دانلود و خرید کتاب تقابل اعظم کلانتری (یاسی)
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب تقابل اثر اعظم کلانتری (یاسی)

کتاب تقابل

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۳۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تقابل

کتاب تقابل نوشته اعظم کلانتری (یاسی) است. این کتاب را انتشارات شقایق منتشر شده است. این کتاب داستانی جذاب است که شما را با خود همراه می‌کند.

درباره کتاب تقابل

تقابل، قصه‌ اسیر شدن داوود میانِ خیر و شر است. داستان داوود تا آن‌جا که تصمیم می‌رود که تصمیم می‌گیرد رؤیاهای خیسِ دخترانه‌ای را از بین ببرد و با لگدمال کردنِ شرفِ دیگران، قلبِ تکیده‌ خودش را آرام کند و سیاهِ عزا را بر تنِ مرد دیگری بپوشاند اسم و رسم قدرتمندی دارد. تقابل، قصه‌ی رازهای سربه‌مُهری‌ست که زیر بارِ نجابت، خاک گرفته‌اند و وقتی برملا می‌شوند که داوود نه راهِ پس دارد و نه پیش.

داوود با ظاهر یک عاشق وارد زندگی نازنین دختر حاج رضا معتمد محل می‌شود و بعد از جلب اعتماد او به او تجاوز می‌کند تا نازنین را مجبور کند برای حفظ آبرویش با او ازدواج کند، نقشه‌ای که مرحله به مرحله پیش می‌برد. 

خواندن کتاب تقابل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تقابل

جلوی خواهر گریانش ایستاد و انگشت تهدیدش را رو به پدرش در هوا به رقص در آورد:

ـ دفعه قبل هم بهت گفتم، ولی این‌دفعه‌ام گوشات رو کامل باز کن. سر انگشتت به یکی از این سه تا عزیزکردهٔ داوود بخوره، جات تو جوب سر کوچه است، تا وقتی جونت در بیاد و شرت از دنیا کنده شه! این رو خوب آویزهٔ گوشت کن!

سهراب پوزخندی زد و با همان کمربند پوسیدهٔ مانده در دستش، به همسرش اشاره‌ای کرد:

ـ بچه بزرگ کردی ماهرخ خانم، صداش رو ول می‌ده رو سر باباش! شیرت چه پاک بوده!

ماهرخ که گوشه‌ای ایستاده بود و با گوشهٔ روسری‌اش نم چشمانش را می‌گرفت، گفت:

ـ بچه‌ام حرف حق می‌زنه؛ چرا آتیشی می‌شی؟ خدا خودش می‌دونه که با پول حلال زحمت کشی خودم بزرگش کردم، نه پول حروم مواد فروشیِ تو!

سهراب "برو بابایی" گفت و راهش را به سمت اتاقک تنهایی‌اش کج کرد. از وقتی اوضاعش زیادی خراب شده، داوود به خاطر سبحان و ساحل او را به اتاق کوچک و نمور کنج حیاط تبعید کرده بود.

صدای هق هق آرام ساحل می‌آمد و دل داوود ریش می‌شد. لبخند خسته‌ای روی لب نشاند و سر خم کرد تا بتواند نگین‌های خاموش و غمگین خواهرش را ببیند:

ـ ببینمت دختر.

صدایش قطع شده بود اما سرش بالا نیامد و دل داوود بی‌تاب‌تر شد:

ـ تو که می‌دونی نازت خروار خروار قد خرِ مش‌حسن واسه من خریدار داره، پس ادا درآوردنت واسه چیه؟

داوود برایش هم پدر بود، هم برادر. لبخندش کم‌رنگ اما از ته دل بود. سرش را کمی بالا گرفت و با همان معصومیت به چشمان همه کس‌اش زل زد.

ـ چه خبطی در نبودم کردی که امروز بابت خماریش پاچه تو رو گرفته؟

غم در نگاهش نشست و آرام لب از هم باز کرد:

ـ می‌گه اگه از فردا بری کلاس کنکور دست و پات رو می‌شکونم، که بری دانشگاه، بعدش دختر خراب شی و...

دست داوود روی لبش قرار گرفت و وادار به سکوتش کرد، این دختر را خودش بزرگ کرده بود و پدرانه‌هایش پر رنگ‌تر از سهراب بی‌خیال بود:

ـ تا وقتی من هستم، نذار غم به دلت بشینه. تو بچسب به درست، قبول بشی خودم واسه کارای ثبت‌نام می‌برمت. خواهر داوود باید بره اون بالا بالاها، اگه دارم جون می‌کَنَم واسه اینه که شما دو تا سربلند باشین.

لبخند ساحل عمق گرفت و چشمانش برق زد، اگر حمایت این برادر پدر شده‌اش را نداشت؛ تا به حال هفت کفن پوسانده بود. سر روی شانه کج کرد و بازوی دردناکش را فشرد:

ـ داداش؟

نظرات کاربران

ZahAh
۱۴۰۱/۰۲/۱۱

ممکن است حاوی اسپویل باشد داستان در مورد پسری هست که به قصد انتقام گیری به خاطر مرگ خواهرش سعی می‌کنه به زور و با تجاوز با خواهر مسبب ازدواج کنه. لذت بردن یا نبردن از این کتاب به رنج سنی بستگی

- بیشتر
SARA
۱۴۰۱/۰۷/۲۲

خیلی داستان قشنگی داره ، شخصیت داوود بی نظیر بود ولی یک جاهایی از داستان غیر قابل باور بود.

Erfan
۱۴۰۲/۰۱/۲۵

چقدر دوسش داشتم این کتاب و تصمیم گرفته بودم که یه داستان ایرانی بخونم داشتم داخل طاقچه میگشتم که چشمم به این کتاب افتاد با خواندن نظرات دودل شدم بخونم یا نخومش ولی تصمیم گرفتم بخونمش اول داستان که شروع شد

- بیشتر
کاربر ۴۱۲۵۴۲۰
۱۴۰۱/۰۵/۱۲

داستان قشنگی بود

faezeh
۱۴۰۱/۰۷/۰۷

رمان قشنگیه وجذابیه تعجب می‌کنم از نظرات

کاربر ۸۴۹۷۳۳۱
۱۴۰۲/۱۲/۲۹

دوسش داشتم

Marzie Mahdikhani
۱۴۰۲/۰۹/۲۱

سلام من خیلی متن و روند شکل گیری موضوع و داستان رو دوست داشتم. ممنونم از نویسنده محترم

آزاده
۱۴۰۲/۰۸/۰۱

قلم نویسنده ادبی و زیبا بود و مخصوصا شعرهایی که در جای جای متن کتاب نوشته بودن رو دوست داشتم اما در مورد خود داستان اوایلش رو دوست داشتم اما یک سوم انتهایی کتاب برام خسته کننده شده بود. یه

- بیشتر
محسنی
۱۴۰۱/۰۵/۰۳

موضوع داستان بیشتر بدرد فیلمنامه ی هندی میخورد فکر کنم نویسنده خیلی به فیلم هندی علاقه مند بوده

صاد
۱۴۰۱/۰۴/۲۸

حیف پول حتی با تخفیف ۹۰ درصدی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۴۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸۸ صفحه

حجم

۵۴۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸۸ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان