دانلود و خرید کتاب تمثیل عروس و داماد ژان باتیست مولیر ترجمه میرزاجعفر قراچه داغی
تصویر جلد کتاب تمثیل عروس و داماد

کتاب تمثیل عروس و داماد

معرفی کتاب تمثیل عروس و داماد

کتاب تمثیل عروس و داماد نوشتهٔ ژان باتیست مولیر و ترجمهٔ میرزاجعفر قراچه داغی و گردآوری‌شده توسط فرید مرادی و ثمین بزرگمند است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است. این کتاب از گنجینه آثار نمایشی دوران قاجار انتخاب شده است.

درباره کتاب تمثیل عروس و داماد

در ایرانِ دوران قاجار، الکساندر دوما و مولیر پیش از هر نویسنده‌ٔ فرانسوی مورد عنایت مترجمان فارسی قرار گرفتند و دلیل آن هم نفوذ زبان و فرهنگ فرانسه در دربار قاجار بود. آثار مولیر توسط کسانی ترجمه شد که از عقب‌ماندگی جامعهٔ ایران در آزار بوده و قصد ترویج اندیشه‌های ترقی‌خواهانه و انتقادی و اجتماعی را داشتند. آن‌ها در آثار وی بخش‌هایی از اجتماع خود، تفکر و رفتار طبقات و دیدگاه‌ها و اندیشه‌های خود را باز می‌یافتند و از راه ترجمهٔ آثارش تلاش می‌کردند مردم را نسبت به محیط زندگی خود آشنا و شاید هشیار کنند. به ویژه که کمدی مولیر با «تقلید» ایرانی نزدیکی داشت و بسیاری از کاراکترهایش با اندکی دست‌کاری رنگ آشنای ایرانی به خود می‌گرفتند و انتقادات اجتماعی او بیشتر اوقات منطبق با شرایط جامعهٔ ایران بود.

مولیر (۱۶۷۳-۱۶۲۲ م.) در دورانی می‌زیست که اشرافیت در سرازیری سقوط و فروپاشی قرار داشت و بسیاری از «فضایل قرون کهن» را از دست داده، ولی هنوز از امتیازات اجتماعی قابل توجهی بهره می‌برد و هنوز جزو طبقات ممتاز جامعه به حساب می‌آمد، به همین علت روش زندگی اشرافی برای طبقهٔ تازه برآمدهٔ بورژوا جاذبه‌ای بس قدرتمند داشت. بانکداران و تجار بزرگ که توان اقتصادی‌شان روبه فزونی بود هنوز به این فکر نیفتاده بودند تا منزلت اجتماعی بورژوازی را ارتقا دهند، بلکه در تلاش بودند تا منزلت اجتماعی این طبقه را به شکل فردی، از راه وصلت با نجیب‌زادگان یا تقلید از آداب و رفتار آن‌ها به خود نزدیک کنند. در فرانسهٔ این عصر بسیار بودند بورژواهایی که از راه ازدواج با یک نجیب‌زاده عناوین مارکی و مارکیز کسب کردند. یا با بازپرداخت دیون نجیب‌زاده‌ای، یا دادن رشوه از امتیاز این القاب برخوردار شده و نجبای سقوط‌کرده‌ای بودند که برای برخورداری از ثروت بورژواها برخی از افراد این طبقهٔ غیراصیل را با کراهت در جمع خود پذیرفته‌اند.

مولیر در آثار خود عادات و افکار کهنه و غیر بورژوایی را که دورانش به سر آمده، به نحوی مضحک برجسته کرده و به آن‌ها حمله می‌کند. رفتار متظاهرانه و بزرگ‌منشی‌ها و بزرگ‌نمایی‌ها و تجددمآبی‌های ظاهری زنان و مردان محافل فخرفروش را مورد نقد قرارمی‌دهد.

نجیب‌زادگان مدعی و مغرور ولی درمانده و قابل ترحم و لاف‌زن‌های جبون، بورژواها و خرده بورژواهایی که قصد دارند خود را در جامهٔ کهنه و وصله پینهٔ آرایش دهند و یا آن‌ها که ادای تجددخواهی دارند، ولی گنداب‌های کار و کرد قبلی از هر حرکت و کلام آن‌ها مشام را آزار می‌دهد، جزو کاراکترهای عادی مولیر هستند. مولیر از آنچه امروز اسنوبیسم گفته می‌شود بیزار بود، از آدم‌های مجلسی و کلام مجلسی تنفر داشت و همگی آن‌ها را دست می‌انداخت. دفاع جسورانهٔ او از حیثیت و آزادی زنان و اعتراضش به ازدواج‌های تحمیلی از مضامین اصلی آثار نمایشی اوست. او در همان حال ساده‌لوحی و خواسته‌های احساسی و شرم و حیای ظاهرسازانه زنان خودنما و فضل‌فروش را که در پی «دوستی پاک و عشق کامل» هستند با طنزی سخت به باد حمله می‌گیرد و تمایلات و عواطف طبیعی را جایگزین عشق‌های ساختگی ایدئالیستی می‌کند.

اسم کمدی تمثیل عروس و داماد «ژرژداندن» است. در دوران زندگی مولیر منتقدی در مورد این اثر نوشت: «با شتاب نوشته شده و مطلب در آن بسیار کم است.» نخستین بار در ۱۶۶۸ م. بر صحنه رفت و محل اجرای آن ورسای بود و به عنوان یک «فارس» ارزیابی شد و بر خلاف بسیاری از آثار نمایشی مولیر هیچگاه به شکلی مستقل در «پاله روایال» بر صحنه نیامد. در پاره‌ای داوری‌های سطحی آن را یک تقلید دانسته‌اند که هدفش تنها خنداندن تماشاچی است. 

تم اصلی این نمایشنامه پیوند بی‌تناسب بورژوای واپس ماندهٔ جاه‌طلب با خانوادهٔ اشرافی ورشکسته است؛ با آثار ویران کنندهٔ آن که مولیر برای پیشگیری از ناراحتی درباریان و اشراف پاریس آن را از شهرستان انتخاب کرده، زیرا نجیب‌زادگان درماندهٔ شهرستانی همواره اسباب تمسخر درباریان و اهالی پاریس بودند.

مولیر فکر این نمایش را از دکامرون اثر بوکاچیو گرفت و با عوامل کمدیا دل‌آرته درهم آمیخت. 

در این اثر خانوادهٔ خودستا و گنده‌دماغ «سوتان ویل» را می‌بینیم که با تمام درماندگی و بی‌آبرویی به خود می‌بالند که از شکم نجیب‌زاده به دنیا آمده و جد بزرگ آنان در جنگ‌های صلیبی شرکت کرده، با تمام این‌ها محتاج پول یک رعیت‌زاده‌اند تا کمبودهای بسیار زندگی خود را با آن پر کنند و به همین علت با او بر سر دخترشان دست به معامله می‌زنند. مرد بورژوا هم برای کسب عنوان اشرافی از راه وصلت با اعیان پی جوی این معامله شده بی‌آنکه درصدد کسب رضایت دختر باشد.

در این اثر موضوع مورد علاقهٔ مولیر، یعنی پیوند زناشویی اجباری و محدودیت‌های زن که در چند اثر بزرگ نمایشی به آن پرداخته، نیز مورد توجه بوده است. زن در این اثر که نه مورد مشورت پدر و مادر قرار گرفته و نه به داماد دلبستگی دارد، دل به دیگری می‌بندد و برای خیانت به شوهر به هزار حیله روی می‌آورد و بورژوای ساده‌دل شهرستانی که در پی عنوان و افتخار اشراف بوده، رو دست خورده و ناچار بار رسوایی را به دوش می‌کشد.

در این کمدی مولیر هر دو جناح طبقاتی آن دوران را دست می‌اندازد، هم بورژوازی که با وجود ثروت خود را در برابر اشراف دارای اصل و نسب خوار و حقیر می‌پندارد و هم اشرافیت در حال فروپاشی که فساد تا بن استخوانش ریشه دوانده و موجب برانگیختن حس ترحم می‌شود.

میرزا جعفر قراجه‌داغی اولین کسی است که به زبان غیرادبی، محاوره‌ای و عامیانه مطلبی نوشته است. میرزاجعفر خود از منورالفکران دورهٔ قاجار است و با بسیاری از صاحبان اندیشه و قلم مراوده و مکاتبه داشته است.

خواندن کتاب تمثیل عروس و داماد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه‌های کلاسیک پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تمثیل عروس و داماد

«بیگزاده: خیر است آداماد. پس چرا همچو دلتنگی؟ تو را چه می‌شود؟

داماد: هر چه شده است به من شده است. شما چه خبر دارید؟ به هزار جهت دلتنگم. یکی نیست، دو تا نیست. کدام یکی‌اش را بگویم و چطور بگویم؟

مادر خانم: اًداماد، تو چطور آدمی؟ عجیب بی‌تربیت بار آمده‌ای. آدم اقلا از خود بزرگ‌تری را می‌رسد سلامی، صباحی. مگر از زبانت کرایه می‌خواهند که...

داماد: اًمادر زن، اگر بدانی سر من چه بلایی دارد، هرگز همچو نمی‌گویی.

مادر خانم: وای ای داماد، باز هم بی‌ادبی. آدم هم این قدر نادان می‌شود که نفهمد با کی حرف می‌زند. گویا هیچ ادب و آداب بلد نبوده‌ای، قابل تربیت نیستی.

داماد: برای چه؟ مگر من چه کرده‌ام؟ چه بی‌ادبی می‌کنم، که نمی‌گذاری حرف بزنم؟

مادر خانم: خوب، پیش روی من همچو بی‌ادبانه مادر زن گفتن، بی‌ادبی نیست؟ مگر این قدرها هم عقلت نمی‌رسد که به یک حرمت و ادبی مادر خانم یا خانم بگویی؟

داماد: الله‌اکبر، خیلی عجیب است. همچو که شما به من آداماد می‌گویید، اگر من به شما آمادرزن بگویم بی‌ادبی می‌شود؟ از من عارتان می‌آید؟

مادر خانم: نه همچو نیست که تو فهمیده‌ای. از هفت تا بچه بلبل، یکی بلبل در می‌آید. پنج انگشت هر پنج تا یکی نیست. اینجایش را نمی‌فهمی که مثل من اصیل‌زاده را، مادرزن گفتن، زی تو نیست. هر چه داماد ما هم بوده باشی باز باید زی خود را بشناسی، از حدود خود تجاوز نکنی، پا به اندازهٔ گلیمت دراز کنی. میان من و تو کوه تا کوه فرق است.

بیگزاده: مادر خانم شما از این توقع چشم بپوشید، زیاده سر به سرش نگذارید. بگذارید ببینم چه می‌خواهد بگوید؟

مادر خانم: خیر، خیر سرکار بیگزاده، نباید چشم بپوشم، من نمی‌توانم مثل جناب شما بوده باشم. این خُلق کریم، مخصوص سرکار شماست که هرگز حد و حدود مردم را حالی‌شان نمی‌کنی، اغماض می‌فرمایی. من باید بگویم، حالی‌اش بکنم تا چشمش کور شود، خوب بفهمد که دنیا چه خبر است.

بیگزاده: تو را به خدا خوب است، بس است دیگر، برای من حرف یاد نده. تا حال که بیست سال است میان بزرگان بزرگ شده، صد قسم بهادری و وردار بدوی یاد گرفته، اثبات‌ها نموده، هنوز آدم نشده، نفهمیده باشم که با مردم چه قسم حرکت نمایم، با این یک دفعه گفتن شما دانا و درستکار نخواهم شد. خوب، آقای داماد، تو بگو ببینم چه خیال می‌کنی و برای چه همچو مشوشی؟

داماد: هرگاه به من گوش بدهید سرکار بیگزاده می‌گویم.»





نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۹۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان