کتاب ظلمات
معرفی کتاب ظلمات
کتاب ظلمات نوشتۀ محمدعلی علومی است. این کتاب را نشر افکار منتشر کرده است.
درباره کتاب ظلمات
ظلمات داستانی را در فضایی اسطورهای و درباره زلزله بم شرح میدهد که به گفته نویسنده ادامهای بر داستان آذرستان وی به شمار میرود. روایت روان و گیرای علومی باعث شده رمان «ظلمات» را بتوان در دسته رمانهای خوشخوان و روان دستهبندی کرد که همراه با تعلیقی که در سراسر متن بهصورت یک تمهید گنجانده شده، از نقطه شروع تا پایان مخاطب را با خود همراه میکند. داستان این رمان در حال و هوای کویر و استان کرمان و شهر بم اتفاق میافتد و شیوه نگارش داستان بهگونهای است که گاه آنقدر به اسطوره نزدیک میشود که خواننده فراموش میکند داستانی معاصر را دنبال میکند. داستان در اصل به روایت زندگی آدمهایی میپردازد که مانند محیطی که در آن زندگی میکنند، خشن و پیچیده هستند.
خواندن کتاب ظلمات را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به داستان ایرانی میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
درباره محمدعلی علومی
محمدعلی علومی رمانهای معروف سوگ مغان، آذرستان، ظلمات، اندوهگرد، پریباد، داستانهای غریب مردمان عادی، هزار و یک شب نو، خانه کوچک و عطای پهلوان را در پرونده کاری خود دارد. علومی فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.
او به طور خودآموز، اصول داستاننویسی را از کتابهای آموزشی معدود آن دوران فراگرفت و در واقع اولین آموزگارانش مردم عادی کوچه و بازار، روستاییها و عشایر بودند. در سال ۷۰، با گردآوری قسمتی از فرهنگ مردم استان کرمان در ماهنامه ادبی - فرهنگی ادبستان مشغول به کار شد و درعینحال چندین سال بخش آموزش داستاننویسی را در مجله جوانان بر عهده داشت. در همان سالها شاگرد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی (مشهور به پدر فرهنگ مردم) بود و آخرین مصاحبه مطبوعاتی با او مندرج در ادبستان را انجام داد. علومی که با لهجه شیرین بمی صحبت میکند مدتها در تهران با دوست و همشهری هنرمندش ایرج بسطامی (خواننده اهل بم) همخانه بود. داستان کوتاه «بمانی» نیز اثر اوست که در آخرین شماره ماهنامه «فرجاد» در اواخر دهه ۶۰ یا اوائل دهه ۷۰ چاپ شد.
رمان «آذرستان» وی در سال ۷۷ کتاب برگزیده سال از سوی وزارت ارشاد وقت و رمان طنز «شاهنشاه در کوچه دلگشا» برنده سیسال رمان طنز ایران شد؛ همچنین در آن مراسم استادان نجف دریا بندری در ترجمه طنز، پرویز شاپور در کاریکلماتور، مهدی اخوان ثالث در شعر طنز و کیومرث صابری در طنز مطبوعاتی بهعنوان برگزیده انتخاب شدند. علومی تاکنون در چندین دوره جشنوارههای سراسری طنز، در بخش داستان داور بوده؛ او عهدهدار داوری اولین جشنواره سراسری داستان بیهقی نیز بوده است. او دبیر جشنواره سراسری طنز و کاریکاتور بم در سال ۸۴ بود که بعد از آن تاکنون تعطیل شده است.
بخشهایی از کتاب ظلمات
و بعد، باز در میان حیرت و ترس، خبر یا شایعه یا هر چیز دیگری، پروبال گشود از دهانی به دهانی و در تمام شهر پر و پخش شد که - نه! نعش مانی نبوده، مال شاگرد شوفری بوده مال جیرفت دعوا داشته با راننده و راننده رفته خودش راِ معرفی کرده، نه! نعش مانی نبوده.
و بعدتر خبرها این بار چون رازی مگو در میان مردم شهر ترسخورده رواج یافت که - مانی در راه زندان کرمان گریخته و همی حالا در میان بلوچهای ایرانشهر است و...
ـ میگویند مانی گفته برمیگردد، با صد تا با هزار تا تفنگچی که هر کدامشان حریف صد نفر، حریف هزار نفر هستند و سکه را در هوا با تیر میزنند.
ـ میگویند مانی گفته میآیم و در تمام زندانها را باز میکنم و به جبران آن شکنجهها و مکافاتهایی که دیدم کاری میکنم که آب خوش از گلویتان پائین نرود.
ـ میگویند شهردار، رئیس شهربانی و حتی خود استاندار کرمان از ترس مانی دل ندارند تنهایی به جایی بروند. میگویند خواب ندارند از ترسشان.
ـ میگویند مانی ... مانی ... مانی ...
ـ همی حالا میآیم، چایی بریز بر خودت، بر من هم بریز.
به خود میآیی به اتاقکی که دارد در میان تیرگی شبانه قرق میشود. اشیاء حالا حدومرز مشخص خود را گم کردهاند. آعظیم چون شبحی است تیرهتر از تیرگی اتاقک. آن نور ناچیز شعله چراغ، پیشانی و چهره و دستهای باریک آعظیم را رنگی میزند زرد و چرک. از بخاری میانجی اتاقک بالاخانه هم همان نور پریدهرنگ زرد چرک برمیخیزد و بر سقف میلرزد.
حجم
۳۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۳۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
نظرات کاربران
استاد علومی عزیز هم رفت یاد شبی که در کافه به پای صحبت های استاد نشستیم و چه شیرین صحبت می کردند روحش در ارامش یادش روشن تسلیت به همه دوست داران ایشون