دانلود و خرید کتاب سقاها عتیق رحیمی ترجمه بنفشه فریس آبادی
تصویر جلد کتاب سقاها

کتاب سقاها

نویسنده:عتیق رحیمی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۰از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سقاها

کتاب الکترونیکی «سقاها» نوشتهٔ عتیق رحیمی و بنفشه فریس آبادی در نشر چشمه چاپ شده است. رمان سقاها زندگی دو مرد افغانستانی را کنار یکدیگر پیش برده است. دو مرد که به اجبار و اختیار محکوم به زنده‌بودن به شیوهٔ گذشتگانشان هستند. شیوه‌ای که پر از خشونت و نادیده‌گرفتن ارزش‌های انسانی است.

درباره کتاب سقاها

رمان سقاها راوی دو حکایت موازی است. دو مرد افغانستانی که در چنگال اصالت نیاکان اصیلشان، اسیر و درمانده‌اند. همان نیاکانی که از دیروز تا امروز، دخترکان نابالغشان را شوهر داده و می‌دهند، سنگسار می‌کنند، آموزش و بهداشت را از فرزندانشان دریغ می‌کنند و در معنی دقیق کلمه نمایندهٔ شر و دشمن آزادی و انسان‌اند. عتیق رحیمی نویسنده، فیلم‌ساز و عکاس شهیر افغانستانی - فرانسوی، در این کتاب نیز مانند دیگر آثارش به سراغ وجوه پیچیدهٔ شر دامنگیر و جهالت تاریخی مردمی رفته که یا باید با ظلمت سازگار شوند یا محکوم‌اند به فرار و زندگی در غربت و تبعید. 

کتاب سقاها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های افغانستان و تاریخ این کشور پیشنهاد می شود.

بخشی از کتاب سقاها

«بیرون باران می‌بارد. صدای ریزش بارانِ یک‌بند و تندی را می‌شنوی که از هم پاشیدن قطراتش بر شیشهٔ پنجره، میل به ترک کردن رخت‌خواب و رفتن را در تو می‌کُشد.

سردت است، خورشید هم سرد است و سحرگاه، بی‌تصمیم و مردد مثل تو، در تقلای بالا آمدن، اتاق را وامی‌گذارد تا در سیاهیِ محض فروبرود. به چشمانت که کاملاً باز هستند شک می‌کنی؛ باز کنی یا ببندی، هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند. احتمالاً کسی چراغ‌خوابِ توی راهرو را خاموش کرده. رینا؟ قطعاً نه. اگر او خاموش کرده بود می‌فهمیدی. مثل هر شب، درِ اتاق‌تان را نیمه‌باز گذاشته بودید تا بتوانید مراقب لولا باشید. لولا؛ دخترِ خواب‌گردتان. رینا تخت‌خواب مشترک‌تان را ترک نکرد و تو، تو در تمام شب، چشم بر هم نگذاشتی.

این تاریکیِ کور چه‌قدر آزاردهنده است. همهٔ نشان‌ها را در خود فروبرده و تو را وادار می‌کند برای دنبال کردنِ مسیری که به سمت راهرو می‌برَدت تنها به حافظه‌ات اعتماد کنی. اما جسمِ ساکنِ تو چسبیده است به تخت و بارِ کنده شدن از آن را تماماً بر دوش ذهنت گذاشته. ذهن هم، گم‌شده در سایهٔ تردیدهایش، میان خواب‌وبیداری سرگردان پرسه می‌زند.

با این اوصاف نمی‌دانی که خواب می‌بینی یا فکر می‌کنی. پدربزرگت اگر بود، با آن تغزل بی‌نظیرِ افغانی‌اش، تو را به آن پرندهٔ شب‌بیداری تشبیه می‌کرد که با یک چشمِ باز برای پاییدن و یک چشمِ بسته برای چرت زدن، با یک بال به سمت آسمان و یک بال به سوی زمین و پنجه‌های گره‌شده به تک‌شاخهٔ درختی که آشیان بر آن بنا کرده فکر و حواسش مشغول جای دیگری است. از نگاه تو این وضعیت وضعیتِ مشترک میانِ همهٔ انسان‌هاست. اما برای پدربزرگت بیش‌تر به سلوکی عرفانی می‌مانست؛ نوعی نگرش روحانی به گسستِ میان رؤیاهای زمینی و تأملاتِ ماوراییِ ما… پدربزرگ این پرنده را از کجا یافته بود؟ از کدام افسانه بیرون کشیده بودش؟ از کدام کتاب؟ هیچ‌کس نمی‌داند. اما او با استناد به یک کتاب از آن حرف می‌زد؛ کتابی که انگار چیزی بود مثل مجموعه‌ای از همهٔ کتاب‌های مفقودِ ادبیاتِ پشتو…

رینا تکان می‌خورد و خود را به کنارِ تخت می‌کشاند. طوری پهلوبه‌پهلو شده و به سمت تو می‌چرخد که انگار صدای خوش‌وبش کردنِ تو با پدربزرگت را شنیده است. با مویش، که سیاهی‌اش را به رخِ ظلماتِ اتاق می‌کشد، بازوی سستِ بیرون‌مانده از پتوی تو را لمس می‌کند و حواس تو را دوباره به خود جلب می‌کند و عنوان کتابِ پشتو را از ذهن تو می‌روبَد؛ همان کتابی که پدربزرگت هربار تمثیل‌هایش را به آن نسبت می‌داد. مثلاً همین پرندهٔ شب، گم‌شده در قلمروِ رؤیاها که تنها نبوغی پیامبرانه قادر است در نیک ـ تاریکی (۱) به آن دست یابد. نه خوابی در حالت نیمه‌بیداری، نه اندیشه‌ای خیال‌مانند. یک رؤیا، یک خیال؛ سرچشمهٔ بصیرت و شهودِ پیامبرانه.

نام کتاب چه بود؟

اگر از کشف و بازیافتن نامش منصرف نشوی، احتمال دارد سررشتهٔ خیالاتت را از دست بدهی و، از آن بدتر، در نهایت زبانِ رؤیاهایت را به خاطر نخواهی آورد؛ فارسی بود یا فرانسوی؟ اشتباه در این مورد می‌تواند همهٔ آن‌چه را که از بَر در سکوت برای خود بازگو می‌کردی یک‌جا ببلعد و در خود فروبرَد. اگر زبان را فراموش کنی، افکارت را هم از یاد خواهی برد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۲۰۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۴۶,۵۰۰
۲۳,۲۵۰
۵۰%
تومان