
کتاب زن وسطی
معرفی کتاب زن وسطی
کتاب زن وسطی نوشتهٔ گروه نویسندگان و ترجمهٔ اسدالله امرایی است. انتشارات افراز این گزیده داستانهای کوتاه آمریکای لاتین را منتشر کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زن وسطی
کتاب زن وسطی مجموعهای از داستانهای کوتاه آمریکای لاتین است. اسدالله امرایی در دیباچهٔ این اثر بیان کرده است که «آمریکای لاتین» عنوانی است که به نظر میرسد بیشتر در ذهنها ساخته شده تا اینکه واقعیت داشته باشد. از زمان ورود اروپاییان به سواحل این منطقه، که اشتباهاً آن را هند میپنداشتند، رسانهها، سیاستمداران و مجموعههای ادبی، بدون دقت، برچسب «آمریکای لاتین» را به هر خبری که از کشورهای این قاره به جز آمریکا و کانادا میرسد، میزنند. برای افراد خارجی، این عبارت مانند پردهای است که این منطقه وسیع را میپوشاند. گردشگران علاقهمند به فرهنگ، به دنبال یافتن ریشهها و ویژگیهای مشترک در کشورهایی هستند که تفاوتهای زیادی با هم دارند. به عقیدهٔ مترجم کتاب حاضر، اصطلاح «ادبیات آمریکای لاتین» نیز یک اشتباه رایج است. در واقع، ما با ادبیات آرژانتین، برزیل، شیلی، پرو، کلمبیا و اروگوئه روبهرو هستیم که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند. تفاوت بین «ایزابل آلنده» شیلیایی و «خوان رولفو» مکزیکی، همانند تفاوت بین «گونتر گراس» آلمانی و «آلبرتو موراویا» ایتالیایی است. ادبیات این منطقه برای اولین بار در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی مورد توجه جهانی قرار گرفت، زمانی که انتشارات گالیمار آثار «بورخس»، «گارسیا مارکز» و «بارگاس یوسا» را منتشر کرد. پس از آن، علاقه به «ادبیات آمریکای لاتین» به حدی افزایش یافت که گاهی افراطی میشد و حتی مجلات عامهپسند نیز تلاش میکردند تا برای عقب نماندن از این جریان، آثاری از این «ادبیات» را منتشر کنند. در این میان، نویسندگان برجسته و صاحبنامی بودند که کمتر مورد توجه قرار گرفتند. به جز یوسا، بورخس، مارکز، فوئنتس و چند نویسنده دیگر، سایر نامها چندان شناختهشده نیستند. هدف از انتشار این مجموعه داستان، ارائهٔ آثاری از این نویسندگان در کنار آثار نویسندگان شناختهشدهتر است تا توانایی و قدرت قلم آنها را نشان دهد. بدیهی است که این نویسندگان سبکهای مختلفی دارند و دیدگاههای متفاوتی را ارائه میدهند. تفاوتهای بین آنها به حدی زیاد است که تنها دلیل گردآوری آثارشان در کنار هم، کیفیت داستانها و پیامهای اجتماعی آنها است. این مجموعه با هدف نشان دادن گوشهای از فرهنگ انسانی در سراسر جهان منتشر شده است.
خواندن کتاب زن وسطی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکای لاتین و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره اسدالله امرایی
اسدالله امرایی در اولین روز اردیبهشت ۱۳۳۹ به دنیا آمد. او در نوجوانی مطالعه را با نشریههای روز آغاز کرد. در همان زمان دومین فرد مهم زندگیاش یعنی یکی از همسایههایشان، وارد زندگیاش شد. این همسایه که معلم و اهل ادب و فرهنگ بود، او را به ادبیات داستانی علاقهمند کرد و باعث شد اسدالله امرایی از سال ۱۳۵۵ قلم به دست بگیرد و پا در دنیای نوشتن بگذارد. اولین اثر داستانی این نویسنده و مترجم ایرانی، با نام «سیگار خاموش» در پیک نوجوان به چاپ رسید و بهدنبال آن، دریافت اولین جایزهٔ ادبی کامش را شیرین کرد. امرایی از سال ۱۳۶۰ وارد حرفهٔ روزنامهنگاری شد و بیش از ۳ دهه با روزنامهها و مجلات مختلفی همچون کیهان، اطلاعات، سروش، همشهری، گردون، کارنامه، آدینه، ایران جوان، آفتاب و... بهعنوان روزنامهنگار همکاری داشت. اسدالله امرایی مدتی هم در استخدام سازمان هواشناسی کشور بود و در بخش روابط بینالمللِ این سازمان فعالیت میکرد. او در دورهٔ متوسطه مشغول به تحصیل بود که دبیر زبان انگلیسیاش، استعداد زبانآموزی او را کشف کرد. همان زمان بود که با تشویقهای دبیر زبان، چند داستان کوتاه انگلیسی را ترجمه کرد و تصمیم گرفت این مهارت را بهصورت آکادمیک فرا بگیرد. برای همین در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی در این رشته شد. او توانست ترجمهٔ داستان «امتحان رانندگی» نوشتهٔ آنجلیکا گیبز، نویسندهٔ اهل آفریقای جنوبی را که اولین کار جدیاش در حوزهٔ ترجمه بود، در روزنامهٔ اطلاعات منتشر کند. در سال ۱۳۶۸ موفق شد اولین کتابی را که ترجمه کرده بود، بهطور رسمی به چاپ برساند؛ کتابی تحتعنوان «خوشخنده و داستانهای دیگر»، نوشتهٔ هانریش بل.
ترجمهٔ مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» (Men Without Women) اثر ارنست همینگوی، یکی دیگر از مهمترین آثار اسدالله امرایی در قامت مترجم است؛ کتابی که نسخهٔ فارسی آن بههمت این مترجم ایرانی برای اولینبار در سال ۱۳۷۰ وارد بازار نشر شد. اسدالله امرایی آثار مهمی از ادبیات جهان را به فارسی ترجمه کرده است؛ از جمله «خزان خودکامه» اثر گاربریل گارسیا مارکز، «کوری» و «بینایی» هر دو نوشتهٔ ژوزه ساراماگو، «گلهای میخک» از ریموند کارور و همینطور آثار سهگانهٔ ایزابل آلنده که شامل کتابهای «سرزمین اژدهای طلایی»، «شهر جانوران» و «جنگل کوتولهها» میشود. در اینجا تعدادی از مهمترین ترجمههای اسدالله امرایی را آمده است: کتاب «داستانهای زنان دربارهٔ زنان» که اسدالله امرایی تکتک داستانهای این کتاب را خودش از منابع مختلف جمعآوری و یا از شخص نویسنده دریافت کرده؛ داستانهایی از نویسندگان زن در سراسر جهان که به مسائل و دغدغههای زنان میپردازند و کتاب «خزان خودکامه» (The Autumn of the Patriarch) که حاوی یک رمان مشهور از گابریل گارسیا مارکز است و به شرح داستان یک دیکتاتور مستبد میپردازد.
بخشی از کتاب زن وسطی
«ایرن آزارش به مورچه هم نمیرسید. صبح، کارش را که تمام میکرد، توی اتاق خواب خودش مینشست و بافتنیاش را دست میگرفت. چرا آنقدر میبافت؟ نمیدانم. زنها برای در رفتن از زیر کار، بافتنی دست میگیرند. اما ایرن با بقیهٔ زنها فرق داشت، همیشه چیزهای ضروری میبافت: ژاکت زمستانی، جوراب برای من، راحتی و روتختی برای خودش. بعضی وقتها ژاکتی میبافت، اما از یک جای آن خوشش نمیآمد و تمامش را میشکافت. دیدن کلاف درهمِ پشم که توی سبد بافتنی با تلاشی بیهوده خود را به این طرف و آن طرف میزد، تماشایی بود. سرانجام شکل میگرفت. روزهای شنبه برای خرید پشم به شهر میرفتم. ایرن حسن انتخاب مرا میپسندید. یادم نمیآمد کلافی را برگردانده باشد. من هم فرصت را غنیمت میشمردم و گشتی توی کتابفروشیها میزدم تا اثر تازهای از ادبیات فرانسه پیدا کنم. فایدهای نداشت، از سال ۱۹۳۹ اثر قابل اعتنایی به آرژانتین نیامده بود.
راستش، میخواهم از خانه بگویم، خانه و ایرن. خودم چندان اهمیتی ندارم. ماندهام که ایرن اگر بافتنی نداشت، چه کار میکرد؟ آدم میتواند کتابی را دوبار بخواند، ولی نمیتواند بلوزی را که یک بار بافته، دوباره ببافد. تازه، اگر بشود هم، لطفی ندارد. یک روز متوجه شدم کشوی گنجهٔ نفتالینزده، پُر از شالهای سبز و سفید و صورتی است. با آن همه شال رنگارنگ، به مغازه بیشتر شباهت داشت تا گنجهای سرشار از بوی شیرین نفتالین. دلم نمیآمد بپرسم آن همه شال به چه دردش میخورد. نیازی نداشتیم برای نان در آوردن کار کنیم. درآمد مزارع، کفاف زندگیمان را میداد، تازه اضافه هم میماند. اما ایرن فقط به بافتنی علاقه داشت و در آن مهارت زیادی پیدا کرده بود. میلهای بافتنی توی دستهای چابکش مثل توتیا، تند تند برق میزد و دو گلوله نخ توی سبد به چپ و راست میخورد، چهقدر هم تماشایی بود.»
حجم
۱۲۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۲۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه