنایی با جناب شمد و اهمیت ایشان در مقولات آتی»، «دربارهٔ زندگی اشرافی جناب شمد و ولخرجیهای گزافش ـ بهترین روز در زندگی جناب شمد»، «شاعر ملحد ـ شاعر مرده ـ شاعر احمق عوضی مزخرفگوی بیمعنی مادر ق...ه»، «اشک بر پیکرهٔ تلقی ـ جسد رویای منزوی» و «ماجرای شخصی که داشت بطری طلقیاش را میسوزاند».
این رمان نوجوانان دربارهٔ شخصیتی به نام «شالجوم» است. برخی معتقدند که شاعری مشاعری بوده که در قرون گذشته اطراف حلب میزیسته و عدهای دیگر براین باورند که شالجوم در حقیقت هیولایی غیرموجه بوده که در اثر معاشرت با آدمیان آداب و احوال آنان را آموخته و بهمرور در بسیاری از علوم و فنون از آنها پیشی گرفته است. بین این حکایات داستانی هست که کمتر از سایرین معروف بوده و از قضا بیشتر از دیگران به حقیقت نزدیک است. در حکایت موردنظر، شالجوم صنعتگری هنرمند است که هنری بسیار خاص داشته؛ ساختن هیولا. تنها مشتریان خاص هم اجازهٔ رفتن و دیدن دکان و دخمه شالجوم هیولاساز را داشتهاند.
قصهٔ این کتاب ۳ بخش اصلی دارد که بهترتیب عبارتند از: «پارهپارهٔ وجودم»، «مردن مرد زنمرده، همینطور سگها و چیزهای دیگر» و «افسانهٔ سلوک قهقرایی آن فرد بیانتهای».
خواندن کتاب خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی
«شب، شبی، یا شبهایی شخصی در جایی دور از شهر، توی ظلمات محض یک شعلهٔ کوچک درست کرد. یک شعلهٔ کوچک درست کرد از بطری طلقی کوچکی که بوهای معصوم و نازنین شقایقهای وحشی دشتهای شرقی تویش پناه گرفته بودند. شخص آتش درست کرده بود و نمیدانست پیرمرد خنزرپنزی چشمکرکسی دارد یواشکی از دور او را دید میزند. شعلهها، آرام آرام، انگار دستهایی باشند در تمنای لمس انحنای کامل بدن نازنین معجون سرخ، از ساق پای بطری بالا آمدند. بالا آمدند و عطر بینظیر افشره را جرعه جرعه نوشیدند. هزار تا زبان، تشنه و عرقکرده، عین هزار تا فتانهٔ باکره روی معجون معطر رقصیدند. بوی سوختن، نشئهٔ بیمثالی بود که هیچوقت هیچکس در آن دنیای کاغذی نمیتوانست تصور کند. شعلهها، بلندتر زبانه کشیدند و آتش کوچک جیغ کشید. زیبایی منحصر به فردی بود که لمحهای بیشتر طول نکشید. اما چشمهای حریص شخص، خیس و ملتمس، گدایی دیدن آن همه زیبایی را داشت. همهٔ آن نورهایی را که از نرمی ظریف و معطر بطری، در کام نیازمند شعلهها میچکید. بعد تمام بیپناهی آن افشرهٔ مقدس در گرسنگی آتش جوان جویده شد. همهچیز تمام شد. همهٔ آن زیبایی منحصر به فرد. شخص به زانو افتاد و تمام شب را گریست و همانطور جزغالهٔ سوخته و چروک و زشت بطری را سخت در آغوش گرفت. تمام شب را گریست و زار زد.»
حجم
۱۱۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۱۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
نظرات کاربران
من کتاب "شومنامهی تبر نقرهای" از همین نویسنده رو خوندم. بنظرم جذاب مینویسه. از خوندنشون پشیمون نمیشید. .................... ویرایش نظر: بنظرم فقط داستان اولش قشنگ بود و دوتای دیگش خیلی جالب نبود. چیزی بود ترکیبی از تخیلات نویسنده و داستان. نه تونستم
فقط داستان اول یخورده قشنگ بود ولی داستان دوم و سوم گنگ بود و متوجه نشدم خیلی چی به چیه. ولی کتاب شومنامه تبر نقرهای که از همین نویسنده هست رو بخونید. اون قشنگ تره