کتاب مردی به نام اوه
معرفی کتاب مردی به نام اوه
داستان مردی به نام اوه نوشتهٔ فردریک بکمن و ترجمهٔ فاطمه عزتی سوران است و نشر پایتخت آن را منتشر کرده است. این کتابْ داستانی دربارهٔ سالمندی و تنهایی و عشق است.
درباره کتاب مردی به نام اوه
داستان مردی به نام اوه زندگی پیرمرد ۵۹سالهای را به تصویر کشیده است که به علت کهولت سن از محل کارش اخراج شده و چند سالی است بهعنوان مدیر محله تمام فعالیتهای محله را زیر نظر دارد تا همه چیز به نحو احسن پیش برود. همسایهها این پیرمرد را به عنوان یک مرد خشن و عبوس میشناسند؛ چراکه همیشه اوه با همسایهها به دلیل رعایتنکردن نظم و یا آوردن ماشین اضافه داخل محل بحث میکند. اما کسی از سرنوشت و زندگی اوه، این پیرمرد خسته و عبوس ندارد. چه کسی میداند که او بعد از فوت همسری که زندگی عاشقانه و خاصی را با او پشت سر گذاشته است چه رنجی کشیده است و چرا دیگر توان ادامه زندگی بدون همسرش را ندارد؟
خواندن کتاب مردی به نام اوه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهایی با موضوع سالمندان پیشنهاد میکنیم.
درباره فردریک بکمن
کارل فردریک بکمن نویسنده و وبلاگنویس سوئدی است که در دوم ژانویه ۱۹۸۱ در استکهلم به دنیا آمده است. پیشترها شهرت بکمن در سوئد بهخاطر وبلاگنویسی بود. او برای روزنامههای مختلف مقاله مینوشت و همکاریاش را با مجله مترو هم شروع کرد.
در سال ۲۰۱۲ کتاب مردی به نام اوه را نوشت که همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده، رتبهٔ اول پرفروشهای سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در ۲۰۱۶ در سینماهای جهان اکران شد. او با همسر ایرانی خود و دو فرزندش ساکن سوئد است. از آثار دیگر او میتوان به تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند، مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است، بریت ماری اینجا بود و شهر خرسها اشاره کرد.
بخشی از داستان مردی به نام اوه
«موضوع این نبود که اوه فقط از این گربه خوشش نیاید. درواقع او از هیچ گربهای خوشش نمیآمد. این حیوانها همیشه از نظرش خیلی غیرقابل اعتماد بودند، خصوصا در مواردی مانند مورد ارنست که به بزرگی یک موتور گازی بود. کلا در مورد ارنست سخت بود آدم بفهمد اصلا سر و کارش با یک گربه بیش از حد بزرگ بود یا یک شیر بیش از حد کوچک و آدم نمیتوانست با موجودی دوستانه برخورد کند که خیالش در مورد او از هر نظر راحت نبود، از کجا معلوم که یک شب که حالش خوب نباشد آدم را نبلعد. حداقل فلسفه اوه این بود. ولی سونیا بدون چون و چرایی عاشق ارنست بود. بنابراین طبیعتا اوه میدانست که باید این تفکرات عاقلانه را پیش خودش نگه دارد. آنقدر زیرک بود که درباره کسانی که مورد علاقه زنش بودند هیچوقت حرف زشتی نمیزد. هرچه باشد خودش خیلی خوب میدانست دوست داشته شدن از جانب سونیا چه جوری بود گرچه هیچکس این موضع را نمیفهمید.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
نظرات کاربران
یه چیزی بگم درباره آقای بکمن ایشون همسرشون ایرانیه:)))))) شخصیت پروانه توی مردی به نام اوه در حقیقت شخصیت همسرشونه با نام متفاوت که خود فردریک بکمن توی یه مصاحبه ای بهش اشاره میکنن ولی کل کتاب یه طرف اونجایی که پروانه