دانلود و خرید کتاب جانستان کابلستان رضا امیرخانی
تصویر جلد کتاب جانستان کابلستان

کتاب جانستان کابلستان

معرفی کتاب جانستان کابلستان

کتاب جانستان کابلستان نوشتهٔ رضا امیرخانی است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر روایت سفر به افغانستان را در بر گرفته است.

درباره کتاب جانستان کابلستان

کتاب جانستان کابلستان از وقایع و مکان‌ها، از اشخاص و زمان‌ها، از نوشدنی‌ها و خوراک سخن گفته است. گفته می‌شود که رضا امیرخانی از طریق این روایت خواسته تا عرض ارادتی به هم‌زبان‌های افغان خود کرده باشد. نویسنده در این کتاب از خاطرات خود در کشور افغانستان و مرداد ۱۳۸۸ تا مهر ماه همین سال را سخن گفته است. لابه‌لای خاطرات او تصاویری از مردمان این کشور نیز قرار گرفته است.

کتاب «جانِستان کابُلِستان» به ۹ بخش تقسیم شده است. عنوان برخی از این بخش‌ها عبارت است از: «مور و تیمور»، «مشهورات هرات»، «زائر زار و نزار مزار»، «تقابل با کابل» و «بلاکش هندوکش».

خواندن کتاب جانستان کابلستان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران سفرنامه‌ها و افرادی که دوست دارند بیشتر با کشور افغانستان آشنا شوند، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره رضا امیرخانی

رضا امیرخانی در سال ۱۳۵۲ به دنیا آمد. او نویسنده، منتقد ادبی و به گفتهٔ خودش، از نویسندگان متعهد به انقلاب اسلامی ایران است. امیرخانی مدتی نیز رئیس هیئت‌مدیرۀ انجمن قلم ایران بود. او غیر از نگارش رمان، داستان بلند و یک مجموعه داستان کوتاه، به تألیف سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی - اجتماعی نیز پرداخته است. او به‌منظور نوشتن وقایع سفرحضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در سال ۱۳۸۱ به استان سیستان و بلوچستان (که با نام داستان «سیستان» به چاپ رسیده است) یکی از همراهان وی بود.

برخی از آثار امیرخانی به زبان‌های روسی، اندونزیایی و عربی ترجمه شده است. او ۲ سفر به کشور کرۀ شمالی داشته و خاطرات و نظرات خود را در کتابی با نام «نیم‌دانگ پیونگ یانگ» منتشر کرده است. او در سفر اول، با افراد مهمی از حزب خلق کره دیدار و گفت‌وگو کرده است.

بخشی از آثار رضا امیرخانی عبارت‌اند از:

اِرمیا (داستان، ۱۳۷۴)،

ناصر ارمنی (مجموعه داستانک، ۱۳۷۸)

مَنِ او (داستان، ۱۳۷۸)،

اَزبه (داستان، ۱۳۸۰)

نَشتِ نِشا؛ جُستاری در پدیده فرار مغزها (مقاله بلند، ۱۳۸۴)

بیوَتَن (داستان، دنباله ارمیا، ۱۳۸۷)

سرلوحه‌ها (مجموعه یادداشت‌های پراکنده سال‌های ۸۱-۸۴، ۱۳۸۸)

نَفَحاتِ نفت؛ جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی (مقاله بلند، ۱۳۸۹)

جانِستان کابُلِستان (سفرنامه افغانستان، ۱۳۹۰)

رَهِ‌ش (داستان، ۱۳۹۶)

نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ (سفرنامه کره شمالی، زمستان ۱۳۹۸)

قِیدار (داستان، ۱۳۹۱)

داستان سیستان؛ ده روز با رهبر (سفرنامه سیستان و بلوچستان، ۱۳۸۲)

بخش‌هایی از کتاب جانستان کابلستان

«بسیار کم در خیابان‌ها زنی را می‌بینیم. نه سواره و نه پیاده. بعدتر می‌شنوم که در هرات دو خانم توانسته‌اند گواهی‌نامهٔ راننده‌گی بگیرند، اما جرات راندنِ اتومبیل ندارند، چون بعضی مردان آزارشان می‌دهند و جلوشان می‌پیچند و... (البته تا همین‌جای کار هم هرات پیش‌تر است از برخی کشورهای عربی اسم‌ورسم‌دار!) داخلِ کتاب‌فروشی ایستاده‌ام به تورق که خانمی وارد می‌شود با مانتو و روسری سورمه‌ای. صورت‌ش را نمی‌بینم، اما وقتی با لهجه شروع می‌کند به انگلیسی طلبِ دفتر کردن، می‌فهمم که از اروپایی‌هایی هست که یحتمل برای کار در شرکت‌های عمرانی، در هرات ساکن شده است. کنارِ درِ یکی دو تا از کتاب‌فروشی‌ها، مجله‌ای را روی زمین گذاشته‌اند که به نظرم آشناست. پیش‌تر آن را در لابی هتل تجارت نیز دیده‌ام. هفته‌نامه‌ای زده‌اند امریکایی‌ها. اسم‌ش را گذاشته‌اند صدای آزادی. به زبان‌های پشتون و انگلیسی و فارسی مطلب دارد. یعنی هر صفحه را به سه قسمت تقسیم کرده است و هر مطلب به سه زبان آورده شده است. فارسی و انگلیسی را که تطبیق می‌کنم، مطابقتِ کامل دارند. هفته‌نامه کاملا با سطحِ فرهنگِ افغانی‌ها، هم‌خوان است. صفحه‌ای دارد به اسمِ «از باباجان بپرسید! اسک باباجان!! Ask Babajan (یا صفحهٔ مشورت)». فریده از باباجان راجع به بی‌کاری پرسیده است. خیلی قشنگ جواب داده است که «فریدهٔ عزیز. وظیفهٔ اشتغال فقط با دولت نمی‌باشد، شرکت‌ها که بسیاری‌شان هم افغان هستند وظیفهٔ ایجادِ اشتغال دارند.» از همان اول، سطحِ توقعِ مردم از دولت و نیروهای خارجی مستقر را پایین می‌آورند.

سردبیرِ هفته‌نامه هم یک ژنرالِ امریکایی است که متنِ ادبی هم می‌نویسد راجع به گل و بلبل. به نامِ کاپیتان تورن توبیس واخنر. انتهای مجله هم نوشته‌اند که مجله زیرِ نظرِ فرمان‌دهی ایساف منتشر می‌شود. به صورتِ مجانی هم توزیع می‌شود. رادیوی موجِ اف ام و سایت هم دارد.

خیلی جالب است که در صفحهٔ میانی آن شمارهٔ اولِ ماهِ میزان، برای عید فطر هم مطلب دارند. اشعاری به فارسی و پشتون و هم‌چنین پیامِ شیخ‌الاسلام اوباما به مناسبتِ ماهِ مبارک برای مسلمانانِ جهان به سه زبان!»

معرفی نویسنده
رضا امیرخانی

رضا امیرخانی نویسنده‌ی جوان و خوش‌ذوقی است که در دهه‌ی هفتاد شمسی، در حوزه‌ی داستان‌نویسی ادبیات معاصر ایران ظهور کرد. او با انتشار رمان «ارمیا» خود را به مخاطبان داستان فارسی شناساند و با «منِ او»، موقعیت خود را به عنوان نویسنده‌ای شاخص در عرصه‌ی ادبیات داستانی تثبیت کرد.

farez
۱۴۰۱/۰۷/۰۶

سفر نامه ی جانستان کابلستان، بیشتر از آنکه روایت یک سفر باشد،روایت یک هجرت است....از پیش درآمد فوق العاده اش بگیرید...تا نامگذاری سر فصلهایی که طبق معمول، با رسم الخط منحصربفرد امیرخانی جذاب تر هم میشد.از عکسهای تمام صفحه ی

- بیشتر
mahsa
۱۴۰۱/۰۶/۰۳

قلم امیرخانی همیشه برام جذاب بوده دیدگاهم نسبت به شاید بشه گفت هم وطنان مون در برهه ای از تاریخ یا هم زبانان مون در این خطه دور افتاده از سرزمین مون، تغییر مثبت پیدا کرد امیدوارم درآینده سیاست هایی اتخاذ بشه

- بیشتر
sepideh
۱۴۰۱/۰۹/۰۶

فوق‌العاده بود این کتاب. با رسیدن به صفحات آخر، غم روزهای آخر سفر منو گرفت و بغضی شدم، دلم میخواست کش بیاد و تموم نشه. چقدر دیدم به افغانستان، به انسانیت به زندگی رو ارتقا داد. ممنونم از نویسنده این کتاب.

احسان
۱۴۰۲/۰۳/۱۲

چقدر نگاهم نسبت به برادران افغان و افغانستان عوض شد

سپیده دم اندیشه
۱۴۰۳/۰۶/۱۲

روایتی از سفر ناگهانی رضا امیرخانی به افغانستان؛ علیرغم اینکه در ابتدا سفری کوتاه و قابل پیش بینی به نظر میاد اما به علت شرایط دشوار و پیچیده امنیتی افغانستان دچار چالش های جالبی میشه جانستان کابلستان روایتی صمیمانه هست از زندگی

- بیشتر
هادی مددی قاف
۱۴۰۲/۰۷/۰۹

سلام. لذت بردم، ولی به خوبی سفرنامه نیم دانگ پیونگ یانگ [سفر امیرخانی به کره شمالی] نبود. در راستای همین کتاب میتوان کتاب [سفر به سرزمین آریایی ها] را هم توصیه کرد.

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۲/۰۷/۰۳

کتاب بسیار عالی است اگرچه اوایل کتاب احساس میکردم داستان سیری یکنواخت داشته باشد ولی با گذشت یک سوم داستان و قلم زیبای آقای امیرخانی کتاب بسیار شیرین و دلچسب میشود به طوری که دوست داری کتاب به پایان نرسد

- بیشتر
khaki.narges
۱۴۰۲/۰۴/۲۶

نوشته های آقای امیر خانی همیشه برای من جذاب است با وجود ایراداتی هم که به سبک نوشتنشون دارم اما کشش موجود در نوشته هاشون را نمیشه نادیده گرفت . جانستان کابلستان واقعا زیبا نوشته شده و علاقه آدم را

- بیشتر
کاربر ۱۴۲۹۵۰۷
۱۴۰۲/۰۱/۲۱

من همیشه کتاب های آقای امیر خانی رو دنبال می کنم..اما به نظرم این کتابشون با بقیه کتاب هاشون فرق داره...بعد از خواندن این کتاب آرزو دارم یک بار به افغانستان سفر کنم

کاربر ۲۴۹۷۰۰۰
۱۴۰۳/۰۶/۱۵

تجربه سفر آقای امیرخانی به افغانستان. اطلاعات جالب و مفیدی رو درباره این کشور به ما داد عمچنین تخلیل تازه و نوعی رو هم درباره ویژگی های اهالی این کشور داشت البته تطابق زمانی که با ایام انتخابات 88داشت رو

- بیشتر
من از پرسه زدنِ در شهرها بیش‌تر چیز آموخته‌ام تا از پرسشِ از کتب در کتاب‌خانه‌ها! برای فهمِ روحِ یک شهر، هیچ چاره‌ای نیست الا پرسه زدن. روحِ شهر، عاقبت خود را نشان خواهد داد. شاید زیرِ سطلِ زباله‌ای باشد، یا روی سقفِ آسمان‌خراشی، یا پشتِ جعبه آینه‌ای...
rezamw3
علی شیرِ خدا، یا شاهِ مردان دلِ ناشادِ ما را شاد گردان...
rezamw3
اشک توی چشم‌هام جمع می‌شود. این‌جا تنها جای عالم، خارجِ ایران است که می‌توانی برگِ پذیرشِ هتل را به خط و زبانِ فارسی پر کنی...
rezamw3
سراسر جمله عالم پر یتیم‌ست یتیمی در عرب چون مصطفا کو؟ سراسر جمله عالم پر ز شیرست ولی شیری چو حیدر با سخا کو؟ سراسر جمله عالم پر زنان‌اند زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟
rezamw3
بعدتر با صنعت‌گرِ آزاده‌ای ایران‌دوست آشنا می‌شوم که در پروژه‌ای برای امریکایی‌ها از جنس ایرانی استفاده می‌کند. او به من می‌گفت که «ده کارگرِ افغان معاش می‌دادم از جیب به مدت ده روز تا با تیغ (مِید این ایران) را زدوده کنند از روی جنس، که امریکایی‌ها نفهمند...» و بعضی از ما چه‌قدر کاسب‌کارانه تا کرده‌اند با این مردم...
rezamw3
ندارم هیچ گونه (!) توشهٔ راه به جز لاتقنطوا من رحمه الله الهی عاجزم استغفرالله تویی فریادرس الحمدلله
rezamw3
این روزهای اولِ میزان (مهرماه)، هرویان می‌گویند هوا پکه پوستین است! ضبط می‌کنم و بعدتر می‌فهمم که باید بنویسم پنکه-پوستین! یعنی ظهرها پنکه می‌خواهد و شب‌ها پوستین!
Shadi
حمامِ عمومی رفتن هم حکایتی دارد! ترسِ از حمامِ نمره رفتن در بلادِ غریب نمی‌دانم برمی‌گردد به قیصر و برادرانِ آب‌منگل یا خاطره‌ای که رفیقِ رزمنده‌ام، سیدجلیل، سال‌ها پیش از حمامِ نمرهٔ سقز و کومله‌ها نقل می‌کرد...
rezamw3
برای رفتنِ به هرات، یک قطعه عکسِ سه در چهار، گذرنامه و مدتی معطلی در کنسول‌گری و مرزِ دوغارون، کفایت می‌کند. ما همین‌گونه به هرات رسیدیم... برای بعضی دیگر حتا همین مقدار تمهید هم ضرور نیست. پوشیدنِ لباس مزدوری و یک پروازِ نظامی دوربرد کفایت می‌کند. امریکاییان همین‌گونه به هرات رسیدند.
rezamw3
«دو ره‌بر خفته در روی دو بستر، دو عسگر خسته در بینِ دو سنگر... دو ره‌بر پشتِ میزِ صلح خندان، دو بیرق بر سرِ گورِ دو عسگر...»
rezamw3
من در عجب بودم که در چنین حوادثی که اصالتاً برای لعلکم تعقلون و لعلهم یتفکرون طراحی شده بودند، چه‌گونه گرفتارِ یتجادلون! شده بودیم.
rezamw3
کاری از دستِ ما بر نمی‌آید... همان هتلی که هستید، حتما خوب است دیگر... هتلِ تجارت و نظری خیلی خوب است... ان‌شاءالله مشکلی پیش نمی‌آید... خداحافظ! از درِ کنسول‌گری بیرون می‌آییم. کالسکه را دوباره دونفری از نیم‌پله رد می‌کنیم و گیج و منگ در خیابان به سمتِ هتل راه می‌رویم... راستی اگر من یک ایرانی بودم، که پول‌م را زده بودند، یا پاس‌م را دزدیده بودند و مثلا بضاعت‌م نمی‌رسید که در هتل اتاق بگیرم، چه باید می‌کردم؟
sepideh
جوان‌مرد مردمی هستند مردمِ این دیار.
نازنین زینب مهدوی فر
گم‌نامی، صفتِ اولِ جوان‌مردان است.
📚☕
سالداتِ اتحادِ جماهیرِ شوروی را نوشتم، تا کدامین روز، کدامین کس، تفنگ‌دارِ ایالاتِ متحدهٔ امریکا را بنویسد...
rezamw3

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰
۳۰%
تومان