بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صلیب و صلابت | طاقچه
تصویر جلد کتاب صلیب و صلابت

بریده‌هایی از کتاب صلیب و صلابت

نویسنده:یحیی یثربی
انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۸ رأی
۵٫۰
(۸)
اگر تو راه دهی، کس ره دگر نرود تو راه بستی و من صد ره دگر رفتم سخن دوگونه نبود ار تو راست می‌گفتی تو خود نگفتی و از خود دو صد سخن گفتم ندیدمت نه به بیداری و نه در رؤیا اگرچه این همه بیدار ماندم و خفتم تو فرد باش و یگانه که نیست مانندت چه غم اگر من بیچاره با غمت جفتم
Esmat Hajvahedi
این همه تأکید شما بر توبه و ترس مردم از خدابرایم قابل قبول نیست. پرستش اگر از روی تهدید و تطمیع باشد، درست نخواهد بود. پرستش حضرت حق باید بر پایه‌ی معرفت و عشق انجام پذیرد، نه بیم و هراس یا آز و نیاز
مادربزرگ علی💝
برای حاکمان، حلال و حرام معنی ندارد. خدای آنان ثروت و قبله آنان لذت است. این حکومتی که خود را جانشین پیغمبر می‌داند و در پناه پیامبر زبان مردم را می‌برد و خون مردم را می‌خورد، غرق در ستم و فساد است. حلاج آهی کشید و دو دست را بر سرش زد و گفت: ـ آیا در بغداد به این بزرگی کسی نیست که مردم را بیدار کند؟! حمدون عیار گفت: ـ چرا؟ در بغداد بزرگ حدود چهل هزار احمق داریم که بنام صوفی و زاهد وعالم در گوشه ای نشسته و در به روی مردم بسته‌اند و یا بر مسند شریعت نشسته و دین به دنیا می‌فروشند. به این دلخوشند که مردم دستشان را می‌بوسند، پشت سرشان نماز می‌خوانند و به آنان درهم و دینار می‌بخشند.
4wiser_me
هیچ انسان باشعوری خود را در جای خدا نمی‌بیند، این خلفا و سلاطین‌اند که خود را جانشین خدا می‌دانند و بندگان خدا را به خدمت خود درمی‌آورند.
کاربر ۱۳۲۷۴۹۰
در سرم شور و ندانم از کجاست! در دلم نوری که با من آشناست می‌کشندم در رهی ناآشنا کس نمی‌داند که پایانش کجاست!
معجزه ی سپاسگزاری
بگو ای یار بگو! ای همه اسرار بگو! بگو از عشق بگو! زان گل و گلزار بگو! بگو از شهپر عشق! بگو از تاب و تب لحظه‌ی دیدار بگو! ای وفادار بگو!
reyhaneh
خواب می‌بینم همسایه‌ام خورشید همبازیم ماه و ستاره خانه‌ای در آسمان دارم که فرشش ابر و سقفش از پرند سبز و نورانی
majid001
ـ مادر تو خبر نداری که نه تنها رئیس شرطه، بلکه وزیر و خلیفه نیز مانند قحطی‌زدگان، نان از کف مردم می‌ربایند؟! گویی که خداوند به آنان جز این مأموریت نداده است که مردم را اسیر کنند و درد و رنج بدهند و با بهانه‌های مختلف همچون زکات، رشوه، هدیه، مصادره و غارت و دزدی، دارایی آنان را از دستشان بگیرند. نه تنها خلیفه و وزیر و مأموران دولتی کیسه‌ی مردم را خالی می‌کنند، بلکه کار علما و مشایخ نیز همین است. آنان نیز به بهانه‌هایی چون تعلیم دین، آموزش علوم دینی، تبرک، نذر، توسل و شفادادن، دست به کیسه‌ی مردم می‌برند. توده‌ی مردم در جامعه‌ی ما از هر سو ستم می‌بینند. پیامبر که آن همه زحمت کشید، هیچ مزد و پاداشی برای کارش نمی‌خواست. اما اینان که شب و روز در ناز و نعمت‌اند و عیاشی می‌کنند
4wiser_me
من چگونه می‌توانم در زمانی که همه جا خون می‌بارد، خانه‌ها ویران، مردم گرسنه، دل‌ها لرزان و چشم‌ها گریان‌اند، در گوشه‌ای بنشینم و مدام از گناهی که نکرده‌ام، توبه کنم؟! سرورم! مگر توبه فقط برای من و تهیدستان دیگر است؟ مگر توبه بر خلیفه، وزیر و امیران واجب نیست؟! آنانی که خون مردم را می‌مکند و مانند درندگان نه تنها به نان مردم، بلکه به جانشان نیز رحم نمی‌کنند!
4wiser_me
زبان سرخ، سر سبز می‌دهد بر باد؟!
Morteza
جان تو با جان من آمیخته چون شرابی که در آبی ریخته روح من با روح تو آمیخته چون گلابی در شرابی ریخته من تو گشتم، تو شدی یک باره من ما یکی روحیم، اندر دو بدن
Esmat Hajvahedi
ای عزیزان! انسان باید همیشه در حال توبه باشد، زیرا لحظه لحظه‌ی زندگی وی، آلوده با هوای نفس و وسوسه‌ی شیطان است، پس باید مدام توبه کند و از خدا آمرزش طلبد.
میرزا ابراهیم
اگر تو راه دهی، کس ره دگر نرود تو راه بستی و من صد ره دگر رفتم سخن دوگونه نبود ار تو راست می‌گفتی تو خود نگفتی و از خود دو صد سخن گفتم ندیدمت نه به بیداری و نه در رؤیا اگرچه این همه بیدار ماندم و خفتم تو فرد باش و یگانه که نیست مانندت چه غم اگر من بیچاره با غمت جفتم
شهاب
من همه‌ی مذهب‌ها را قبول دارم، اما باید بیش از آنکه به مذهب خاصی تعصب ورزیم، در فکر اسلام باشیم ودر راه رسیدن به هدف‌های اسلام تلاش کنیم. ما اگر مذهب را محور خود قرار دهیم، دین اسلام را دچار پراکندگی و تفرقه می‌کنیم و مسلمانان را دشمن یکدیگر می‌سازیم. اگر مذهب پررنگ شود، مسلمانان شمشیر می‌کشند و خون یکدیگر را می‌ریزند. ما برای اینکه دین اسلام بماند و مسلمانان یگانه و یکرنگ باشند و همدل و همدست شوند، باید مذهب را پررنگ نکنیم و اسلام را محور قرار دهیم. ما باید بر مسلمان بودن خود تأکید کنیم، نه شافعی یا مالکی بودن و یا سنی و شیعه بودن.
شهاب
مژده که سوری رسید! شور و نشوری رسید! دل به بر دلبرش، از ره دوری رسید! ظلمت زندان نماند، زحمت هجران نماند! نوبت وصل آمد و بزم حضوری رسید! دست به شمشیر بر، این سر من مال تو! زود بزن آتشم، شعله‌ی طوری رسید!
شهاب
ـ مادر تو خبر نداری که نه تنها رئیس شرطه، بلکه وزیر و خلیفه نیز مانند قحطی‌زدگان، نان از کف مردم می‌ربایند؟! گویی که خداوند به آنان جز این مأموریت نداده است که مردم را اسیر کنند و درد و رنج بدهند و با بهانه‌های مختلف همچون زکات، رشوه، هدیه، مصادره و غارت و دزدی، دارایی آنان را از دستشان بگیرند. نه تنها خلیفه و وزیر و مأموران دولتی کیسه‌ی مردم را خالی می‌کنند، بلکه کار علما و مشایخ نیز همین است. آنان نیز به بهانه‌هایی چون تعلیم دین، آموزش علوم دینی، تبرک، نذر، توسل و شفادادن، دست به کیسه‌ی مردم می‌برند. توده‌ی مردم در جامعه‌ی ما از هر سو ستم می‌بینند. پیامبر که آن همه زحمت کشید، هیچ مزد و پاداشی برای کارش نمی‌خواست. اما اینان که شب و روز در ناز و نعمت‌اند و عیاشی می‌کنند، به هزار روش از مردم بهره‌برداری می‌کنند.
Reza
تو این غارت‌گران را توبه فرما! که محرومان همیشه توبه‌کارند!
Reza
سرورم! تکلیف هم تنها نماز و روزه نیست، مبارزه با شرک و ستم هم تکلیف است. من چگونه می‌توانم در زمانی که همه جا خون می‌بارد، خانه‌ها ویران، مردم گرسنه، دل‌ها لرزان و چشم‌ها گریان‌اند، در گوشه‌ای بنشینم و مدام از گناهی که نکرده‌ام، توبه کنم؟! سرورم! مگر توبه فقط برای من و تهیدستان دیگر است؟ مگر توبه بر خلیفه، وزیر و امیران واجب نیست؟! آنانی که خون مردم را می‌مکند و مانند درندگان نه تنها به نان مردم، بلکه به جانشان نیز رحم نمی‌کنند! سرورم! توبه بر من لازم است یا بر کسانی که این همه بردگان را به کار می‌گیرند، اما شکمشان را سیر نمی‌کنند؟! توبه بر گرسنگان و تهیدستان واجب است یا بر آنان که صدها غلام و کنیز را وسیله‌ی شادی و سرگرمی خود قرار داده‌اند؟
Reza
ـ فساد طبقه‌ی حاکم و علمای دین چنان اخلاق مردم جامعه را آشفته می‌سازد که دیگر نمی‌توان طبقه‌ی زحمت‌کش و محروم جامعه را هم اصلاح کرد! سرور من! طبقه‌ای که آه در بساط ندارند، برهنه می‌گردند و گرسنه می‌خوابند، مدام غارت می‌شوند و به اسارت می‌روند و هرچه به دست می‌آورند، بی‌امان از دست می‌دهند. اگر زن یا دختر زیبایی داشته باشند مال خودشان نیست و اگر مالی به کف آرند، اگرچه مزد دو روز کار جانکاه آنان باشد، مأموران دولت یا دزدان وابسته به این مأموران از دستشان می‌گیرند. دیگر برای این طبقه محروم فرصتی نمی‌ماند که به آتش دوزخ فکر کنند یا نعمت بهشت! و برای این طبقه امکان یا فرصتی به دست نمی‌آید تا گناهی بکنند و در فکر توبه باشند. طبقه‌ای که از حلال شکمشان سیر نمی‌شود، چگونه می‌توانند به حرام دست دراز کنند؟ کسانی که ناموس خودشان در امان نیست، چگونه می‌توانند به حرمسرای حاکمان و عالمان خیانت ورزند؟
Reza
عزیزان! از صحبت حاکمان و امیران و زاهدان ریایی و صوفیان جاهل دوری کنید که همراهی با آنان، انسان را به قساوت قلب گرفتار می‌کند.
میرزا ابراهیم
اما مقصد اصلی این راه، خوشنودی خدا و پاداش آخرت است، تو در راه شریعت، گام بزن تا جایی که خدا از تو راضی شود و در بهشت جاویدان وارد شوی؛ این شریعت است. اما طریقت، راه ویژه‌ای است که هر کسی در آن خط سیر جداگانه‌ای دارد. این راه نه تنها به تعداد انسان‌هاست، یعنی هر انسانی که در این جهان است، راه ویژه‌ای دارد، بلکه راه هر کسی نیز در لحظات و دوران‌های زندگیش، فرق می‌کند. در طریقت راه تو از من جدا است و راه هر یک از ما دو نفر، در روز گذشته چیزی بود که با راه امروز ما فرق می‌کند. حتی راه لحظه‌هایمان با یکدیگر فرق دارد.
میرزا ابراهیم
ما هرگونه عبادتی را باید به نیت نزدیک شدن به خدا (قربة الی اللّه) انجام دهیم.
میرزا ابراهیم
به حال تو چه فرق دارد که بیت المال در جیب این دزد باشد یا آن دزد؟! وزرا می‌دزدند؛ خلیفه می‌دزدد و علمای دنیاپرست و مشایخ نیز با نیرنگ، چنگ به مال مردم می‌اندازند.
میرزا ابراهیم
انسان کوچک‌تر از آن است که صاحب اختیار انسان دیگر باشد و نیز بزرگ‌تر از آن است که دیگران صاحب اختیارش باشند.
کاربر ۱۳۲۷۴۹۰
اسلام عزت همه انسان‌ها را می‌خواهد. در اسلام هیچ طبقه‌ای دست‌بوس طبقه‌ی دیگر نیست. همه بندگان خدایند و بس!
کاربر ۱۳۲۷۴۹۰

حجم

۲۰۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۰۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان