کتاب خواهران کوچک ایلوریا و مرد کتشلوار مشکی
معرفی کتاب خواهران کوچک ایلوریا و مرد کتشلوار مشکی
«خواهران کوچک ایلوریا» و «مرد کتشلوار مشکی» دو داستان کوتاه از استیون کینگ(-۱۹۴۷) نویسنده آمریکایی داستانهای ماورایی و علمی-تخیلی است. این کتاب علاوه بر متن این دو داستان، نقد و تحلیلی نیز پیرامون آنها در خود دارد. «مرد کتشلوار مشکی» در سال ۱۹۹۶ بهعنوان بهترین داستان کوتاه، جایزهی اُ. هِنری را به دست آورد.
داستان خواهران کوچک ایلوریا در واقع پیشدرآمد کتابهای دنبالهدارِ هفتْ قسمتی برج تاریک اثر استیون کینگ است. این داستان کوتاه اولین بار سال ۱۹۹۸ بهچاپ رسید. داستان در مورد رولند اهل گیلیاد، در پی برج تاریک و والتر، مرد سیاهپوش است. از آنجایی که اسب رولند، تاپسی، رو به موت است، باید برای ادامهی سفرش اسب یا قاطر جدیدی بخرد. رولند و اسب روبهموتش، تاپسی، به شهر کوچک متروکهای میرسند، شهری به نام ایلوریا. هفتتیرکش سگی را بالای سر جسد پسرکی میبیند، سگی که روی سینهاش نشانی صلیبمانند دارد.
رولند سگ را فراری میدهد و متوجه مدال طلای پسرک میشود و آن را برمیدارد. عجیبالخلقههای سبزپوست به رولند حمله میکنند. او از هوش میرود و مدتی بعد در بیمارستان بههوش میآید و راهبههایی را میبیند که خود را چنین لقب دادهاند: خواهران کوچک. آنها پرستار-راهبههای وقف بیمارستاناند. خواهران کوچک ایلوریا با استفاده از حشراتی که به آنها دکتر لقب دادهاند، بیماران را شفا میدهند. ابتدا بسیار مهربان بهنظر میرسند، اما رولند رفتهرفته متوجه حالت غیرطبیعیشان میشود. یعنی ممکن است، خونآشام باشند؟ یعنی بیماران را شفا میدهند تا خود از آنها تغذیه کنند؟ مدال طلا حالت محافظِ مقدس رولند را دارد. او به فرار میاندیشد؛ یکی از راهبهها به نام جِنا که با دیگران متفاوت است، نیز قصد کمک به رولند را دارد. خواهرها به رولند سوپِ آغشته به داروی بیحسکننده میدهند، و جنا نیز پادزهر این دارو را به او میدهد. خواهرها هم قدرتهای عجیبی دارند، هم میل به چشیدن خون. جنا و رولند به یکدیگر دل میبازند، و...
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خیلی خوبیه ها! فقط نمیدونم چرا زمان موقع خوندن کتابهای استیون کینگ انقدر کند میگذره. یه جور استایل خاص خودشو داره که بعضی از آدمها ازش متنفر و بعضیا عاشقش میشن. به شدت سلیقه ایه.
من صوتی این داستان رو شنیدم با صدای بهروز رضوی.مو به تنم راست میشد
داستانهای استیون کینگ اغلبشون خوبه،خواهران ایلوریا یه جوریه که اصلا نمیتونید ادامه ندین باید تا تهش بخونید،مرد کت شلوار مشکی هم خوب بود ولی من داستان اولو بیشتر پسندیدم😊
خواهران کوچک ایلوریا خیلی جذاب بود
هر دو داستاک جذاب بودند. وقتی شروع کنی، تا تمومش نکنی نمی تونی کنار بگذاریش 🙂
tanksممنون