کتاب لکان در قابی دیگر
معرفی کتاب لکان در قابی دیگر
کتاب لکان در قابی دیگر نوشتهٔ استیون زد. لواین و ترجمهٔ مهدی ملک است و انتشارات شوند آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب لکان در قابی دیگر
بیش از یک قرن از آغاز خوانشهای روانکاوانه از هنر میگذرد و در طی این مدت استفاده از رویکردهای روانکاوانه در خوانش آثار هنری فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است.
پیوند میان هنر و روانکاوی پس از فروید دو مسیر متفاوت را طی میکند: نخست خوانشهای اسطورهمحور یونگ و پیروانش از آثار هنری بهمثابهٔ تجسد افکار، تصورات و عواطف جمعی یا به یک معنا نوعی «ناخودآگاه جمعی» سرکوبشده که به میانجی کهنالگوهایی مشترک در تاریخ فرهنگهای گوناگون حضور دارد. مسیری که در آن وظیفهٔ نویسنده کشف الگوها و مفاهیم مقرر و فروبستهای چون سایه، آنیما و آنیموس، نقاب و... در اثر هنری است. مسیر دوم شاهراه ناهموار لکان و لکانیهاست. هر چقدر یونگ و پیروانش بر فاصلهگیری از فروید تأکید میکنند، در مقابل شعار همیشگی لکان، بازگشت به فروید است. با این حال، هر تکرار و بازگشتی پیشاپیش تفاوتی را در خود نهفته دارد و از این رو بازگشت لکان به فروید نیز با سویههایی اساساً متفاوت همراه است. لکان مطابق معمول آثار هنری را در نظام روانکاوانهاش تفسیر میکند و در آن تأکید، بیش از ارائهٔ تفسیرهای خلاقانه از آثار هنری، بر گشودن افقی تازه برای بازتعریف خود مسئلهٔ تفسیر این آثار است.
استیون زد. لواین، نویسندهٔ کتاب حاضر که استاد تاریخِ هنر در دانشگاه برایان مائر پنسیلوانیا است نیز معترف است که بزرگترین انگیزهٔ او از نگارش این کتاب خواندن آثار این متفکر اسلوونیایی بوده است. نویسندهٔ این کتاب سعی کرده است تا به شیوهٔ نویسندگان آنگلوامریکن، بیش از ارائهٔ تفسیرهای شخصی، مسیر تعریفشدهای را در جمعبندی و تجمیع آرای لکان در باب هنر که به طور پراکنده در لابهلای سمینارهای لکان مطرح شده است ارائه کند. از این رو لکانِ این کتاب بهشکلی درونماندگار در وادی هنر باقی میماند.
چرا دانشجویان هنرهای تجسمی باید رنج خواندن نوشتههای لکان را، که به پیچیدگی بدنام هستند، بر خود هموار کنند؟ پاسخ این است که چگونهزیستن مسئلهای بنیادی برای ماست و در این باب آموزههای لکان میتواند ما را در یافتن راهحلی مثمرثمر برای آن یاری کند. ما انسانها، برخلاف دیگر موجودات زمینی که در داشتن این زیستکره با آنها شریک هستیم، بهتنهایی و با اتکای صرف بر غرایز طبیعیمان نمیدانیم چگونه باید در این جهان زندگی کنیم. ما به شکلهای گوناگون زندگی را در دل سبکهای متغیر معماری، نقاشی، فیلم و مد تجسم میکنیم و نکتهٔ اصلی همین جاست.
ادعای کتاب لکان در قابی دیگر این است که آموزههای لکان رویکردهای مفیدی را برای ما در مواجهه با این پرسشهای اساسی در زندگی و هنر پیشنهاد میکنند. برای لکان، کلید اصلی پاسخ پرسشهای ما در فهم این امر است که این پرسشها از کجا سرچشمه گرفتهاند و از کجا میتوان ارائهٔ پاسخها را انتظار داشت. مطابق آموزهٔ لکان پرسشهای ما همواره به یک دیگری بازمیگردد که قرار است پاسخها را در دست داشته باشد، [دیگریهایی] از قبیل والدین، معلمها، پزشکان، کشیشها، دوستان، عشاق و حتی دشمنان. در تحلیل نهایی، پرسشهای ما ورای این دیگریهای جزئی به دیگری بزرگِ کلی ساحت فرهنگیای که در آن تولد یافته، آموزش دیده و خواسته و ناخواسته به عضویت آن درآمدهایم بازمیگردد. پایان این راه به این پرسشهای آزاردهنده از دیگری بزرگ مانند: «از من چه میخواهی؟» یا «از من انتظار داری چگونه فردی باشم؟» ختم میشود.
خواندن کتاب لکان در قابی دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه هنر و روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب لکان در قابی دیگر
«تفسیر فروید از لبخند زن در نقاشی این بود که این لبخند مهربان لبخندِ گمشدهٔ مادر هنرمند در کودکی است. در همان دههای که فروید به توصیف مونالیزا میپرداخت، دوشان، هنرمند ضدمدرنیست، سبیلی را بر چهرهٔ نسخهٔ کارتپستالیِ این نقاشی کشید و در پایین آن نوشت: L.H.O.O.Q (۱۹۱۹، شکل ۱). دوشان با استفاده از جناسی در زبان فرانسوی، همانطور که بعدها دوستاش لکان نیز از آن استفاده کرد، به شکل رکیکی به ما میگوید که او یک امرد است (elle a chaud au cul). تلفظ این عبارت در زبان انگلیسی جملهٔ امریِ نگاه کن (look) را تداعی میکند. بعدها در ۱۹۶۵ دوشان تصویر دستکارینشدهای از مونالیزا را به تکه نمدی الصاق کرد و عنوان آن را گذاشت: L. H. O. O. Q. rasee یا مونالیزا صورتاش را اصلاح کرد.
در سال ۱۹۵۴ سالوادور دالی، دوستِ سوررآلیست لکان، با سبیلی تابداده عکس خودنگارهای گرفت که ترکیبی از دالی - مونالیزا بود. چهار دهه بعد در سال ۱۹۹۸ عکاس پستمدرن ژاپنی، یاسوماسا موریمورا، در ادامهٔ چنین تصویرپردازیهای تراجنسیتی خود را به صورت یک مونالیزای آسیاییِ برهنه و باردار به تصویر کشید. در سال ۱۹۱۴ نقاش روس، کازمیر مالویچ، در سال ۱۹۳۰ نقاش فرانسوی فرناند لژر، نقاشان امریکایی اندی وارهول و یاسپر جانز در دههٔ ۱۹۶۰، ماپت میس پیگیِ تلویزیونی در دههٔ ۱۹۸۰، منشی کاخ سفید مونیکا لوینسکی در دههٔ ۱۹۹۰ و هنرپیشهٔ سینمایی جولیا رابرتز در ۲۰۰۳ به اشکال مختلفی در نقاشیها، عکسها و اجراهایشان بارها و بارها به معمای این لبخند رازآمیز پرداختند. داستان مصور مخالفخوانی در مجلهٔ نیویورکر به این موضوع پرداخت که چرا او [مونالیزا] نخندیده است. من بر این باورم که خوانش لکان به ما کمک خواهد کرد تا دریابیم چرا فعالان نخبه و عامهپسند فرهنگی به این وسواس تمامناشدنی برای پاسخ دادن به سوالی که بیش از ۵۰۰ سال است بر چهرهٔ زن فلورانسی نشسته است ادامه دادهاند. در زمان نگارش [این کتاب] خوراک تازهٔ رسانهها موضوع لباس اوست و اینکه او یا باردار بوده و یا تازه صاحب فرزند شده است. آیا چنین چیزی حقیقت دارد؟»
حجم
۳۶۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۳۶۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه