دانلود و خرید کتاب صلیب و صلابت یحیی یثربی
تصویر جلد کتاب صلیب و صلابت

کتاب صلیب و صلابت

نویسنده:یحیی یثربی
انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صلیب و صلابت

«صلیب و صلابت» نوشته دکتر سید یحیی یثربی( -۱۳۲۱)، داستان زندگانی منصور حلاج، عارف ایرانی است. این کتاب یک رمان تاریخی است که با الهام از نوشته‌های حلاج و نوشته‌های دیگر پیرامون زندگی وی مانند کتاب‌های لویی‌ماسینیون نوشته شده است.

در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم:

«از فرزندان حلاج، حمد بیش از همه به پدر دلبستگی داشت. او دلش می‌خواست همانند سایه به دنبال پدرش باشد تا اگر مشکلی پیش آمد، به پدر یاری رساند. حمد که گاه در بغداد می‌ماند و گاه به واسط می‌رفت، همیشه از دور مواظب پدرش بود، حتی وقتی که پدرش به سفرهای طولانی می‌رفت، بر آن می‌کوشید تا بداند که پدرش به کدام طرف رفته است تا از مردمانی که از آن سو می‌آیند، خبری از پدر بشنود.

او وقتی به بغداد می‌آمد، برای آنکه مزاحم پدرش نشود، زیاد با او همراه نمی‌شد. حمد چند روزی بود که در واسط بود و حلاج را ندیده بود. شتابان به سوی بغداد آمد، وقتی به بغداد رسید، عده‌ی زیادی را دید که در میدانی گرد آمده و خواستار تعقیب حلاج‌اند، عده‌ای فریاد می‌زدند: حلاج کافر شده است و باید او را کشت! عده‌ای می‌گفتند: او دشمن اسلام است و می‌خواهد اسلام را از میان بردارد، دسته‌ای دیگر فریاد می‌زدند: حلاج یک قرمطی شورشی است و سرانجام شورش خواهد کرد.

در این عصر پرهیاهو، حمد راه خانه پدر را در پیش گرفت. نزدیکی‌های غروب به خانه‌ی پدر رسید، اما گفتند: که او هم اکنون به طرف جامع منصور رفت. حمد به دنبال او به جامع منصور آمد، اما با او دیدار نکرد و در بیرون مسجد ماند و از دور پدر را زیر نظر گرفت.»

مسلم عباسپور
۱۴۰۰/۰۱/۱۳

گرچه به زیبایی کتاب وضوی خون میشل فرید غریب نیست اما از این جهت که بک ایرانی آن را نوشته و خوب هم نوشته تشکر می کنم از دکتر یثربی.

شهاب
۱۴۰۱/۱۱/۰۸

بسیار کتاب قشنگی ست. حتما بخونید اگر به این نوع کتاب ها در زمینه عرفان و طریقت علاقه مندید. "که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم!"

a.s
۱۳۹۵/۱۱/۰۱

عالی بود

کاربر ۳۴۱۳۱۳۹
۱۴۰۲/۰۳/۰۱

سلام کتاب رمان صلیب و صلابت زندگی نامه حلاج خیلی خوب بود از نظر آشنایی زدایی تصویر ناقصی که از حلاج تو ذهنمونه (یه درس ازش تو ادبیات داشتیم) حلاج کشته شد به خاطر قدرت طلبی خواص و نااگاهی عوام و عدم مبارزه با

- بیشتر
Kaveh namini
۱۴۰۰/۰۶/۰۴

چه می‌توان گفت! عشق عشق عشق.. بخوانید و بیاندیشید و دو رکعت نماز به روح پاکش هدیه کنین

اگر تو راه دهی، کس ره دگر نرود تو راه بستی و من صد ره دگر رفتم سخن دوگونه نبود ار تو راست می‌گفتی تو خود نگفتی و از خود دو صد سخن گفتم ندیدمت نه به بیداری و نه در رؤیا اگرچه این همه بیدار ماندم و خفتم تو فرد باش و یگانه که نیست مانندت چه غم اگر من بیچاره با غمت جفتم
Esmat Hajvahedi
این همه تأکید شما بر توبه و ترس مردم از خدابرایم قابل قبول نیست. پرستش اگر از روی تهدید و تطمیع باشد، درست نخواهد بود. پرستش حضرت حق باید بر پایه‌ی معرفت و عشق انجام پذیرد، نه بیم و هراس یا آز و نیاز
مادربزرگ علی💝
برای حاکمان، حلال و حرام معنی ندارد. خدای آنان ثروت و قبله آنان لذت است. این حکومتی که خود را جانشین پیغمبر می‌داند و در پناه پیامبر زبان مردم را می‌برد و خون مردم را می‌خورد، غرق در ستم و فساد است. حلاج آهی کشید و دو دست را بر سرش زد و گفت: ـ آیا در بغداد به این بزرگی کسی نیست که مردم را بیدار کند؟! حمدون عیار گفت: ـ چرا؟ در بغداد بزرگ حدود چهل هزار احمق داریم که بنام صوفی و زاهد وعالم در گوشه ای نشسته و در به روی مردم بسته‌اند و یا بر مسند شریعت نشسته و دین به دنیا می‌فروشند. به این دلخوشند که مردم دستشان را می‌بوسند، پشت سرشان نماز می‌خوانند و به آنان درهم و دینار می‌بخشند.
4wiser_me
هیچ انسان باشعوری خود را در جای خدا نمی‌بیند، این خلفا و سلاطین‌اند که خود را جانشین خدا می‌دانند و بندگان خدا را به خدمت خود درمی‌آورند.
کاربر ۱۳۲۷۴۹۰
در سرم شور و ندانم از کجاست! در دلم نوری که با من آشناست می‌کشندم در رهی ناآشنا کس نمی‌داند که پایانش کجاست!
معجزه ی سپاسگزاری
بگو ای یار بگو! ای همه اسرار بگو! بگو از عشق بگو! زان گل و گلزار بگو! بگو از شهپر عشق! بگو از تاب و تب لحظه‌ی دیدار بگو! ای وفادار بگو!
reyhaneh
خواب می‌بینم همسایه‌ام خورشید همبازیم ماه و ستاره خانه‌ای در آسمان دارم که فرشش ابر و سقفش از پرند سبز و نورانی
majid001
من چگونه می‌توانم در زمانی که همه جا خون می‌بارد، خانه‌ها ویران، مردم گرسنه، دل‌ها لرزان و چشم‌ها گریان‌اند، در گوشه‌ای بنشینم و مدام از گناهی که نکرده‌ام، توبه کنم؟! سرورم! مگر توبه فقط برای من و تهیدستان دیگر است؟ مگر توبه بر خلیفه، وزیر و امیران واجب نیست؟! آنانی که خون مردم را می‌مکند و مانند درندگان نه تنها به نان مردم، بلکه به جانشان نیز رحم نمی‌کنند!
4wiser_me
ـ مادر تو خبر نداری که نه تنها رئیس شرطه، بلکه وزیر و خلیفه نیز مانند قحطی‌زدگان، نان از کف مردم می‌ربایند؟! گویی که خداوند به آنان جز این مأموریت نداده است که مردم را اسیر کنند و درد و رنج بدهند و با بهانه‌های مختلف همچون زکات، رشوه، هدیه، مصادره و غارت و دزدی، دارایی آنان را از دستشان بگیرند. نه تنها خلیفه و وزیر و مأموران دولتی کیسه‌ی مردم را خالی می‌کنند، بلکه کار علما و مشایخ نیز همین است. آنان نیز به بهانه‌هایی چون تعلیم دین، آموزش علوم دینی، تبرک، نذر، توسل و شفادادن، دست به کیسه‌ی مردم می‌برند. توده‌ی مردم در جامعه‌ی ما از هر سو ستم می‌بینند. پیامبر که آن همه زحمت کشید، هیچ مزد و پاداشی برای کارش نمی‌خواست. اما اینان که شب و روز در ناز و نعمت‌اند و عیاشی می‌کنند
4wiser_me
مژده که سوری رسید! شور و نشوری رسید! دل به بر دلبرش، از ره دوری رسید! ظلمت زندان نماند، زحمت هجران نماند! نوبت وصل آمد و بزم حضوری رسید! دست به شمشیر بر، این سر من مال تو! زود بزن آتشم، شعله‌ی طوری رسید!
شهاب
من همه‌ی مذهب‌ها را قبول دارم، اما باید بیش از آنکه به مذهب خاصی تعصب ورزیم، در فکر اسلام باشیم ودر راه رسیدن به هدف‌های اسلام تلاش کنیم. ما اگر مذهب را محور خود قرار دهیم، دین اسلام را دچار پراکندگی و تفرقه می‌کنیم و مسلمانان را دشمن یکدیگر می‌سازیم. اگر مذهب پررنگ شود، مسلمانان شمشیر می‌کشند و خون یکدیگر را می‌ریزند. ما برای اینکه دین اسلام بماند و مسلمانان یگانه و یکرنگ باشند و همدل و همدست شوند، باید مذهب را پررنگ نکنیم و اسلام را محور قرار دهیم. ما باید بر مسلمان بودن خود تأکید کنیم، نه شافعی یا مالکی بودن و یا سنی و شیعه بودن.
شهاب
اگر تو راه دهی، کس ره دگر نرود تو راه بستی و من صد ره دگر رفتم سخن دوگونه نبود ار تو راست می‌گفتی تو خود نگفتی و از خود دو صد سخن گفتم ندیدمت نه به بیداری و نه در رؤیا اگرچه این همه بیدار ماندم و خفتم تو فرد باش و یگانه که نیست مانندت چه غم اگر من بیچاره با غمت جفتم
شهاب
ای عزیزان! انسان باید همیشه در حال توبه باشد، زیرا لحظه لحظه‌ی زندگی وی، آلوده با هوای نفس و وسوسه‌ی شیطان است، پس باید مدام توبه کند و از خدا آمرزش طلبد.
میرزا ابراهیم
جان تو با جان من آمیخته چون شرابی که در آبی ریخته روح من با روح تو آمیخته چون گلابی در شرابی ریخته من تو گشتم، تو شدی یک باره من ما یکی روحیم، اندر دو بدن
Esmat Hajvahedi
زبان سرخ، سر سبز می‌دهد بر باد؟!
Morteza
اسلام عزت همه انسان‌ها را می‌خواهد. در اسلام هیچ طبقه‌ای دست‌بوس طبقه‌ی دیگر نیست. همه بندگان خدایند و بس!
کاربر ۱۳۲۷۴۹۰
انسان کوچک‌تر از آن است که صاحب اختیار انسان دیگر باشد و نیز بزرگ‌تر از آن است که دیگران صاحب اختیارش باشند.
کاربر ۱۳۲۷۴۹۰
به حال تو چه فرق دارد که بیت المال در جیب این دزد باشد یا آن دزد؟! وزرا می‌دزدند؛ خلیفه می‌دزدد و علمای دنیاپرست و مشایخ نیز با نیرنگ، چنگ به مال مردم می‌اندازند.
میرزا ابراهیم
ما هرگونه عبادتی را باید به نیت نزدیک شدن به خدا (قربة الی اللّه) انجام دهیم.
میرزا ابراهیم
اما مقصد اصلی این راه، خوشنودی خدا و پاداش آخرت است، تو در راه شریعت، گام بزن تا جایی که خدا از تو راضی شود و در بهشت جاویدان وارد شوی؛ این شریعت است. اما طریقت، راه ویژه‌ای است که هر کسی در آن خط سیر جداگانه‌ای دارد. این راه نه تنها به تعداد انسان‌هاست، یعنی هر انسانی که در این جهان است، راه ویژه‌ای دارد، بلکه راه هر کسی نیز در لحظات و دوران‌های زندگیش، فرق می‌کند. در طریقت راه تو از من جدا است و راه هر یک از ما دو نفر، در روز گذشته چیزی بود که با راه امروز ما فرق می‌کند. حتی راه لحظه‌هایمان با یکدیگر فرق دارد.
میرزا ابراهیم

حجم

۲۰۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۰۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان