کتاب شبکه آلیس
معرفی کتاب شبکه آلیس
کتاب شبکه آلیس نوشتهٔ کیت کوئین و ترجمهٔ نرگس خیری است و انتشارات کتاب آترینا آن را منتشر کرده است. این کتاب عجیب در عین خندهدار بودن، قابل تامل نیز هست. سفر قهرمانانهٔ دو زن شجاع، حکایتی فراموشنشدنی از جان گذشتگی و فداکاریهای زمان جنگ که کمتر کسی از آنها خبر دارد.
درباره کتاب شبکه آلیس
اگر به دنبال خواندن یک رمان جذاب، حادثهای و پرکشش با تعلیق بالا هستید که حتی لحظهای نتوانید کتاب را زمین بگذارید، رمان شبکه آلیس، نوشتهٔ کیت کوئین، با ترجمهٔ نرگس خیری را بخوانید که انتشارات کتاب آترینا (نشر شقایق) آن را منتشر کرده است و حسابی لذت ببرید.
ماجرای این کتاب از جایی آغاز میشود که جنگ جهانی دوم به پایان رسیده و شارلی در پی دخترخالهٔ گمشدهاش رز فورنیره شروع به جستوجو میکند و در این راه با خانم پیری به نام ایولین گاردینر ملاقات میکند که از قهرمانان و بازماندگان جنگ جهانی اول است و آتش انتقامی سخت از یک مرد در دلش شعلهور است. این رمان از نظر ساختار در شاخهٔ رمانهای جاسوسی-زندگینامهای قرار میگیرد.
داستان بر شالودهٔ وقایع زندگی شخصیت شناخته شده و معروفی بنا شده و حقایق زندگی واقعی این شخصیت گاهی همراه با گفتوگوها و حوادث ضمنی غیرواقعی آمیخته میشود که ماجرا را پر از هول و ولای بیشتری کرده است.
اکثر شخصیتهای این رمان واقعی هستند و نامشان در تاریخ ثبت شده و گیرایی قلم نویسنده و ترجمهٔ عالی این اثر جنبهٔ رمزآمیزی و معمایی رمان را که بر محور حوادث پر از تعلیق میچرخد افزایش داده و مخاطب را مجذوب صفحه به صفحهٔ کتاب میکند.
اگر دوست دارید یک رمان جذاب خارجی با ساختار جاسوسی-زندگینامهای بخوانید که بر اساس واقعیت بوده و شخصیتهایش وجود واقعی دارند، بدون شک از خواندن رمان شبکه آلیس لذت خواهید برد. پس بخوانیدش و از مطالعهٔ این رمان با ترجمهٔ عالی و ماجرای مهیجش نهایت لذت را ببرید.
خواندن کتاب شبکه آلیس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای جاسوسی-زندگینامهای پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شبکه آلیس
شانس و اقبال در پوششی از یونیفرم نظامی قدم به زندگی ایو گاردینر گذاشته بود. آن روز صبح دیر به محل کارش رسید، ولی کارفرمایش متوجهٔ این قضیه نشد. آقای فرانسیس گالبور مدیر آن دفتر وکالت به ندرت متوجهٔ مسائلی از این قبیل میشد. وقتی ایو وارد اتاق شد، آقای گالبور گفت:
ـ بفرمایید، پروندههای شما اینجاست.
ایو با دستان لاغر، انگشتان ظریف و کشیدهاش پروندهها را برداشت، دختری بلندقد با موهای قهوهایرنگ و چشمان کشیده.
ـ بله آ... آقا.
حرف «آ» را به سختی تلفظ میکرد و گاهی روی آن دو بار مکث میکرد.
آقای فرانسیس خطاب به ایو گفت:
ـ سروان کامرون اینجا هستن. نامهای دارن که باید به فرانسوی تایپ بشه.
لیلی رو به سروان که داخل اتاقش ایستاده بود کرد و گفت:
ـ خانم گاردینر برای ما حکم گوهری ناب رو دارن. ایشون دورگه هستن که نصف فرانسویاند. درحالیکه من حتی یک کلمه فرانسوی هم بلد نیستم.
سروان لبخند زد و درحالیکه مشغول تمیز کردن لولهٔ پیپش بود گفت:
ـ منم مثل شما، چیزی از فرانسه نمیدونم و خیلی ممنون که کارمند شما با ما همکاری میکنه.
ـ خواهش میکنم، زحمتی نیست.
هیچکس از ایو نظری نپرسید. راستی چرا دخترانی که در اتاق بایگانی کار میکردند، با اینکه تحرک زیادی هم داشتند، ولی کسی به نظر آنها اهمیتی نمیداد و آنها کارمندانی کور و کر و لال بودند.
ایو در دلش گفت؛ «بخت و اقبال با تو همراه بود که این شغل رو به دست آوردی، چون اگر جنگ نبود پست و مقام تو به مرد جوون و شایستهٔ دیگهای در این دفتر وکالت پیشنهاد میشد. در اصل تو خیلی خوششانس و خوشبختی.» ایو کارسادهای داشت، پیدا کردن آدرسهای مشتریان روی پاکتها، پر کردن فرمها و گاهی هم نوشتن و تایپ کردن نامهها به فرانسوی.
با اینکه زمان جنگ بود و مردم با کمبود مواد غذایی مواجه بودند، ایو توانسته بود با سهمیهای که از دفتر وکالت دریافت میکرد مواد غذایی مورد نیازش را فراهم کند و این یک معاملهٔ منصفانه برای حس امنیت او بود. لندن هم که حسابی آشفته و به هم ریخته بود و آسمان آنجا با ذپلینهای آلمانی محاصره شده بود. اما لورن، زادگاه ایو هم از ترکشهای جنگ بینصیب نمانده بود، همانطور که خبرش را در روزنامهها میخواند. ایو خودش را خیلی خوششانس میدید که در اینجا زندگی میکرد؛ امن و به دور از خطر.
ایو نامه را با احترام از سروان کامرون دریافت کرد. این اواخر سروان خیلی منظم به دفتر آنها رفت و آمد داشت و بیشتر اوقات یک لباس و شلوار فاستونی چروکیده به تن داشت تا یونیفرم نظامی. ایستادنش مثل حالت خبردار نظامی بود و گامهایش نیز استوار و با صلابت. طوری قدم برمیداشت که خیلی خوب رستهٔ نظامیاش را میشد فهمید. سروان مردی سیودو ساله بود که آنقدر غلیظ انگلیسی را صحبت میکرد که باید اسکاتلندی میبودی، تا بفهمی بعضی از کلمات را با لهجهٔ اسکاتلندی بیان میکند. مردی بلندقامت، درشتهیکل و چهرهای میانسال که میتوانست در سریالهای کانن دویل در شخصیت یک نجیبزادهٔ انگلیسی ایفای نقش کند.
ایو سؤالات زیادی در ذهن داشت که مثلا چرا پیپ میکشد؟ آیا باید همیشه اینگونه فاستونی بپوشد؟ یا اینکه همیشه اینطور کلیشهای رفتار میکند؟
سروان به نشانهٔ ادای احترام به یک خانم، کمی سر خم کرد و درحالیکه از اتاق خارج میشد گفت:
ـ خانم گاردینر، منتظر میمونم تا نامهام حاضر شه.
ـ بله، آ... آقا.
ایو به اتاق بایگانی رفت و در آنجا با دوشیزه گرگسون سلام و احوالپرسی کرد که گرگسون پرسید:
ـ خانم گاردینر، شما تأخیر داشتید؟!
او قدیمیترین دختر اتاق بایگانی بود که خیلی دوست داشت نورچشمی رئیس باشد تا دیگران. ایو هم معمولا حالتها، امر و نهیها و چاپلوسیهای او را نادیده میگرفت و خودش را سرگرم کارش میکرد. وقتی خودش را با او مقایسه میکرد از سبک زندگیاش متنفر میشد. دختری ساده و بیآلایش که هر که او را میدید گمان میکرد نهایتا شانزده یا هفده سال بیشتر ندارد و وقتی هم که به مشکلی برمیخورد این سن وسال کم به کمکش میرسید. وقتی در حال آماده کردن و تایپ نامهٔ سروان بود شنید گرگسون به یکی از دختران میگوید:
ـ آه از این دختر! در حیرتم چطور میشه دختری یه رگهٔ فرانسوی داشته باشه و اینقدر هم صاف و ساده باشه!
حجم
۳۹۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۳۹۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
نظرات کاربران
بنظرم شما کتاب رو اصلا نخوندی و صرفا پوششی کامنت گذاشتین.چون دقیقا از همون اول کتاب اشاره کرده که شارلوت بارداره و وضعیت زندگیش چطور هست . خوبه کمی انصاف داشته باشیم. روشنفکر باشیم. من بخاطر علاقهام به کتاب ها
داستان جذاب و ترجمه روونی داشت. انگار این کتاب رو باید جای تاریخ و جغرافیا تو مدارس درس بدن. نه اون متنهایی که سخت و ثقیله. جدای موضوع و ترجمه از پانویسهای کتاب خوشم اومد که کاملا آدم رو در
جدای اینکه ترجمه به شدت افتضاحه، سانسور هم خیلی خیلی خیلی زیاد داره توی تمام کتابای خارجی ملت مشروب میخورن چرا اینجا میگه شربت و دارو؟ 🤦🏻♀️🤦🏻♀️ چرا بعد از ۴۰۰ صفحه یهو باید متوجه بشیم شارلوت حاملهس؟ اصلا هم از اول داستان