دانلود و خرید کتاب راه قهرمان شدن ویلیام اچ. مک ریون ترجمه رضا اسکندری آذر
تصویر جلد کتاب راه قهرمان شدن

کتاب راه قهرمان شدن

معرفی کتاب راه قهرمان شدن

کتاب راه قهرمان شدن نوشتهٔ ویلیام اچ. مک ریون و ترجمهٔ رضا اسکندری آذر است و انتشارات گوتنبرگ آن را منتشر کرده است. این کتابْ اثر دیگری از نویسندهٔ کتاب پرفروش تخت‌خوابت را مرتب کن است.

درباره کتاب راه قهرمان شدن

در وجود تک‌تک ما قهرمانی وجود دارد؛ نوعی مرام فطری که از بدو خلقت انسان وجود داشته است. این مرام در دی‌ان‌ای ما انسان‌ها ثبت شده است. همان مرام بود که به گسترش بشریت از قارهٔ آفریقا منجر شد؛ کاشفان را فراخواند تا عرض بیابان‌ها و دریاها را طی کنند؛ منجر به پیدایش ادیان بزرگ شد؛ به دانشمندان و فلاسفهٔ باستان جسارت داد؛ به بیماران و ضعفا کمک کرد؛ حقیقت را برای تودهٔ مردم بازگو کرد؛ به هرج‌ومرج نظم بخشید و به درماندگان امید داد. این مرام یک رمز، رمزنگاره یا معما نیست که حل شود. یک مرام اخلاقی و درونی است که بشر را به اکتشاف، پرورش، تسلّی، الهام‌بخشی و خندیدن تشویق می‌کند تا جوامع از آن طریق، شکوفا شوند.

کتاب راه قهرمان شدن دربارهٔ قهرمانان و فضایلی است که دارا هستند. شاید برایتان سؤال باشد که آیا شما هم می‌توانید به‌اندازهٔ مردان و زنان و شخصیت‌های این داستان‌ها شجاع، دلسوز یا فروتن باشید یا نه. باور کنید که می‌توانید! برای برخی افراد، زندگی‌کردن با مرام قهرمانی، چیزی کاملاً طبیعی است. اما اغلب ما باید یاد بگیریم که چگونه این فضایل را در وجودمان بیدار کنیم. ما باید این فضایل را در زندگی دیگران ببینیم و در تلاش باشیم تا آن‌ها را در زندگی خودمان تکرار کنیم. باید این ویژگی‌ها را با گام‌های کوچکی در وجودمان بسازیم که در نهایت، زیربنای شخصیتمان را شکل دهند.

این کتاب سرشار از داستان‌ها و پندهای شخصیت‌هاست. می‌توانید با استفاده از آن‌ها، زندگی‌ای را بسازید که شایستهٔ احترام سایرین باشد. حقیقت تلخ این است که قرار نیست سوپرمن از راه برسد و ما را نجات دهد. هر یک از ما باید سهم خودمان را به‌انجام برسانیم. هر یک از ما باید قهرمان درونمان را پیدا کرده و پروبالش دهیم. پس شنل را بردارید، روی صندلی بپرید و برای یک جست بلند آماده باشید!

خواندن کتاب راه قهرمان شدن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند قهرمان زندگی خود باشند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب راه قهرمان شدن

«حین ورود به مرکز فرماندهی واقع در مقر فرماندهی عملیات ویژه در تامپا، گروهبانی ملبس به یونیفورم استتار، برای سربازها دستور خبردار صادر کرد. همه از پشت میزها بلند شده و خبردار ایستادند تا من پشت میز خودم نشستم.

خطاب به سربازها اعلام کردم: «بنشینید.»

جلسهٔ توجیهیِ روزانهٔ فرماندهی بود و بیش از صد سرباز، ملوان، هوانورد، تفنگ‌دار دریایی و پرسنل غیرنظامی در سالن حضور داشتند و آماده بودند تا جزئیات وقایع شب قبل را در اختیار من (دریابد چهارستارهٔ نیروی دریایی) قرار دهند.

روی دیوار نُه‌متری مقابلم تعدادی مانیتور هفتاد اینچی قرار داشتند و هر کدام اطلاعاتی کلیدی از عملیات‌های ویژهٔ ما در سرتاسر دنیا را نمایش می‌دادند. در مرکز این دیوار، فضایی به مساحت یک مترمربع را به تعداد زیادی دوربین و میکروفون اختصاص داده بودند که با کمک آن‌ها می‌توانستیم با تعدادی از فرمانده‌ها کنفرانس تصویری داشته باشم.

روی صندلی کناری، یکی از سربازان ارشدم نشسته بود. وقتی به‌طرفش برگشتم تا سلام و احوال‌پرسی کنم، متوجه شدم که مشکلی وجود دارد. او ساکت بود و احوال‌پرسی‌ام را فقط با حرکت سر جواب داد.

در بخش جلویی مرکر فرماندهی، یک افسر جوان شروع کرد به اعلام نتایج عملیات‌های شب گذشته. افسر جوان به‌سرعت توضیحاتی دربارهٔ تعدادی از عملیات‌های یگان تکاور و یگان ویژه در افغانستان ارائه داد، دربارهٔ برخی از برنامه‌های آموزشی در آفریقا حرف زد و بعد، نوبت رسید به گزارش تلفات. حین آنکه افسر شروع به حرف زدن می‌کرد، زیر لب دعا می‌خواندم.

«قربان، دیشب در ولایت قندهار، سه سرباز رو از دست دادیم. سرباز کریستوفر هورنز، گروهبان کریس دومِی و...» مکث کرد. «ستوان اَشلی وایت از یگان پشتیبانیِ فرهنگی.»

نفس عمیقی کشیدم.

با حالتی رسمی پرسیدم: «چه اتفاقی افتاد؟»

«قربان، تکاورها مشغول انجام مأموریت در قندهار بودن و مواضع طالبان مین‌گذاری شده بود. دو تکاور نام‌برده و ستوان وایت روی مین پا گذاشتن و مین منفجر شد. تکاورها درجا کشته شدن.» افسر جوان دوباره مکث کرد؛ برای ادای جملهٔ بعدی با خودش در کشمکش بود.

ادامه داد: «ستوان وایت در جریان انفجار، به‌طور جدی مجروح شدن.» دوباره مکث کرد. «یگان پزشکی ستوان رو با هلی‌کوپتر به قندهار منتقل کردن، اما توی بیمارستان تموم کردن.»

نگاه تمام حضار یا روی زمین بود یا روی من.

از دست دادن سرباز، هیچ‌وقت برای یک فرمانده آسان نیست. زندگی آن دو تکاور برایم بسیار ارزشمند بود، اما پذیرش مرگ ستوان اشلی وایت برای شخصیت پدرِ درونم، که دختری همسن‌وسال او داشت، دشوار بود. او اولین نیروی مؤنثی نبود که در جنگ از دست داده بودم، اما قضیه این‌بار برایم حالتی شخصی داشت. اگر به‌خاطر من نبود، اشلی وایت هرگز در آن مأموریت شرکت نمی‌کرد.»




marcus jan
۱۴۰۲/۰۱/۳۱

کمتریل کشتار درسکوت . واکسن نزنید . کورنا فریب قرن

حجم

۷۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۷۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان