کتاب جرج و داروی شگفت انگیز
معرفی کتاب جرج و داروی شگفت انگیز
کتاب جرج و داروی شگفت انگیز نوشتهٔ رولد دال و ترجمهٔ زهره مستی است و انتشارات نوید حکمت آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب به دنیای معصوم و شیرین و پرهیجان کودکان و نوجوانان قدم میگذارید.
درباره کتاب جرج و داروی شگفت انگیز
کتاب جرج و داروی شگفت انگیز همانطور که از نامش پیداست دربارهٔ پسربچهای به نام جرج است که دارویی شگفتانگیز خلق میکند و به دنبال این ماجرا، دردسرهای شگفتانگیز و خندهداری به وجود میآورد. ماجرا هم از این قرار است: صبح یک روز شنبه، مادر جرج به او گفت: «میخوام برای خرید به دهکده برم. پسر خوبی باش و بازیگوشی هم نکن!» احمقانهترین حرفی که به یک پسربچهٔ کوچک میتوان گفت همین جمله است. چون فوراً به این فکر میافتد که چه شیطنت و بازیگوشیهایی میتواند انجام دهد.
مادرش دوباره به او گفت: «در ضمن، فراموش نکنی ساعت یازده داروی مادربزرگ رو بهش بدی.» بعد از گفتن این حرف، از خانه بیرون رفت و در را پشت سرش بست. مادربزرگ جرج که روی صندلی کنار پنجره نشسته بود و گهگاهی چرت کوتاهی میزد یکی از چشمان ریز و ضعیفش را باز کرد و به جرج گفت: «شنیدی که مادرت چه گفت، جورج؟! داروهامو فراموش نکنی.»
جرج در جوابش گفت: «نه مامانبزرگ. یادم نمیره.»
- برای یه بارم که شده وقتی مادرت خونه نیست خراب کاری نکن.
جرج گفت: «خیالت راحت مامانبزرگ.» و از همینجا داستان ما شروع میشود.
او از چند محصول در آشپزخانه دارویی میسازد که باعث میشود مادربزرگش بعد از خوردن آن قدش از سقف خانه هم بیرون بزند! باید ببینیم بعد از این ماجرا، جرج با این دارویش چه خرابکاریهای بامزهٔ دیگری انجام میدهد.
خواندن کتاب جرج و داروی شگفت انگیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمامی کودکان و نوجوانان و همچنین دوستداران داستانهای رولد دال پیشنهاد میکنیم.
درباره رولد دال
رولد دال یکی از محبوبترین و مشهورترین نویسندههای کودکان و نوجوانان است. او در جنگ جهانی دوم، خلبان جنگنده نیرویهوایی بود و زمانی که از انگلستان به واشنگتن آمد، نوشتن را آغاز کرد. اولین داستان او دربارهٔ جنگ بوده است. رولد دال در داستانهایش به هیچ عنوان بچهها را نصیحت نمیکند. شاید به همین دلیل او را اینقدر دوست دارند. او در سال ۱۹۹۰ میلادی از دنیا رفت. از دیگر کتابهای او میتوان به این نامها اشاره کرد: غول بزرگ مهربان، چارلی و کارخانه شکلاتسازی، جیمز و هلوی غولپیکر، ماتیلدا.
بخشی از کتاب جرج و داروی شگفت انگیز
جورج از تنهاییاش کلافه شده بود و حوصله اش سر رفت. آخه تک فرزند بود و خواهر و برادری نداشت. شغل پدرش کشاورزی بود و مزرعهای که در آن زندگی میکردند از شهر و روستاهای دیگر کیلومترها دور بود. بنابراین، هیچ بچهای در آن اطراف نبود که با او بازی کند. از نگاه کردن به خوکها، مرغ و خروسها و گوسفندان خسته شده بود. به خصوص از زندگی در چنین خانهای، با وجود مادربزرگ پیر و نق نقویش حسابی خسته و کلافه شده بود. مراقبت از مادر بزرگ به تنهایی، آن هم برای گذران صبح های روز تعطیل شنبه، کار مهیجی نبود.
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
خیلی جالب بود💄
خیلی خوب بود کلا کتاب های رولدال خیلی قشنگ است
داستان جالبی داشت.خوانننده را با خودش همراه میکرد،تنها اشکالش این بود که با مادربزرگش مشکل داشت.نویسنده میتونست یه جایگزین بهتر داشته باشه
عالی بود
یک سوال چرا باید یک پیرزن به نوه اش بگوید که حلزون بخور؟ در طنز باید در اوج بی منطقی، یک منطق در کار باشد.
کتاب خوبی بود مادر بزرگ پیر خبیث باعث ترسیدن بچه های زیر ۸ سال می شد کسانی که طرفدار کتاب رولددال هستند توصیه می کنم که بخوانند خیلی هیجانی برای کودکان است ☺️☺️😁