نظرات درباره کتاب جانستان کابلستان و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب جانستان کابلستان

نظرات کاربران درباره کتاب جانستان کابلستان

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۶از ۲۹ رأی
۴٫۶
(۲۹)
farez
سفر نامه ی جانستان کابلستان، بیشتر از آنکه روایت یک سفر باشد،روایت یک هجرت است....از پیش درآمد فوق العاده اش بگیرید...تا نامگذاری سر فصلهایی که طبق معمول، با رسم الخط منحصربفرد امیرخانی جذاب تر هم میشد.از عکسهای تمام صفحه ی با کیفیت سیاه سفید گرفته...تا انتقال حس نگاهها و‌ چشمها با جادوی کلمات.... بااین کتاب خاطره بازی کردم...از لبخندی که موقع غلط کردی غلط کردیِ افغانهای دوست داشتنی( که در فرهنگ ایرانیها معنی ناسزایی دارد اما در زبان خودشان بمعنای کار اشتباهی کردی بود) بر لبم نشست...تا یادآوری اشکی که هنگام خواندن فصل بلاکش هندوکش بر گونه ام جاری شد... چاپ اول کتاب رو خونده بودم همون سالها... و اما کتاب... چون در بحبوحه ی انتخابات 88 نوشته شده بود،شاید اندکی متاثر از حال و هوای آن روزها بود. اما در عین حال، نمیشد بر بخشهایی که روی سفر تمرکز کرده و‌ قصه ی ادمهایی که به آنها برمیخورد را روایت میکرد، نامی جز هنر نویسندگی گذاشت... قلم امیرخانی مخصوص خود اوست،واژه های خودساخته دارد! یا الفاظ منسوخ شده را کنار واژه های عربی میاورد...طنازیست برای خودش....کلامش هم زهری دارد برای خودش...که به مذاق خیلی ها خوش نمی آمده و نمی آید. نوشته هایش هم همینند...در دنیای دیگری سیر میکنند، مردانگی کرکترهایش،اگر چه گره خورده با خلاف...اما عمرا آبشان با نامردی توی یک جوب نمیرود. این میشود که شخصیت اول داستانهایش، اسطوره میشوند و یک تنه بار کتاب را بدوش میکشند و تا انتها در یاد و خاطره تان میمانند...انقدر میمانند گوشه ی ذهنتان که بعد سیزده سال، با یک‌تورق ساده...بتوانید باز مرور کنید...باز مرور کنید و لذت ببرید....مثل یک نفس عمیق! در نهایت...جانستان کابلستان، دیدتان را دگرگون میکند، باور میکنید فرهنگ این همزبانان افغان که از بد روزگار و‌ جنگ، در دیار شما بنام مهاجر زندگی میکنند، گاها از شما قدمت بیشتری دارد....و گرامیتر است
sepideh
فوق‌العاده بود این کتاب. با رسیدن به صفحات آخر، غم روزهای آخر سفر منو گرفت و بغضی شدم، دلم میخواست کش بیاد و تموم نشه. چقدر دیدم به افغانستان، به انسانیت به زندگی رو ارتقا داد. ممنونم از نویسنده این کتاب.
م حسین م
گشت و گذار فرهنگانه در سرزمینی با مردمانی از جنس فرهنگ ما ، زبان ما دین ما ، خلق و خوی ما این روزها دست هایی پلید کوشش می کنند تا فتنه کنند و دوگانه افغان و ایرانی بسازند . مرز را بیگانگان ساختند اما بیگانه پنداری را نباید ما با فکرمان و حرفمان پررنگ کنیم
سپیده دم اندیشه
روایتی از سفر ناگهانی رضا امیرخانی به افغانستان؛ علیرغم اینکه در ابتدا سفری کوتاه و قابل پیش بینی به نظر میاد اما به علت شرایط دشوار و پیچیده امنیتی افغانستان دچار چالش های جالبی میشه جانستان کابلستان روایتی صمیمانه هست از زندگی هم زبانانی که با مرز های جغرافیایی از ما جدا افتاده اند.
taha
قلم گیرای امیرخانی، مثل همیشه روحم را صیقل داد. دست مریزاد
نازنین زینب مهدوی فر
آقای امیرخانی قلم زیبا و نافذی دارند اولین کتابی بود که از ایشان خواندم توجه به عمق و مفهوم کلمه مخصوصا جایی که کلمات رو جدا نویسی میکنند برایم جالب و پر مغز بود گویی نویسنده به هر کلمه ای که روی کاغذ می نویسد مدتی فکر کرده است / همچنین اطلاعات سیاسی و فرهنگی بالا قابل تقدیر است مخصوصا الان که از انتخابات ایران چند هفتگی بیشتر نگذشته فهم و درک همین گسل ها و شکافها کاملا دیده میشد / به همه عزیزان خواندن کتاب رو توصیه میکنم نوع نگاه ایشان به افغانستان و مردمش رو می پسندم
هادی مددی قاف
سلام. لذت بردم، ولی به خوبی سفرنامه نیم دانگ پیونگ یانگ [سفر امیرخانی به کره شمالی] نبود. در راستای همین کتاب میتوان کتاب [سفر به سرزمین آریایی ها] را هم توصیه کرد.
کاربر ۲۴۹۷۰۰۰
تجربه سفر آقای امیرخانی به افغانستان. اطلاعات جالب و مفیدی رو درباره این کشور به ما داد عمچنین تخلیل تازه و نوعی رو هم درباره ویژگی های اهالی این کشور داشت البته تطابق زمانی که با ایام انتخابات 88داشت رو نباید توی جذابیتهای داستان بی تاثیر دونست.
من
ماجرای قشنگی بود. داستان سفر به افغانستان. از این جهت که این کشور همسایه ی ما وو تنها کشور همزبان ماست. تفاوت لهجه و کلمات خیلی برام جالب بود. یه بخش های کوچیکی از کتاب، یکم پیچیده درباره تاریخ افغانستان حرف می زد و خب خستم کرد و باعث شد فکر کنم قراره کل کتاب به این صورت باشه. همین هم چند روزی انگیزه ی من رو برای خوندن کم کرد. اما بعد دوباره ادامه دادم و هر چه پیش می رفت کتاب جذاب تر می شد. من که خیلی دوست داشتم. حتما بخونین و لذت ببرین.
فیروزه
داستان ازسفر به افغانستان میگوید،از مردم مهمان نواز ووضع ظاهری شهرها..حتما گوش کنین،من که لذت بردم
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
کتاب بسیار عالی است اگرچه اوایل کتاب احساس میکردم داستان سیری یکنواخت داشته باشد ولی با گذشت یک سوم داستان و قلم زیبای آقای امیرخانی کتاب بسیار شیرین و دلچسب میشود به طوری که دوست داری کتاب به پایان نرسد و همچنان در حال و هوای شهرهای افغانستان نفس بکشی امیدوارم مردم ستمدیده افغانستان امنیت و پیشرفت کشورشان را نظاره گر باشند
khaki.narges
نوشته های آقای امیر خانی همیشه برای من جذاب است با وجود ایراداتی هم که به سبک نوشتنشون دارم اما کشش موجود در نوشته هاشون را نمیشه نادیده گرفت . جانستان کابلستان واقعا زیبا نوشته شده و علاقه آدم را به این تکه جدا شده از مادر و برادران افغانستانی چند برابر می کنه .
کاربر ۱۴۲۹۵۰۷
من همیشه کتاب های آقای امیر خانی رو دنبال می کنم..اما به نظرم این کتابشون با بقیه کتاب هاشون فرق داره...بعد از خواندن این کتاب آرزو دارم یک بار به افغانستان سفر کنم
بالاجا کیشی
. کتاب جانستان کابلستان، سفرنامه است. حاصل سفری که نویسنده دست زن و بچه‌اش را گرفته و درست در روزهای پرالتهاب بعد از انتخابات ریاست جمهوری هشتادوهشت از راه زمینی و از مرز تایباد راهی افغانستان شده است. یکی دو روزی توی هرات گشته و زن و بچه‌اش را توی هتل جا گذاشته و از مسیر هوایی عازم کابل و از آن‌جا راهی مزار شریف شده است. نویسنده تلاش کرده است به زبان گرم و صمیمی تصویری از افغانستان پیش چشمان خواننده مصور کند. افغانستانی که امنیت دُر گران‌بهایی‌ست که در آن‌جا یافت نمی‌شود. هوا به تاریکی شب نرسیده، حتی در خیابان‌های هرات باید بدانی که هوا پس است و زودی برگردی به هتل. جامعه هم‌چنان به همان قرار دین و مذهب می‌چرخد؛ آن‌چنان‌که دختر چادر به سر، تا بخواهد از دانشگاه محل تحصیل‌اش خارج شود؛باید که از روی مانتو و روسری خود، چادری هم بپوشد؛که دولت وقت اگر با مانتو کنار می‌آمد؛ جامعه آن‌قدر در حال‌وهوای دین‌ومذهب جا مانده بود؛ که دختر بی‌چادر و بُرقع را تاب نمی‌آورد. افغانستان جایی که زمان رسمن بی‌ارزش است.جایی‌که ماشین‌ها اگر در ترافیک گیر کنند؛ به‌راحتی راننده‌ها ماشین‌شان را خاموش می‌کنند و می‌نشینند به چایی خوردن تا هروقتی که هرکدام اگر میل‌شان کشید که راه را برای دیگری باز کنند؛ که هیچ کس به دیگری راه نمی‌دهد که گره از ترافیک بی‌سروسامان‌شان باز کنند. اگر دست‌شان به دهان‌شان هم برسد و راهی فرودگاه هم بشوند؛اگر تأخیر پرواز نه به یکی دو ساعت که به هفته‌ای طول بکشد؛ چندان مایه خشمی نمی‌شود. افغانستان جایی‌که نه فرودگاه‌هایش به هیبت فرودگاه‌های مرسوم است که انگاری مخروبه‌ای دورافتاده از هر آبادی‌ست و نه جاده‌هایش ایمن است و درست درمان که بشود فاصله‌ی پیزوری چهارصدکیلومتری را به کم‌تر از دوازده ساعت ناقابل پیمود. ولی با این‌همه افغان‌ها اغلب مردمی صبورند و آرام.راضی به داده و نداده‌ی خدا. قانع. جوان‌مرد و اخلاق‌مدار که به حلال و حرامی که می‌گویند؛ باور دارند و بر طبق آن عمل هم می‌کنند. افغانستان به دیروزِ صد سال گذشته‌ی ایران شبیه است.جایی‌که هیچ نشانی از «در حال توسعه»گی حتی در آن یافت نمی‌شود. انگاری قرارومدار جوان‌مردی هم نشانی‌ست از آن‌چه که هنوز مدرنیزاسیونی به آن اندازه در آن‌جا رخ نداده است که بتواند نمودی از توسعه‌یافتگی را بر جای بگذارد که همان فاصله‌ی سرد بین آدم‌هاست. اگر از آن چند صفحه سیاسی‌جات که نویسنده شیخ‌حسن نصرالله را به خواننده قالب می‌کند. از خمینی رهبری مدرن می‌سازد و از خامنه‌ای جانبداری می‌کند؛ بگذریم؛ کتابی خوش‌خوان است. البته علی‌رغم خوش‌خوانی کتاب، خُرده انتقادهایی هم بدان وارد است. نویسنده هنوز نمی‌داند که به اهالی افغانستان، افغان می‌گویند نه افغانی که واحد پول افغانستان است. میرزاخانی گویی به دلیل روحیه‌ی سودازده‌ی حال‌وهوای عرفان خود؛ حتی عزم سفر به افغانستان هم که می‌کند؛ بر این قرار سودازده‌گی پی مسجد جامع هرات می‌گردد. مناره‌های هرات را گز می‌کند. بر مزار خواجه غلتان، غلت می‌زند و غلت می‌زند. به حلقه‌ی دراویش کز کرده در گوشه‌ی مزار خواجه عبدالله انصاری وارد می‌شود تا کسب فیض و حالی حسابی ببرد از آن‌ها. به این همه هم اکتفا نمی‌کند؛ از هرات هم که خارج می‌شود. خارج نمی‌شود که برود کابل. برود بلخ و سمرقند. می‌رود مزار شریف تا زیارت از زیارت‌گاهی بکند که به روایتی نه چندان معتبر، شهره است به آرامگاه حضرت علی. از این‌رو در قیاس با سفرنامه‌های این‌چنینی نظیر کتاب «افسوس برای نرگس‌های افغانستان» نوشته‌ی ژیلا بنی‌یعقوب که به عزم گزارش از حال‌وروز مردم افغانستان نوشته شده است؛ گزارش حال‌وروز مردم افغان در کتاب «جانستان کابلستان» بیشتر طفیلی زیارت و حال‌واحوال سودازده‌ی جناب رضا امیرخانی‌ست. جناب امیرخانی چنان بر این احوالات سیر می‌کند که حتی تمایل پیدا نمی‌کند که نام‌ونشانی از هم‌سفر خود که همان همسرش باشد بیاورد. گویی همسر او اندازه‌ی پسرش (که از او تحت عنوان کودکانه‌ی لی‌جی یاد می‌کند) ارزش و اعتبار ندارد که جناب نویسنده صفحه‌ای را هم به او اختصاص دهد. از نگرش او هم می‌شود نوشت که انگاری همه‌ی مصیبت حال‌واحوال افغانستان را ناشی از دخالت بیگانگان می‌بیند و خُرده جایی را برای مسؤولیت خود افغان‌ها انگاری که باقی نمی‌گذارد.
shkf ataei
راستش نمیشه بهش گفت سفرنامه ، نویسنده کاملا تعصبات شخصی را وارد کتاب کرده ، سفرنامه شامل دو شهر هرات و مزار شریف میشه ، بیشتر یک سفرنامه زیارتی همراه با چالش هست ....دید درست و کاملی از افغانستان نداره و در کل میتونم بگم سفرنامه نیست ...تقابل و چالش های نویسنده برای یافتن تاکسی و اتوبوس در شب برای حرکت به سمت هرات است ...همین. چیزی به مخاطب اضافه نمی‌کند.

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان