کتاب شهامت

کتاب شهامت نوشتهٔ دبی فورد و ترجمهٔ حمیده رستمی است. انتشارات لیوسا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این کتاب دربارهٔ غلبه بر ترس و بالا بردن اعتماد به نفس است.

درباره کتاب شهامت

کتاب شهامت به پرسش‌هایی مانند «چند بار احساس کرده‌اید که تحقیر شده‌اید؟»، «چند بار خودتان را به قدری کوچک کرده‌اید تا با نقشی سازگار شوید که دل‌تان نمی‌خواست آن را ایفا کنید؟»، «چند بار دهان‌تان را بسته نگه داشتید درحالی‌که دل‌تان می‌خواست با صدای بلند فریاد بکشید؟»، «چند بار به جای انتخاب عملی عاقلانه، تسلیم انگیزه‌ای آنی یا رفتاری عادتی شده‌اید؟» و یا «چند بار در دل گفته‌اید که نمی‌توانید، به قدر کافی قوی نیستید، شهامت یا اعتماد به نفس لازم را ندارید تا کسی شوید که آرزو دارید باشید؟» پاسخ می‌دهد.

دبی فورد در این کتاب باور دارد که پیش‌درآمدِ رشد و پیشرفت، شناختِ خود است. او می‌گوید اگر بدون شناخت خودمان رشد کنیم، پیوسته از خود ایراد می‌گیریم. او همچنین از این می‌گوید که ما هر روز با گزینه‌های زیادی روبه‌رو می‌شویم؛ انتخاب‌هایی که می‌تواند اعتماد به نفس و قدرت روحی ما را افزایش دهد یا آنها را از ریشه بخشکاند. در این صورت، اعتماد به نفس را که از دست بدهیم، دیگر توانِ بیان حقیقت را از دست داده و احساس ضعف، درماندگی و ناتوانی خواهیم کرد.

فورد معتقد است که غلبه بر ترس و بالا بردن اعتماد به نفس، نیازمند کوشش و نکته‌سنجی است. کتاب شهامت، راهنمای خوبی برای این منظور خواهد بود.

خواندن کتاب شهامت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره دبی فورد

دبی فورد در سال ۱۹۵۵ به دنیا آمد و در ۲۰۱۳ درگذشت. او یک نویسنده و سخنران انگیزشی در حوزهٔ خودیاری است. نخستین کتاب دبی فورد «نیمه تاریک وجود» نام دارد. این کتاب پس از آنکه در برنامهٔ تلویزیونی «اپرا وینفری» معرفی شد، به لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز راه پیدا کرد.

دبی فورد همچنین به عنوان مشاور خانواده و راهنمای خودیاری، در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی گوناگون حضور داشته و یک شخصیت رسانه‌ای محبوب و پرطرفدار به شمار می‌رفته است. این نویسنده در سال ۲۰۰۰ موسسه‌ای را به نام خودش تأسیس کرد. این مؤسسه خدمات مشاوره‌ای و آموزشی به افراد و خانواده‌ها ارائه می‌دهد.

بخش‌هایی از کتاب شهامت

«شما قادرید درک و فهمی تازه و عمیق را در مورد گذشته‌تان و همهٔ تجربیاتی که از سر گذرانده‌اید، به‌کار گیرید. می‌خواهم بگویم که شما به این تجربیات نیاز داشتید تا همان کسی شوید که می‌خواستید در دنیا باشید - برای خودتان، خانواده‌تان، اجتماعتان و کل بشریت. سروکلهٔ افرادی مناسب در زندگی‌تان پیدا شده است و تجربیاتی فوق‌العاده داشته‌اید. پدر و مادر و خانواده‌ای عالی و بی‌نقص داشته‌اید که در آموزش و رشد و پرورش شما دخیل بوده‌اند. صرفاً صدای ترس است که با غرولند مصرانه‌اش این واقعیت‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و تلاش می‌کند نیروی شما را در زندگی‌تان کاهش بدهد. برای ساکت کردن صدای ترس فقط لازم است به‌سوی ناشناخته‌ها دست دراز کنید و از خدا بخواهید کمکتان کند تا باور کنید که حتی تاریک‌ترین لحظات زندگی‌تان مفهومی عمیق داشته است.

اصل همدلی خالصانه حاصل این باور است که برای هر معلولی دلیلی بزرگ وجود دارد. طرحی برای زندگی شما ریخته شده است که به زحمتش می‌ارزد برای آن بجنگید، طرحی که معنای عمیق آن فراتر از درک و فهم نفس شماست. این اصل از شما می‌خواهد این واقعیت عظیم‌تر را با خروج از چشم‌انداز محدودتان و ورود به جهان‌بینی و دیدگاهی که در آن هیچ رویدادی تصادفی نیست و هر رخدادی دلیلی دارد حتی اگر نتوانید آن را ببینید، بشناسید و آن را بپذیرید. این دیدگاه خودبه‌خود زندگی‌تان را دگرگون می‌کند چون دیگر به عباراتی مانند «چرا من؟»، «من بیچاره»، «نمی‌بایست این‌طور می‌شد»، «چرا این اتفاق افتاد»، یا «همه‌اش تقصیر آنها بود» - هرکسی که قابل سرزنش باشد - متوسل نمی‌شوید. وقتی قاضی درونی‌تان دنبال شاهد و مدرکی برای آسیبی بگردد که شما را سراپا رنجش و کینه و نفرت به گذشته متصل می‌کند، مانع از این می‌شود که قلب رحیم و غمخوارتان را احساس کنید.

صدای ترس مصرانه شما را از چالش‌هایی که از سر گذرانده‌اید، می‌ترساند و بهای گوش دادن به ترستان را احتمالاً می‌توانید با وضوحی بیشتر در الگوهایی رفتاری ببینید که شما را به‌ستوه آورده‌اند، حالا یا به‌صورت چرخهٔ تکراری خودویرانگری، اعتیاد، یا اختلاف و بگومگو با همسر، دوستان، همکاران یا اعضای خانواده. این الگوها ممکن است در جسم یا امور مالی‌تان دیده شوند. ولی بیشترین بهای آن تضعیف شهامت و اعتمادبه‌نفس‌تان است.»