کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند
معرفی کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند
کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند نوشتهٔ جودیت بنهامو ـ هوئه و ترجمهٔ لیلی گلستان است. نشر مرکز این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر دربارهٔ نقاشهای مشهوری مانند «ونسان ونگوگ» و «پیکاسو» است که به پول علاقه داشتند؛ همانند بسیاری از هنرمندان دیگر در جهان. این کتاب از «آلبرشت دورر» تا «دمین هرست» را در بر گرفته است.
درباره کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند
هر یک از فصلهای کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند با جذبهٔ یک حقیقت معاصر بررسی شده است. این کتاب در هر یک از بخشهای خود به یکی از هنرمندان مشهور هنر نقاشی جهان پرداخته است. ماجرای کتاب حاضر شامل حال بسیاری از هنرمندان جهان میشود. اگر به تاریخ هنر نگاه کنیم، متوجه میشویم که بسیار کسان بودهاند که استعداد کمتری داشتهاند، اما توانستهاند پول بیشتری دربیاورند. بازار هنر درمورد کیفیت اثر داوری نمیکند. یک هنرمند ممکن است خوب باشد یا خوب نباشد، موفق شود یا موفق نشود. در این حیطهٔ حساس که نامش خلاقیت است باز هم بیعدالتی کار خودش را میکند.
به گفتهٔ جودیت بنهامو هوئه، نویسندهٔ این کتاب، در این اثر ۱۳ نمونه داستان از دوران رنسانس تا دوران مدرن ارائه شده است؛ ۱۳ بخش برای ۱۳ هنرمند بزرگ و مشهور؛ ۱۳ روایت از هنرآفرینانی که فقط بهدلیل برتربودنشان شناختهشده نیستند، بلکه بیشتر هنرمندانیاند که در سالهای اخیر بهدلیل پژوهشها و نمایشگاهها سر زبانها بودهاند.
فهرست کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند ترجمهٔ «لیلی گلستان» به قرار زیر است:
یک: دورر/ مردی که بلد بود آثارش را بفروشد
دو: کراناخ/ مردی که از سایهاش هم تندتر نقاشی میکرد
سه: ال گرکو/ فروشندهی معبد
چهار: تیسین/ زیر باران طلایی دانائه
پنج: روبنس/ دیپلمات، تاجر و بالاخره نقاش
شش: رامبرانت/ پسر طلایی عصر طلایی
هفت: کانالتو/ سردار صادرات
هشت: شاردن/ مردی که دوست داشت خودش را تکرار کند
نه: گوستاو کوربه/ سلطان کسب و کارِ هنر
ده: کلود مونه/ در کسب و کار هرگز امپرسیونیسم وجود ندارد
یازده: ونسان ونگوک/ موفقیت برآمده از بداقبالی
دوازده: پیکاسو/ یک سکه زن واقعی
سیزده: مگریت/ وسواس کپی کردنِ... آثار خودش
خواندن کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران هنرهای تجسمی و علاقهمندان به روایتهایی پیرامون هنرمندان نقاش پیشنهاد میکنیم.
درباره لیلی گلستان
لیلی گلستان در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. او مترجم، نگارخانهدار ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران و دختر ابراهیم گلستان (نویسنده)، فخری گلستان (سفالگر، مترجم و فعال حقوق کودکان ایرانی) و خواهر کاوه گلستان (عکاس) است. این هنرمند ایرانی در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۳ جایزهٔ شوالیه ادب و هنر فرانسه (نخل آکادمیک) را بهوسیلهٔ سفیر دولت فرانسه در تهران دریافت کرد.
از لیلی گلستان کتابهای گوناگونی منتشر شده است: «دو نمایشنامه از چین قدیم»، کتابی ۲جلدی دربارهٔ علی حاتمی و آثارش، «قصهٔ عجیب اسپرماتو»، همه، نوشتهٔ خودش و ترجمههای او از کتابهای «مردی که همه چیز همه چیز همه چیز داشت» نوشتهٔ میگل آنخل آستوریاس و «نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند» نوشتهٔ جودیت بنهامو ـ هوئه و... .
درباره زندگی و فعالیتهای لیلی گلستان بیشتر بخوانید.
بخشهایی از کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند
«ونسان ونگوگ: موفقیت برآمده از بداقبالی
«هنر برای هنر».
پرسش بزرگ، اسطورهٔ بزرگ. حال که خدا، برترین الهامبخش، از ذهن هنرمندان غایب شده، پس کدام منبع الهامی باید آنها را برانگیزد تا اثر هنری خلق کنند؟ جالب است که در جامعهٔ خوبِ کاپیتالیستی ما «هنر برای هنر» در تقابل است با «هنر برای پول». پس یک هنر مطلق خاص داریم و یک هنر عام که از ماتریالیسم سرمایهگذاری الهام میگیرد. بهنظر نمیرسد که این مفهوم الهامبخش پدر هنر اپتیک بوده باشد، یعنی ویکتور وازارلی که در اینمورد اینچنین نوشته: «هنر برای هنر به هیچجا راه نمیبرد. اگر به این راه قدم بگذارید محکوم به زندگی کولیوار هستید و سرِ آخر هم یا معتاد به الکل میشوید یا دچار سیفلیس. اما هرچه بشوید، حتماً نقاش نمیشوید!» وازارلی تولید بسیار کرد، و شاید هم نه آنقدر که میبایست ماهرانه، زیرا امروزه تصویر خلاق او به دلیل مبتذل شدن برخی از آثار متحرکش مغشوش شده است. زمانی، بدل نقاشیهای او، که بازتولید شده بودند، شهرهای بزرگ فرانسه را اشغال کردند.
اگر از مردم بپرسیم که کدام هنرمند فقط برای هنر تولید کرده، ــ که البته قصدم از کلمهٔ هنر مفهوم ناب و بیعیبونقص آن است ــ حتماً خواهند گفت ونسان ونگوگ. قربانی بزرگ اجتماع بر مسلخ سهپایه. ونگوگ افسانهٔ هنرمند بدبخت است که نشان رنج او یک گوش است و نشانهٔ نبوغش نقاشیهایی دلپذیر که فوراً شناخته میشوند. نیل مکگرگور، اسکاتلندی بسیار فرهیخته و شیفتهٔ فرهنگ فرانسه که امروزه رئیس موزهٔ بریتانیاست، در کتابی که مفهوم شاهکار را از تمامی جنبهها بررسی کرده، دربارهٔ این موضوع چند صفحهای نوشته است. بنا بر نظریهٔ او، هنگام نگاه کردن به تابلوهای ونگوگ بهجای اینکه خود آثار را ببینیم، در وهلهٔ اول بازتاب رنج نقاش را در آنها میبینیم، و برای روشن شدن موضوع یکی از معروفترین آثار ونگوگ ــ گلهای آفتابگردان ــ را مثال میآورد: «از نگاه ونگوگ، قاعدتاً این تابلو باید بیانگر لذت و شادمانی باشد. او آن را بهخاطر ورود گوگن به پرووانس نقاشی کرد و تمام لذتی را که از ورود دوستش حس میکرد در آن نشان داد. اما شخصیت هنرمند ما آنقدر ذهن ما را تسخیر کرده که دلمان میخواهد در این تابلو، مثل تمامی تابلوهای ونگوگ، شخصیتِ مضطرب ونگوگ را ببینیم، و رد یا نشانی از دلهره و تشویش ونگوگ را پیدا کنیم.» و بعدتر، «زمانی که چاپ این تابلو در سال ۱۹۱۲ در ژاپن منتشر شد، منتقدی ژاپنی با حیرت گفت: "اگر زمانی که ونگوگ داشته این نقاشی را میکشیده، جریان خونش را در رگهای او کنترل میکردند، حتماً همان جریان و ضربانی را ثبت میکردند که در نقاشیاش مشاهده میشود." یعنی خونِ خودِ هنرمند تبدیل میشود به رنگ نقاشی روی بوم. تابلو نهتنها نشانهای از رنجِ رهاییبخش هنرمند میشود، بلکه بهنوعی یادگار باارزشی از این عذاب هم هست.»
حجم
۱۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه