دانلود و خرید کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان سولماز خواجه وند
تصویر جلد کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان

کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان

معرفی کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان

کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان نوشتهٔ سولماز خواجه وند است و انتشارات هوپا آن را منتشر کرده است. این کتاب بر اساس حکایت یک کنیز و دو برادر از هزارویک‌شب نوشته شده است.

درباره کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان

هزارویک‌شب مجموعه‌ای از داستان‌های افسانه‌ای است. بستر داستان‌ها در شهرهای ایران و شهر بغداد می‌گذرد. داستان‌ها از زبان دختری به نام شهرزاد روایت می‌شوند که با قصه‌هایش جان خود و دیگر دختران سرزمینش را نجات می‌دهد.

علی‌اصغر حکمت بر این باور است که هزارویک‌شب پیش از دورهٔ هخامنشی در هند به رشتهٔ تحریر درآمده، قبل از حملهٔ اسکندر به پهلوی ترجمه و در قرن سوم هجری از پهلوی به عربی برگردانده شده است.

اما نسخهٔ کنونی فارسی آن را عبداللطیف طسوجی در زمان محمدشاه و پسرش، ناصرالدین‌شاه، به فارسی ترجمه کرده و به چاپ رسانده است. هزارویک‌شب نامی است که از زمان ترجمهٔ طسوجی در دورهٔ قاجار در ایران شهرت یافته است.

کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان برگرفته از حکایت «یک کنیز و دو برادر» از کتاب هزارویک‌شب است. داستان توپازخان و انیسه‌خاتون ماجرای دلدادگی شاهزاده‌ای ایرانی به کنیزی تازه‌وارد است. داستان عشق ممنوعه‌ای که برادر شاه را به سلطنت می‌رساند. در این داستان می‌بینیم که توپاز و انیسه چطور دل‌باختهٔ هم می‌شوند و برای به‌دست‌آوردن هم تلاش می‌کنند.

خواندن کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های عاشقانهٔ کلاسیک ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سولماز خواجه‌وند

سولماز خواجه‌وند نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان، در سال ۱۳۶۳ به دنیا آمد. او دانش‌آموختهٔ ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی است.

برخی کتاب‌های او عبارت‌اند از: خنگ بالای خنگ بسیار است، ماجراهای دو تا بچه چلمن در یک تابستان عجیب‌وغریب، دزدم و بچه می‌برم، ماهتینار، تلی و از دیگر کتاب‌های او در نشر هوپا می‌توان به زندگی هچل‌هفت آیدا پیرپور نیز اشاره کرد.

او در زمینهٔ تئاتر نیز فعالیت می‌کند که از آن جمله می‌توان به طراحی صحنهٔ نمایش عروسکی کدو قلقله‌زن در تالار هنر تهران و همچنین طراحی صحنهٔ نمایش‌های تیر و دان‌دان کبیر در سیزدهمین جشنوارهٔ تئاتر عروسکی تهران اشاره کرد.

بخشی از کتاب عشق های فراموش شده؛ انیسه خاتون و توپازخان

«ابریشم: «خاله رورو، عدس‌پلو، گندم و جو، تو باغ نو، رفتم تو اُو. خاله‌جون پنج ماهه عروس شش‌ماهه دارم، خاله چرا نمی‌زایم؟»

حمیرا: «خاله خدا کریمه، هنوز بچه خمیره!»

ابریشم: «خاله‌جون قربونتم، حیرونتم، آتیش سر قلیونتم، مهتاب توی ایوونتم، تو کوچه می‌ری کفش پاتم، تو خونه می‌ری زن‌کاکاتم، خاله‌جون شش ماهه عروس هفت‌ماهه دارم، خاله چرا نمی‌زایم!»

حمیرا: «خاله هیچ فکر نداره! داره مو درمی‌آره!»

صدای ابریشم و حمیرا بود. ابریشم بقچهٔ لباس‌هایش را چپانده بود زیر لباسش و گشادگشاد راه می‌رفت و ادای زن‌های حامله را درمی‌آورد. قِر می‌داد و می‌خواند. حمیرا هم شده بود خاله‌اش، کمرش را می‌مالید و جواب می‌داد.

ابریشم از آن زن‌های بلاگرفتهٔ روزگار بود، مجلس ختم و عزا هم که می‌رفت، دستِ آخر میت و مهمان را یا مطرب می‌کرد یا رقاص. سوگلی وقت‌های عیش‌ونوش سلطان‌محمد بود و مجلس‌گردان حرم‌سرا. شعرش که تمام شد، دراز کشید روی سنگ‌های گرمابه و ادای زاییدن درآورد و خواند. زن‌ها هم جواب دادند:

این‌ور دلم/ اوفینا

اون‌ور دلم/ اوفینا

زیر شکمم/ اوفینا

خاله خاله‌جون/ اوفینا

بچه‌ام اومد/ اوفینا

بابا سلطونش/ اوفینا

همساده‌ها/ اوفینا

وزیر و وکیل/ اوفینا

بچه‌ام پسره/ اوفینا

حتمی شاه می‌شه.»


KAVİON
۱۴۰۳/۰۳/۲۳

خیلی قشنگ بود. این مجموعه واقعا خوبه

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۶/۱۲

خیلی قشنگه! خیلی👌💟

fateme
۱۴۰۲/۰۳/۰۸

داستانی کوتاه تاریخی، قشنگه و خوندنش وقت زیادی نمیخاد

elayorg
۱۴۰۳/۰۵/۰۱

قشنگ بود ولی نه به قشنگی زال و رودابه (یکی از داستان های مجموعه کتاب های عشق های فراموش شده). جوانمردی زال و داستان عشقشون خیلی قشنگتر بود😍

baran
۱۴۰۳/۰۲/۰۸

بسیار زیبا . دوست داشتم

Taghchehuser
۱۴۰۳/۰۱/۲۳

چقدر از این ابریشم و دار و دسته اش بدم اومدددد

Star
۱۴۰۳/۰۱/۰۱

داستان زیاد جذبم نکرد توپاز هر چقدر هم که عاشق باشه دلیل نمیشه به برادرش خیانت کنه انیسه زن برادر توپاز بودو یک زن متاهل به حساب میومد همدم هم یه جورایی دایه‌ی توپاز و سلطان بود اما زیادی بینشون فرق می‌ذاشت. انتظار

- بیشتر
یکی نگاهش شبیه انیسه بود، یکی صورت مهتابی‌اش. یکی مثل او راه می‌رفت، یکی از پشت انگار خودش بود و یکی قدوقواره‌اش به او می‌ماند.
:)☘️
«عجله می‌کنی همدم برای جدایی ما! کاخ خورشید تنبل‌تر از این حرف‌هاست که سر صبحی حرم‌سرا و کشیک‌خانه‌اش بیدار باشه. خیال برگشتن ندارم! در این فکرم که ببرمش با خودم!»
Atiyeh
به صحرا شدم؛ عشق باریده بود. و زمین تَر شده بود. چنان‌که پای مرد به گِل فرو شود، پای من به عشق فرو می‌شد. ذکر بایزید بسطامی، تذکرۀ‌الاولیاء، عطار نیشابوری
hediy_kh

حجم

۵۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۵۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان