
کتاب تاملات و مجادلات
معرفی کتاب تاملات و مجادلات
کتاب تاملات و مجادلات نوشتهٔ فئودور داستایفسکی و ترجمهٔ عبدالمجید احمدی است و نشر برج آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تاملات و مجادلات
این کتاب در واقع پنجرهای است بیواسطه به دنیای افکار و آرای داستایفسکی دربارهٔ پارهای از موضوعات حیاتی و فضای ادبی قرن نوزدهم روسیه که بسیاری از نویسندگان مشهور و محبوب روس در آن شاهکارهای خود را به نگارش درآوردند. بسیاری از ویژگیهایی که داستایفسکی برای روح روسی و مردم روسیه برمیشمرد، بعد از گذشت یکصدوشصت سال همچنان پابرجاست. مسائلی چون تقابل «اسلاوگرایی» و «غربگرایی» همواره در طول دویست سال گذشته وجود داشتهاست و دارد. بسیاری از مطالب مطرحشده در این کتاب، مسئلهٔ امروز فرهنگ، هنر، ادبیات و سیاست نیز به شمار میآید و جالب است که دیدگاههای داستایفسکی دربارهی این مسائل، بسیار راهگشا و عملی مینماید.
درواقع این نویسنده و متفکر بزرگ روس فقط داستاننویس نیست؛ او در نوشتههای غیر داستانی، گزارشها، جستارها و نقدهای ادبی و هنریاش هم با زبان خاص خودش به پدیدها و مسائل پیرامونش عکسالعمل نشان میداد. کتاب تاملات و مجادلات مجموعهای از پنج مقالهٔ مهم و درخشان فئودور داستایفسکی است که همچون منقد و محققی تیزبین و درعینحال رادیکال، سراغ مسائلی رفته که دغدغهی فکریاش بودهاند. پنج مقالهٔ این کتاب همگی در شمارههای مختلف مجلهٔ ورمیا در سال ۱۸۶۱ منتشر شده و به دلیل تفاوت سبکی و لحن کوبنده و صریح داستایفسکی، توجه بسیاری در زمان انتشار و پسازآن برانگیختند.
نام این مقالات از این قرار است:
درآمد، آقای بوف و مسئلهٔ هنر، کتاب و سواد (مقالهٔ اول)، کتاب و سواد (مقالهٔ دوم)، تازهترین رویدادهای ادبی.
خواندن کتاب تاملات و مجادلات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به طرفداران آثار داستایفسکی پیشنهاد میکنیم.
درباره فئودور داستایفسکی
فیودور میخایلوویچ داستایوسکی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصربهفرد آثار او، روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. بسیاری او را بزرگترین نویسندۀ روانشناختی جهان به شمار میآورند. داستایوفسکی ابتدا برای امرار معاش به ترجمه پرداخت و آثاری چون «اوژنی گرانده» اثر بالزاک و «دون کارلوس» اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد؛ سپس به نگارش داستان و رمان پرداخت. بیشتر داستانهای داستایفسکی، سرگذشت مردمی عصیانزده و بیمار و روانپریش است. در بیشترِ داستانهای او، مثلث عشقی دیده میشود؛ به این معنی که زنی در میان عشق دو مرد یا مردی در میان عشق دو زن قرار میگیرد. در این گرهافکنیها است که بسیاری از مسائل روانشناسانه (که امروز تحتعنوان روانکاوی معرفی میشود) بیان شده است. منتقدان، این شخصیتهای زنده و طبیعی و برخوردهای کاملاً انسانی آنها را ستایش کردهاند.
رمانها و رمانهای کوتاه این نویسنده عبارتند از: (۱۸۴۶) بیچارگان (یا «مردمان فرودست»)، (۱۸۴۶) همزاد، (۱۸۴۷) خانم صاحبخانه/ بانوی میزبان، (۱۸۴۹) نیه توچکا (ناتمام)، (۱۸۵۹) رؤیای عمو، (۱۸۵۹) روستای استپان چیکو، (۱۸۶۱) آزردگان/ تحقیر/ توهینشدگان، (۱۸۶۲) خاطرات خانهٔ اموات، (۱۸۶۴) یادداشتهای زیرزمینی، (۱۸۶۶) جنایت و مکافات، (۱۸۶۷) قمارباز، (۱۸۶۹) ابله، (۱۸۷۰) همیشه شوهر، (۱۸۷۲) جنزدگان، (۱۸۷۵) جوان خام، (۱۸۸۰) کتاب برادران کارامازوف.
داستانهای کوتاه و بلند او نیز عبارتند از: در پانسیون اعیان، (۱۸۴۶) آقای پروخارچین، (۱۸۴۷) رمان در نُه نامه، (۱۸۴۸) شوهر حسود، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت (تلفیقی از ۲ داستان قبلی)، (۱۸۴۸) پولزونکوف، (۱۸۴۸) دزد شرافتمند، (۱۸۴۸) درخت کریسمس و ازدواج، (۱۸۴۸) شبهای روشن، (۱۸۴۹) قهرمان کوچولو، (۱۸۶۲) یک داستان کثیف/ یک اتفاق مسخره، (۱۸۶۵) کروکدیل، (۱۸۷۳) بوبوک، (۱۸۷۶) درخت کریسمس بچههای فقیر، (۱۸۷۶) نازنین، (۱۸۷۶) ماریِ دهقان، (۱۸۷۷) رؤیای آدم مضحک، دلاور خردسال، قلب ضعیف (۱۸۴۸)، بوبوک (۱۸۷۳).
مقالههای او عبارتند از: Winter Notes on Summer Impressions (۱۸۶۳) و یادداشتهای روزانهٔ یک نویسنده (۱۸۷۳–۱۸۸۱)،
ترجمههای او عبارتند از: (۱۸۴۳) اوژنی گرانده (انوره دو بالزاک)، (۱۸۴۳) La dernière Aldini (ژرژ ساند)، (۱۸۴۳) Mary Stuart (فریدریش شیلر) و (۱۸۴۳) Boris Godunov (الکساندر پوشکین)،
فئودور داستایفسکی نامههای شخصی و نوشتههایی را که پس از مرگش منتشر شده، در کارنامۀ نوشتاری خویش دارد. او در ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱ درگذشت.
بخشی از تاملات و مجادلات
«صاحبان زمین و اربابان درحالیکه در دامان قانون اربابرعیتی، که خللناپذیر به نظر میرسید، در آرامش به سر میبردند و سادهلوحانه به عرفیبودن و شرعیبودن آن ایمان داشتند... تا حدود زیادی با ایشان برخوردی دوستانه و ساده داشتند.» اولاً انسان باید به چه درجهای از حماقت برسد که در شرعیبودن و خداییبودن قانون اربابرعیتی اطمینان حاصل کند. و حالا گیریم که اینطور است، چگونه نویسنده میتواند چنین با اطمینان بگوید که این ارباب میتوانست برخوردی انسانی با رعیت خود داشته باشد؟ شما میگویید که آنچه در روسیه به نظام اربابرعیتی مشهور است هیچ شباهتی به نظام و روابط فئودالی در غرب ندارد؟ نه جانِ من! سگ زرد برادر شغال است. اگر قبول ندارید، از مردم سادهی روستایی بپرسید.
شما میگویید ارباب به رعیت به چشم نوکر بهمعنای فئودالی و غربی کلمه نمینگریست، بلکه فقط «بندهی خدایی بود با روحی مسیحی». پس این واژگان «نوکر، چاکر، کاسهلیس و حمال» از کجا درآمدهاند؟ شما فکر میکنید این القاب نجیبانهترند؟ اجازه بفرمایید، شما دقیقاً منظورتان از عبارت «اربابان مهربان» چیست؟ ارباب و زمیندار، با آنهمه حقوق و امتیازاتی که قانون برایش در نظر گرفته بود، حتی مهربانترینشان هم نمیتوانست در برخی موارد برخورد مهربانانه و دوستانهای با رعیت خود داشته باشد. دیگر چه باید گفت؟! دراینباره حرفهای زیادی زده شدهاست و این مسئله بهحدی بر همه روشن شدهاست که واقعاً در حال حاضر نفهمیدن آن دشوار است.
و در پایان، شما ادعا میکنید که تهمتهایی که غربگرایان به ملت روس میزدند سنگینتر از تهمتهایی بود که اربابان به رعیت میزدند و دنیای آرام و سعادتمند روابط ساده و مهربانانهی میان آنها با حکم حکومتی مبنی بر آزادی رعیت تخریب شد. نه جانِ من! اینها فقط تصورات شماست.
کافی است. بالاخره هرچه باشد، گذرمان به روزنامهی دِن و دستاندرکارانش در خیابان که میخورد!
حجم
۲۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه