کتاب تاملات ابزاری
معرفی کتاب تاملات ابزاری
کتاب تاملات ابزاری نوشتهٔ حسن قاضیمرادی است و انتشارات اختران آن را منتشر کرده است. این کتاب نیمنگاهی به پروژه فکری سیدجواد طباطبایی دارد.
درباره کتاب تاملات ابزاری
مجموعهکتابهای تأملی دربارهٔ ایران، بنیان نظری سیدجواد طباطبایی را دربرمیگیرد. از این مجموعه تاکنون دو جلد در سه مجلد منتشر شده است. جلد اول (دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران) به دورهای تاریخی میپردازد از جنگ چالدران (شکست شاهاسماعیل از عثمانیان) تا قرارداد ترکمانچای (در پی شکست فتحعلیشاه از روسیه). دو بخش جلد دوم (مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی و نظریه حکومت قانون در ایران) دورهٔ تاریخی از ترکمانچای تا فروافتادن استبداد صغیر محمدعلیشاه را دربرمیگیرد. دورهای که اوج آن انقلاب مشروطه، نقطهٔ عطف تاریخ ایران است. در عین حال، «تأمل» او دربارهٔ ایران از منظر تاریخ اندیشه، بهطور عام، و اندیشهٔ سیاسی، بهطور خاص، و نیز تحولات مفاهیم سیاسیاجتماعی از جامعهٔ سنتی تا جامعهٔ نوین انجام میگیرد.
هدف از این نوشته، در درجهٔ نخست، نه نقد آرای سیدجواد طباطبایی در این یا آن کتاب او بلکه طرح مباحثهای با مخاطبان آثار اوست با پرتوافکندن بر برخی از موضوعات «پروژه»ای که به نظر میرسد او با این آثار پیش گرفته است.
هر پروژهٔ سیاسیاجتماعی، بهضرورت، از دو عنصر اصلی ساختار و عاملیت برخوردار است که در میان این دو قاعدتاً به عاملیت انسانی وجه غالب داده میشود. با بررسی عمدتاً دو بخش جلد دوم تأملی دربارهٔ ایران عنصر عاملیت در پروژهٔ طباطبایی با سه گروه اصلی عاملان مشخص میشود: ۱. روشنفکران، ۲. دولتمردان مصلح و رجال اصلاحطلب و ۳. روحانیت مترقی. پس در آغاز چیستی و چگونگی مواجههٔ طباطبایی با این عاملان اصلی بررسی و سپس، به مؤلفههایی از ساختار فکری او پرداخته میشود. با سنجش بررسی طباطبایی از آثار و فعالیتهای این سه گروه، درواقع، نقش «عاملان» سیاسی در پروژهٔ او شناخته میشود. بهعلاوه، پروژهٔ او شامل مؤلفههای ساختار فکری، مثلاً دو مؤلفهٔ مهم آن، نخبهگرایی و دولتگرایی است.
طباطبایی دو برخورد کاملاً متفاوت به «عاملان» موردنظر خود دارد: از یکسو، او عمدتاً به ادعانامهنویسی علیه روشنفکران دورهٔ مشروطه و نیز جنبش روشنفکری، در کل، میپردازد و از سوی دیگر، ادعانامهنویسیاش را به نفع روحانیت مترقی و، بهویژه، دولتمردان مصلح و رجال اصلاحطلب پیش میبرد. سنجش نظرات طباطبایی دربارهٔ آثار و فعالیتهای سیاسی همهٔ عاملان مورد بررسیاش در «تأملات» به درازا میکشد. پس، از میان روشنفکران صدر مشروطه، ملکم خان، از میان دولتمردان مصلح، عباسمیرزا، ابوالقاسم قائممقام فراهانی و امیرکبیر، از میان رجال اصلاحطلب، مجدالملک و از میان روحانیت مترقی، میرزای نائینی انتخاب شدهاند.
طباطبایی در «تأملات» خود آثار بسیاری از عاملان سیاسی مورد نظرش را بررسی میکند که در این کتاب حسن قاضیمرادی به برخی از آنها اشاره میکند.
خواندن کتاب تاملات ابزاری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ علوم سیاسی و فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تاملات ابزاری
«رویکرد نظری عام طباطبایی در دو دورهٔ پیش و پس از شروع انتشار تأملی درباره ایران، هرچند بر یک و فقط یک اصل نظری مبتنی است، اما، این اصل نظری در هریک از دو دوره بر زمینهٔ متفاوتی کارکرد مییابد. او اصل نظری یکسان در هردو دوره را از رضا داوری آموخته است که: «گذشتهٔ غرب، آیندهٔ ماست». اما به کارگیری این اصل واحد بر دو زمینهٔ متفاوت، به دو برخورد متفاوت به روشنفکران و جنبش روشنفکری ایران میانجامد:
ــ در دورهٔ پیش از «تأملاتِ» خود، طباطبایی این اصل نظری را بر زمینهٔ اندیشهٔ تجدد غرب ــ گذشتهٔ غرب در سدههای هجدهم و نوزدهم ــ قرار میداد و به کار میبُرد. در این دوره، او تأکید داشت: «دیدگاه ما اندیشه تجدد است.» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ۷) از نظر او، اِشکال عمدهٔ فعالیت روشنفکری این بود که «تجدد، بهمعنای تفکر درباره طبیعت و ماهیت دوران جدید و درک مفهومی آن، از اندیشه ما غایب» بود. (طباطبایی، ۱۳۶۷، ۱۴) او فعالیت فکریاش را با نظر داشتن «به شرایط امکان تأسیس اندیشه تجدد» توضیح میداد. زیرا از نظر او «بحران تجدد در ایران و شکست آن، به رغم کوششهای صدوپنجاه ساله گذشته، بحرانی در بنیاد عقلانیت است.» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ۸) و «وضعیتی که به دنبال بحران عقلانیت پیش آمد، وضعیت عدم درک منطق تجدد و بیتوجهی به مبانی آن است.» (پیشین، ۱۸) او شکست جنبش مشروطهخواهی را همان شکست تجدد میداند. (پیشین، ۳۶۶) مینویسد معضل «اندیشه تجدد» درایران را ناشی از ژرفتر و بنیادیتر شدن «شکاف میان آگاهی مغربزمین و ایران در گذر زمان» میداند. (پیشین، ۳۵۹) همچنان که اگر چین توانسته است از خواب زمستانی دراز آهنگ خود خارج شود، به دلیل پیوندی است که با اندیشه و عقلانیت غربی ایجاد کرده است.» (پیشین، ۳۶۹) اما، در این دورهٔ نخست، چارهٔ کار ما را در چه میدید؟ مینوشت: پرداختن به اندیشهٔ تجدد، از نظر او، «بازگشت به اندیشه فلسفی»، «بازگشت به هگل و ایدهآلیسم آلمانی بود.» (پیشین، ۴۴) مسئلهٔ اصلی دورهٔ متأخر تاریخ ایران، از نظر او، گذار از سنت به تجدد است. (پیشین، ۳۵۸) در این گذار «سنت، تنها در تجدید و تجدد میتواند تداوم خود را حفظ کند.» (پیشین، ۶۳ ـ ۶۴) در این دوره ــ که گذشتهٔ غرب، تجدد است ــ برای ما اصل، تجدد است، نه سنت: «در شرایط کنونی تا زمانی که در موضع تجدد قرار نگرفته باشیم، حتی ارزیابی درست سنت نیز غیرممکن خواهد بود.» (پیشین، ۷۱)
اما طباطبایی، در آن دورهٔ پیش از «تأملات»، چه مواجههای با روشنفکران و جنبش روشنفکری داشت؟ موضوعات آثار آن دوره و حتا موضوع جلد نخست «تأملات» ارتباطی با روشنفکران ایران نداشت و بنابراین، او در مجموع به آرای روشنفکران و نیز جنبش روشنفکری نمیپرداخت. در آن دوره، چون هستهٔ مرکزی اندیشهٔ او بررسی نظری امکان «تأسیس تجدد» در ایران بود، به اشاراتی، آرای برخی از روشنفکران معاصر را از منظر نسبتی که در گشایش این امکان داشتند میسنجید. او در آثار این دوره اشارهای به آرا و عملکرد روشنفکران صدر مشروطه ندارد. در این دوره، توجه او، بهطور خاص، به روشنفکران معاصری است که از موضع ایدئولوژیک سنتگرایی، به نظر او، به «تجددستیزی» پرداختهاند. او رویکرد فکری اینان را «در خلاف جهت تجدد» ارزشیابی میکند. (پیشین، ۱۰) همچنان که روند تحول فکری در ایران را بر بستر روند تحول «از سنت به تجدد» تشخیص میدهد. (پیشین، ۳۹)
طباطبایی پیش از «تأملات»، در اساس، بر مبنای تضاد سنت و تجدد است که نظام فکریاش را مبتنی بر این دوگانه برمیسازد که از یکسو، سنت، متصلب شده بود و دیگر در آن، تفکرْ ممتنع است و از سوی دیگر، تجدد، متحقق نشده چرا که تحقق آن مستلزم دریافت مبانی آن است و این مبانی هنوز برای ما دریافته نشده است. او، درکل، مشکل اصلی روشنفکری ما را غیاب اندیشهٔ تجدد و استقرار ایدئولوژی به جای «اندیشه تجدد» میداند. (پیشین، ۳۶۴ ـ ۳۶۵) پس، نتیجه میگیرد «جنبش مشروطهخواهی و انقلابی که به دنبال آن واقع شد نه بر مبنای تفکر، که بر پایه سست «ایدئولوژیها» استقرار یافت و طبیعی است که دیر نپایید.»
(طباطبایی، ۱۳۶۷، ۳۴) طباطبایی هرچند از موضع تجددخواهی تقابل پرخاشگرانهای با گروه روشنفکرانی دارد که از نظر او سنتگرایند اما آرای اینان را، همچنان که آرای روشنفکران دیگری را که، در مجموع، «اصحاب ایدئولوژی» میخواند نقد میکند. در این دوره، مواجههٔ او با روشنفکران، درمجموع، مواجههای انتقادی است.
ــ با شروع انتشار «تأملات»، اصلِ «گذشتهٔ غرب، آیندهٔ ماست» بر زمینهٔ متفاوتی قرار میگیرد؛ به این معنا که دیگر مسئلهٔ روشنفکری ما پرسش از چیستی رابطهیمان با تجدد نیست بلکه، پرسش از چیستی رابطهیمان با «سنتقدمایی» مان است. تمایز دو دوره آشکار میگردد: «آنگاه که به ظاهر با دلیل و برهان گفته میشودکه نفوذ اندیشه دینی در ایران و توجه برخی از هواداران مشروطیت به مبانی شرعی، مایه سستی بنیان اندیشه مشروطهخواهی بود و موجبات شکست آن جنبش را به دنبال آورد به این نکته اساسی توجهی نمیکنیم که در کشورهای اروپایی... دستگاه مفاهیم اندیشه مشروطهخواهی در کوره الهیات مسیحی و کلیساشناسی آبداده شد و اگر چنین رویکردی درست باشد، شاید، بتوان به طرح این قضیه خطر کرد که یکی از عمدهترین علتهای شکست جنبش مشروطه- خواهی مردم ایران، فقدان مبانی نظری ناشی از الهیات بود و نه چنان که گفتهاند وجود مبانی دینی.» (طباطبایی، ۱۳۸۲، ۷) تفاوت دو دوره این است: در دورهٔ پیش از «تأملات» علت شکست جنبش مشروطهخواهی ما عمدتاً دست نیافتنمان به مبانی اندیشهٔ تجدد غربی بود و در دورهٔ پس از «تأملات» علت همین شکست، از نظر او، میشود عمدتاً فقدان توجه ما به «مبانی نظری ناشی از الهیات» و غفلت از سنتقدمایی فرهنگمان.»
حجم
۱۹۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه