کتاب مجاز در حقیقت
معرفی کتاب مجاز در حقیقت
کتاب مجاز در حقیقت؛ ورود استعارهها در علم نوشتهٔ محمدحسین حاج فرج الله دباغ (حسین دباغ) است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مجاز در حقیقت
حسین دباغ در کتاب «مجاز در حقیقت؛ ورود استعارهها در علم» معتقد است استعاره فقط در هنر نیست که کاربرد دارد بلکه بهرغم تصور پوزیتیویستی در علم هم کاربرد فراوانی دارد. در تصور پوزیتیویستی مجاز در مقابل حقیقت و امر واقع قرار میگیرد.
سروش دباغ میگوید از نظر فلسفی، استعاره دیگر یک تکنیک هنری زبانی نیست، بلکه از ضروریات زبان است. از نظر آنان سرشت زبان ذاتا استعاری است. در دوران معاصر همین نگاه غلبه کرد و امروزه چنین نظری دربارهٔ استعاره سیطره دارد. حتی باید گفت که استعاره امری زبانی نیست، بلکه امری شناختی است و مربوط به حوزهٔ درک و فهم و شناخت انسان از امور میشود. تا پیش از این استعاره را مربوط به سرشت زبان میدانستند، اما امروزه میگویند که سرشت فهم استعاری است و لذا استعاره کارکرد شناختی پیدا میکند.
دباغ در مقدمهٔ کتاب مجاز در حقیقت اینگونه میگوید: «در فصل نخست این نوشتار به استعاره از دو جنبه نظر میشود؛ یکی از دید ادبیات و دیگری از دید فلسفه و در تاریخ فلسفه. در ادبیات، استعاره را از دید علم بیان و بلاغت مرور میکنیم و از آنجا که دغدغه اصلی این نوشتار این قبیل استعارهها نیست، به اختصار بسنده کردهایم. اما استعاره از نگاه فلسفه را از خلال تاریخ فلسفه مرور کردهایم. بدین شکل دو نگاه غالب به استعارهها در طول تاریخ فلسفه را از هم بازشناختیم و نگاه قرن بیستمی را نیز عنوان کردهایم. سپس در فصل دوم، تحلیل فلسفی استعاره را دقیقتر پی گرفتهایم، بدین معنا که نظریههای رایج و مهم درباره استعاره را در فلسفه بررسی کردهایم. معروفترین آنها مربوط به مکس بلک است که دیدگاه تعاملی نامیده میشود. دیدگاه جانشینی و مقایسهای نیز در خلال بحث آورده شدهاند و در نهایت دو دیدگاه علّی دیویدسون و لیکاف به شکل مستوفی طرح خواهند شد. در فصل سوم به رابطه میان استعاره، مدل و آنالوژی پرداختهایم، بدین شکل که در فلسفه علم معاصر بیشتر از آنکه از استعاره سخن بگویند، بحث مدل را به میان میکشند. بسیاری فیلسوفان بر این رایاند که مدلسازی علمی امری استعاری است. یعنی در پناه مدل، چیز دیگری را میفهمیم. همچنین در فلسفه علم برخی فیلسوفان نیز هستند که بحث از آنالوژی را نیز بیربط به مدل ندانستهاند. به همین سبب به آنالوژی نیز بخش مستقلی اختصاص داده شده است. آرای بسیاری از این فیلسوفان معاصر در این فصل به بحث گذاشته شده است.
در آخر، مقاله بحثانگیزی از جنتر و جزیورسکی آورده شده است که طبق آن در تاریخ علم توجه عالمان جدید بیشتر از آنکه معطوف به استعاره باشد، متوجه آنالوژی است. پس از پرداختن به این مقاله بحث شده است که مدعای این مقاله نیز در عداد اهداف این نوشتار است و تغایر و تناقضی در میان نیست. در فصل چهارم با گشتی در تاریخ علم سه نمونه از آثار عالمان و فیلسوفان (بویل، پاستور و داروین) به دقت واکاوی شده است. این واکاوی به ما کمک کند تا مواجههٔ این اندیشمندان با استعاره و به کار بستن آن را دقیقتر بررسی کنیم. همچنین در خلال بحث درباره پاستور، نظرات فیلسوف معاصر، نیل پیکرینگ، درباره استعاره عنوان شده است.»
خواندن کتاب مجاز در حقیقت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه، ادبیات، زبانشناسی، علوم نوین و هنر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مجاز در حقیقت
«استعاره، اصطلاحی زبانی است که همچنان که گفتیم در آن دست کم یک قسمت از اصطلاح، از حوزهای آشنا (حوزه منبع) به حوزهای ناآشنا (حوزه هدف) انتقال پیدا میکند. گاه میشود که این انتقال با هدف ایجاد کردن توصیفی مناسب درباره حوزه هدف رخ میدهد که قبل از آن این توصیف رایج نبوده است (مثل واژه سیاه ـچاله یا کرم ـچاله). مارتین و هره این قبیل توصیفات را که در طی زمانی خلق میشوند، ناشی از «بحران واژگان» میدانند. عنصری که ایشان بر آن تاکید میکنند همان تنگنای زبان طبیعی است که فیلسوفان زبان و علم عنوان کردهاند، گویی وقتی این فلاسفه در زبان طبیعی قدم میگذارند و نفس میکشند، تنگی و تُرُشی زبان، آنها را ملول میکند و به همین سبب به دنبال زبان دیگری میروند؛ یعنی زبان مجازی. به معنای روشنتر، گاه دانشمندان با پدیدههایی روبرو میشدند که برای آنها واژهای در زبان طبیعی نمییافتند. به همین سبب برای جبران این نقص به تولید اصطلاحات استعاری همت میگماشتند؛ به تعبیر فنی کلمه، در این مواقع ساختار جهان از ساختار زبان پیش میافتاد و استعاره این شکاف را پر میکرد. بیجهت نبود که ریچارد بوید میگفت گاه میشود که ساختار علّی نظریات به گونهای میشود که از زبان طبیعی ما پیشی میگیرد و تامس کوون از زبان مجازیای (استعاری) سخن میگفت که زبان و جهان را پیوند میدهد. بیلرجونز بر این رای است که مصطلحات استعاریای که برای توصیفات در علم به کار میرود بر دو گونه است: یا مشتمل بر مشابهت ویژگیهاست و یا مشابهت روابط. بدین ترتیب، روابط آنالوژی (یعنی نسبت. به این معنا که نسبت الف به ب مانند نسبت ج به د است) عموماً مولفه مهمی در فهم یک استعاره به شمار میآید؛ وی اما تذکار میدهد که با این همه نباید گمان کرد آنالوژیها ضرورتاً مقدم بر استعارهها هستند. کاملا محتمل است هر دو حالت رخ دهد (تقدم آنالوژی بر استعاره یا تقدم استعاره بر آنالوژی). آنچه در این میان مهم است رابطهای است که آنالوژی و استعاره با یکدیگر دارند و گویی با یکدیگر تکمیل میشوند.
اما اینکه بیان میشود مدلهای علمی استعاریاند، بدین سبب است که اغلب یک آنالوژی برای ساخت یک مدل درباره پدیدهای به کار گرفته میشود. بنابراین، اگر مدلهای علمی استعاری باشند، آنالوژیها مولفه مهمی در این میان محسوب میشوند. به تعبیر روشنتر، از یک طرف غالب مدلهای علمی، و نه همه آنها، به نحو آنالوژیک بیان میشوند؛ از طرف دیگر، آنالوژیها هنگامیکه بیان میشوند ظاهری استعاری به خود میگیرند. استنتاج منطقی سخن این است که مدلهای علمی به شکل استعاریاند: «مغز، سخت افزاری است که برای آن یک کودک به نحو تدریجی نرم افزار مناسبی توسعه میدهد». در این گزاره به روشنی میان پردازش داده در کامپیوتر و توسعهشناختی یک کودک آنالوژی برقرار شده است. دیدگاهی (مثل بیلرجونز) که مدلهای علمی را استعاری میبیند، بیشتر از آنکه بر ربط و نسبت آنالوژی و استعاره تاکید کند، بر این اصرار میورزد که چه استعارهای باید انتخاب شود.»
حجم
۳۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۳۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه