کتاب عقاید یک دلقک
معرفی کتاب عقاید یک دلقک
کتاب عقاید یک دلقک نوشته هانریش بل نویسنده آلمانی است. این کتاب را انتشارات پایتخت منتشر کرده است. این کتاب، داستان زندگی دلقک تلخی را بازگو میکند که از سوی همه حتی خانواده خود طرد شده است. هانس که دیگر دلقکی شکستخورده است و هیچ پولی ندارد برای گرفتن مقداری پول به سراغ آشنایان قدیمی خودش میرود تا از آنها کمک بخواهد.
درباره کتاب عقاید یک دلقک
داستان از آنجا شروع میشود که فردی به نام «هانس شینر» که بهعنوان یک دلقک معروف و محبوب در شهر بوخوم آلمان کار میکند، سر صحنه آخرین اجرایش که برای یک خیریه برگزار میشد دچار سانحه میشود و زانویش آسیب میبیند. این سانحه باعث میشود نمایش به هم بریزد و در آخر کارگردان نمایش نهتنها دستمزدی به هانس نمیدهد بلکه با انتشار مطلبی درباره دلقکی که با دستوپا چلفتگیاش نمایش را به هم زد به اعتبار هنری هانس ضربه میزند و باعث میشود این دلقک پرکار، بیکار شود و کارهای آیندهاش هم کنسل شود.
خواندن کتاب عقاید یک دلقک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید کتابی عاشقانه و درعینحال جنگی بخوانید، عقاید یک دلقک را انتخاب کنید. مطالعه آن برای همه افراد کتابخوان، بهویژه علاقهمندان رمان خارجی، مناسب است.
درباره هاینریش بل
هاینریش تئودور بل در سال ۱۹۱۷ در شهر کلن آلمان به دنیا آمد. او در سن بیستسالگی بعد از گرفتن دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به فعالیت شد اما سال بعد از آن، با شروع جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا پایان سال ۱۹۴۵ در جبهههای جنگ ماند. او ابتدا با نازیها همراه بود؛ اما باگذشت زمان دیدش تغییر کرد و عمق فاجعه جنگ و جنایت رژیم نازی را متوجه شد. هاینریش در طول جنگ چندین دفعه زخمی شد، از پادگان فرار کرد و با جعل کردن برگههای عبور خودش را به غرب رساند و در آنجا آمریکاییها او را دستگیر کردند.
او اولین داستانهایش را در سال ۱۹۴۷ چاپ کرد، او با انتشار داستان قطار بهموقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید. هانریش بل در سال ۱۹۷۲ جایزه ادبی نوبل را بهعنوان دومین آلمانی، از آن خود کند. او معمولاً از انسانهای درمانده و شکستخورده بهجای قهرمانان داستانهایش استفاده میکرد، اما بل آنها را شکستخورده نمیداند؛ درواقع این نویسنده تا آخر به اصول اخلاقی پایبند ماند. هانریش در سال ۱۹۸۵ از دنیا رفت و جسد او در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.
کتابهای هاینریش بل در ایران طرفداران زیادی دارد. اولین کتاب هاینریش بل در ایران در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. اولین نمایشنامه او نیز با نام اتفاق و ترجمه حمزه علیمحمدی در سال ۱۳۹۳ توسط نشر دیبایه به چاپ رسید.
بخشی از کتاب عقاید یک دلقک
«زمانی که به شهر بن رسیدم، هوا تاریک شده بود. خودم را وادار کردم تا یک سری از اعمال مکانیکی را که در طول پنج سال رفت و آمدم به این شهر انجام میدادم تکرار نکنم: پایین رفتن از پلههای ایستگاه قطار، بالارفتن از پلهها، زمین گذاشتن ساک سفری، بیرون آوردن بلیت از داخل جیب کت، برداشتن ساک، تحویل بلیت، ورود به باجه روزنامهفروشی، خرید روزنامههای عصر، خروج از باجه و اشاره به یک تاکسی. تقریباً در پنج سال گذشته همیشه در حال ترک جایی و ورود بهجای دیگری بودم. هر صبح از پلههای ایستگاه بالا میرفتم و دوباره پایین میآمدم. عصر باز هم از پلهها پایین میآمدم و دوباره بالا میرفتم. به تاکسی اشاره میکردم، توی جیبهایم دنبال پول بلیت میگشتم. روزنامههای عصر را از باجههای روزنامهفروشی میخریدم و در گوشهای از درونم غیرجدی بودن عمدی این اعمال مکانیکی را مزمزه میکردم. درست از روزی که ماری ترکم کرد تا با آن مردک کاتولیک، تسوفتر ازدواج کند، این اعمال مکانیکی بیشتر از قبل هم شده، اما هرگز غیرجدی بودنشان را از دست ندادهاند. روش محاسبه فاصله ایستگاه قطار تا هتل، از هتل تا ایستگاه قطار، البته با تاکسیمتر هم بود. دو مارک، سه مارک و چهار مارک و نیم از این ایستگاه. از روزی که ماری رفته، گاهی نظم زندگیام به هم میریزد. حتی بعضی وقتها هتل را با ایستگاه قطار اشتباه میگیرم، بهمحض نزدیک شدن به ورودی هتل، توی جیبم دنبال بلیت قطار میگردم، و گاهی هم از مأمور بلیت ایستگاه قطار، شماره اتاقم را میپرسم. همیشه باید یک چیزی - شاید مثل سرنوشت - شغل و موقعیتم را به من یادآوری کند. من یک دلقک هستم، اصطلاح رسمیاش میشود؛ کمدین. مرد بیست و هفتسالهای بدون وابستگی به کلیسا و یکی از استعدادهایم اجرای نمایش ورود و خروج است. یک پانتومیم بلند (تقریباً خیلی بلند) که تماشاگرها در مورد اینکه وارد یا خارج میشوم دچار اشتباه میشوند. چون چندین بار توی قطار این نمایش را تمرین میکنم شامل بیش از ششصد ژست است، و البته من باید با تمام وجودم ترتیبشان را بدانیم، پس غیرعادی نیست که حالا و هر بار احساس کنم قربانی تصوراتم شدهام: هجوم بردن به هتل، نگاهکردن به اطراف برای پیداکردن ساعت حرکت قطارها، بالا و پایین دویدن از پلهها تا مبادا قطار را از دست بدهم، درحالیکه تنها کافی است به اتاق خودم بروم و برای نمایش آماده شوم.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه