کتاب پلنگ سوخته
معرفی کتاب پلنگ سوخته
کتاب پلنگ سوخته نوشتهٔ مهری السادات موسوی مهدویان است. نشر بید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر مجموعه اشعار یک شاعر معاصر ایرانی را در بر گرفته است. ۸ قطعه شعر را در این کتاب بخوانید.
درباره کتاب پلنگ سوخته
کتاب پلنگ سوخته هر شعر را در کل سبکهای کلاسیک و جدید یا بهاصطلاح شعرهای آزاد از بند قید وزن و قافیه در هم ادغام کرده است. نویسنده تأکید کرده است که این شیوه اصلاً تازه و جدید نیست. در همهٔ کتابهای او اینگونه شعرها به چشم میآید؛ درحالیکه او هیچ ادعایی برای ثبت هیچ سبک و قالبی ندارد.
مهری السادات موسوی مهدویان میگوید که هیچ سبک و قالبی، متن و اندیشهٔ راویِ واقعنگار ذهن او را محصور نخواهد کرد.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب پلنگ سوخته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر نوی ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب پلنگ سوخته
««زمین دو تکه»
از کفشهای گم شده در برفت
دیریست که سراغ نمی گیری
برتو چه رفت ردِ دلت را که
در تاری از چراغ نمی گیری
لب تشنه تر زکام کویر اما
یخ بسته تر زجام بیابانی
یک جرعه از چه بر لب بیمارت
از این شراب داغ نمی گیری
باران نور بودی و بر شاخه
می ریخت برف شادی آوازت
پس از چه رو شکوفهٔ رقصت را
از دستهای باغ نمی گیری
آن روزها تجسم گل بودی
این روزها تداعی ِ پاییزی
با گریه هات گردِ نگاهت را
جز هالهٔ فروغ نمی گیری
پاهای زخمِ خاطره ات را باز
بردوش خسته می کشی اما حیف
از کفشهای گم شده در برفت
مهری! دگر سراغ نمی گیری
شستم
چلاندم
صاف
پهنشان کردم
روی بند رخت
خاطرات رنگ باخته را
***
بوی مطبوع کشک
در آشپزخانه
اضافه کردم
به آش
نعنا و جعفری
روشن کردم
سماور
***
شاخه ای گل گذاشتم
در گلدان بلور پر از آب تازه
***
روی تراس
فرش انداختم
منتظرش نشستم
و تا... بیاید
شعر نوشتم:
بسم ربی و نون و ما یعلم
و خدایی که خلق کرده قلم
و خدایی که داده است به خاک
و به انسان شرافتی اعظم
بسم ربی که ماه تنها بود
کرد با او ستاره را همدم
عشق را آفرید و زن را بعد
قلب زن شد سیاه چالهٔ غم»
حجم
۲۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
حجم
۲۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه