دانلود و خرید کتاب نامه نادری نریمان نریمانوف ترجمه تاج ماه آفاق الدوله
تصویر جلد کتاب نامه نادری

کتاب نامه نادری

معرفی کتاب نامه نادری

کتاب نامهٔ نادری نوشتهٔ نریمان نریمانوف و ترجمهٔ تاج‌ماه آفاق‌الدوله است که انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است. این نمایشنامه از مجموعهٔ گنجینهٔ آثار نمایشی دوران قاجار انتشارات دیدار است.

درباره کتاب نامهٔ نادری

نریمان نریمانوف در سال ۱۸۹۹ میلادی نمایشنامهٔ تاریخی نادرشاه را درست زمانی نوشت که ایران درگیر استبداد و بی‌لیاقتی شاهان و بذل و بخشش‌های ارضی، سیاسی و اقتصادی بود. او زمان حکومت شاه‌سلطان‌حسین، طهماسب دوم و نادرشاه را موضوع اثر خودش قرار داد. وی از طرفی بی‌لیاقتی امثال شاه‌سلطان‌حسین را نشان داده و از سوی دیگر سفاکی و استبداد نادر را و این همان چیزی است که تاریخ ایران سده‌ها گرفتار آن بوده است، یا شاهی بی‌کفایت در رأس امور بوده و کشور را به سمت تباهی برده است و یا شاهی جلاد و خونریز که گرچه قدرت و وحدت را به کشور بازگردانده، اما بی‌رحمی‌اش در آخر همه چیز را به باد داده است.

نریمانوف دومین فردی است که در ایران نمایشنامهٔ تاریخی نوشته است. محل وقوع حوادث این نمایشنامه در ۱۷۱۷ میلادی در اصفهان است. شاه‌سلطان‌حسین، شاه است و اوضاع کشور در‌هم‌ریخته است. صدراعظم وی نیز که رؤیای شاهی در سر می‌پروراند، این وضعیت را حادتر می‌کند، نادر نیز کسی است که به راهزنی و قتل و غارت مشهور است.

نریمانوف اگرچه گسترهٔ بزرگی از تاریخ ایران را برای نمایش خود انتخاب کرده، توانسته وحدت موضوع را حفظ کند. این اثر نشان می‌دهد که نویسنده به‌خوبی هنر نمایش را می‌شناسد، تصور او از نادر واقع‌گراست، او را نه شاهی عدالت‌خواه و نه احمق نشان می‌دهد، راهزنی است که حبّ وطن او را به خود می‌آورد تا در راه کشورش شمشیر بزند. اما هنگامی که استبداد و پادشاهی مقولاتی پیوسته به همدیگرند و قدرت حکومت نیز در ید خان‌هاست، نادر نیز راهی جز طی‌کردن مسیر همیشگی ندارد و همین موجب ستمگری و خودکامگی او می‌شود.

این اثر در دوران انقلاب مشروطیت در ایران توسط تاج‌ماه آفاق‌الدوله همسر فتح‌الله‌خان ارفع‌السلطنه و خواهر میرزا اسمعیل‌خان آجودان‌باشی ترجمه شد.

این نمایشنامه برحسب به‌اجر‌ادر‌آمدن در تئاتر کشور ما، ارزش خاصی دارد. پس از سال ۱۳۲۷ ه.ق. این اثر یک‌بار در رشت اجرا شد. آقا دایی نمایشی، برای بار اول آن را به صحنه برد.

ردپای این نمایشنامه را در سال‌های بعد در تبریز هم می‌بینیم؛ در شب جمعه ۳ ثور ۱۲۹۹ شمسی مطابق ۳ شعبان ۱۳۲۸ ه.ق از طرف هنرمندان مشهور دراماتیک آذربایجان.

خواندن کتاب نامه نادری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به آثار نمایشی دوران قاجار پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نریمان نریمانوف

نریمان کربلائی نجف‌اوغلو یا به‌اختصار نریمان نریمانوف در ۲ آوریل۱۸۷۰ در تفلیس به دنیا آمد. او نویسندهٔ آذربایجانی، انقلابی بلشویک، ناشر، روزنامه‌نگار، سیاست‌مدار و دولت‌مرد بود.

نریمانوف همچنین دبیر باشگاه همت در باکو بود که در اوایل ۱۲۸۳ توسط گروهی از مهاجران ایرانی به‌منظور تشکل‌دهی صدهزار کارگر ایرانی در باکو تأسیس شده بود و هستهٔ مرکزی حزب اجتماعیون عامیون را تشکیل می‌داد.

منطقه‌ای بزرگ در شهر باکو، دانشگاه علوم پزشکی و ایستگاه‌های مترو به یادبود او نام‌گذاری شده‌اند. در منطقهٔ لنکران یک شهر به نریمان‌آباد به افتخار او وجود دارد. شهرستان‌های دیگری به نام وی در روسیه و بلاروس است.

لئون تروتسکی نظریه‌پرداز مارکسیست مرگ نریمان را «دومین تأسف بزرگ برای بلوک شرق، پس از مرگ لنین» می‌داند.

 نریمانوف از آوریل ۱۹۲۳ تا آخر عمر عضو کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتجاد جماهیر شوروی بود.

او در ۱۹ مارس ۱۹۲۵ زمانی که ۵۴ سال داشت به‌دنبال حملهٔ قلبی درگذشت و در میدان سرخ مسکو دفن شد.

درباره تاج‌ماه آفاق‌الدوله

در مورد مترجم این اثر، تاج‌ماه آفاق‌الدوله اطلاعات چندانی در دست نیست. 

خود او در مقدمهٔ نسخهٔ خطی این ترجمه در مورد دلایل کارش نوشته: «نامهٔ نادری تألیف [نه ترجمه] کمینه تاج‌ماه آفاق‌الدوله؛ این حکایت‌ها از کتاب تواریخ صحیحه برداشته و نگاشته آمد، جسته‌جسته سخنان پارسی، در گفت‌وگوها نوشته شد، بهتر آن است پس از این، نگارنده‌های نامه، زبان نیاکان خود را بنگارند تا مردم مرز‌و‌بوم به خواندن و نوشتن زبان خویش عادت نمایند و گفتارهای نیک و سخنان شیرین پارسیان فراموش و نابود نشود.»

وی دربارهٔ زندگی خویش نیز نوشته: «... کمینه تاج‌ماه آفاق‌الدوله، همشیرهٔ آقای اسمعیل‌خان آجودان‌باشی عیال فتح‌اللّه‌خان ارفع‌السلطنه این کتاب تیاتر ترجمهٔ نریمان‌اوف را از زبان ترکی به پارسی ترجمه نموده، اگر سهو و غلطی دیدید، امید است ببخشید.»

جملاتی که او برای توصیف خودش و زندگی‌اش به‌کار می‌برد نشان از سلطهٔ فرهنگ پدرسالارانهٔ عصر قاجار دارد، او به‌جای گفتن و نوشتن از خود از برادر و شوهرش حرف می‌زند، در‌حالی‌که وی به‌عنوان اولین زنی که در ایران دست به ترجمهٔ نمایشنامه زده، جایگاهی بس رفیع در ادبیات نمایشی دارد.

او پس از پیروزی مشروطه خواهان از ارفع‌السلطان جدا شد و سال‌ها برای احقاق حقوق خود تلاش کرد.

آفاق‌الدوله در آذرماه سال ۱۳۲۶ درگذشت و در امامزاده عبداللّه شهرری به خاک سپرده شد.

بخشی از کتاب نامهٔ نادری

«جواد: نادر! نادر!

نادر: (زود می‌رود نگاه می‌کند) آدایی‌جان بفرما بفرما (در بیرون) ای پسره بیا اسب را بگیر (هر دو داخل اندرون می‌شوند).

نادر: خوش آمده‌ای دایی! احوال بچه‌ها چگونه است؟

جواد: (می‌نشیند) ای فرزندم! یک نوعی می‌گذرانند. من دیگر پیر شده‌ام. مانند نخستین نمی‌توانم کار بکنم، تا اینجا که امسال هیچ غله هم نکاشته‌ام.

نادر: هیچ فکر نکن، خداوند بخشنده است. از یغمایی که آورده‌ام خوراک یک سالهٔ تو می‌شود، شنیدی که به ازبک‌ها چه آشوبی کرده‌ام؟ هیچ می‌دانی آیا به سر آنان چه‌ها آورده‌ام؟

جواد: (سرش را می‌جنباند) آه! آه فرزندم! (سر خود را گرفته به فکر می‌رود) شنیده‌ام، شنیده‌ام...!

نادر: دایی چرا آه و مویه می‌کنی؟ چرا غمگین شدی؟ تو باید شاد باشی، مانند من خواهرزاده داری، چنانکه هنگام شنیدن آواز او مانند برگ می‌لرزند، آن چنان کسی که شهریاران در جلو او دوام نمی‌کنند، لشکرها مانند گوسفند می‌گریزند! آیا آنکه اوزبک‌ها را به کوه و دشت انداخته من نیستم؟ آیا آنکه ایران را به لرزه درآورده من نیستم؟ آیا کسی که همچو یاور داشته باشد آه و مویه می‌کند؟ کسی که همچو کمک داشته باشد اندوهناک می‌شود؟ نازش کن! دلت شاد باشد.

جواد: (سرش را بلند کرده) می‌دانم. بهادری، و در برابر شیر دلیری. لیک... (سرش را زیر انداخته).

نادر: چگونه، لیک چه می‌گویی؟

جواد: (سر خود را گرفته می‌گرید) هیچ فرزند، هیچ! خداوند توانایی بدهد!

نادر: دایی تو را چه شده است؟ چرا گریه می‌کنی؟ در دلت چه هست؟

جواد: ای فرزند چه بگویم... من به روز خودم گریه نمی‌کنم. امروز فردا خواهم مرد... آنچه مرا اندوهناک کرده کارهای آشفتهٔ مرز و بوم ما است، اوف! اوف! هیچ می‌دانی چه می‌کنند؟ زاد و بوم ما از دست می‌رود، زیارت‌گاه‌های ما، زمین‌های ما به دست گروه بیگانه می‌افتد، ملت ما روز به روز، به تاری، و تیرگی می‌افتد، نه کشت، نه درو، در چند دهات گرسنگی سر گرفته، مانند ملخ مردم می‌میرند، من به این می‌گویم... (سر خود را گرفته گریه می‌کند).»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بهای چشم‌های من هیچ، اما ایران را بی‌چشم می‌گذاری...
فاطمه

حجم

۱۰۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۱۰۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان