کتاب صد نفر ناشتا
معرفی کتاب صد نفر ناشتا
کتاب «صد نفر ناشتا» همراه با داستان «مصری» که به نوعی فصل دوم از سرگذشت شخصیت اصلی داستان است، پنجمین اثر منتشر شده از گودرز شکری است که توسط انتشارات آرنا در دسترس علاقهمندان به ادبیات داستانی قرار گرفته است.
درباره کتاب صد نفر ناشتا
عمده آثار گودرز شکری برمبنای ادبیات واقعگرایانه بناگردیده و اکثر قریب به اتفاق آنها ریشه در اتفاقات ریز و درشت زندگیشان دارند که این نویسنده با استفاده از جریان سیال ذهن، معجونی از واقعیت و خیال را بهصورت داستانهایی جذاب و مخاطب پسند، پدید آورده است.
کتاب صد نفر ناشتا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب صد نفر ناشتا
روی تختخوابهای دو طبقهٔ گرداگرد اُتاق، تُرک و کرد و لُر و بلوچ و فارس نشسته بودند. نامه مینوشتند؛ واکس میزدند؛ آواز میخواندند یا وراجی میکردند. قید نشستن و فکر کردن در آنجا را که مثل لانه زنبور شلوغ بود، زد و بیرون آمد.
محمود پشت سرش داد زد: کجا؟
جوابی نداد و بهطرف بهداری راه اُفتاد. زیر درختهای کاج و چنار و پشت پرچینهای شمشاد بهداری جای بدی نبود. میتوانست بنشیند و حسابی فکر کند. تا آنجا برسد بارها از خود پرسید:
«به کی بگم؟ چطوری بگم؟ به سرهنگ فرمانده گروهان بگم؟ به فرمانده ناحیه بگم؟ به فرماندهٔ کل گزارش کنم؟ به وزارت کشور بنویسم؟ خُب اگه همه دستشان توی دست هم باشه، چی؟ همه چیز روی سر من خواب میشه. انباردار رو وادار میکنن بزنه زیرش. نه، وزارت کشور و ستاد کل خبر ندارن. این یه دله دزدیه. زیاد نیست که بشه مثل گوشت قربانی بین خیلیها تقسیمش کرد. خیلی که جلو رفته باشه تا فرماندهٔ هنگ یا ناحیه.»
تازه تکیه به تنهٔ چنار داده بود که صدای محمود را شنید. گریز از دست او امکان نداشت. باهوش بود و سمج. خیلی زود ته و توی قضایا را بالا میآورد. در احوال مردم کنجکاو بود. بهخودش زحمتِ گشتن بیثمر را نداده بود و مستقیماً آمده بود آنجا. میدانست آدم حساسی مانند عادل را جز آنجا، جای دیگری نمیتواند پیدا کند.
یکراست آمد بالای سر او و بعد از فوت کردن خاک سیمانِ جدول، کنارش نشست. محمود مشهدی بود و از خانوادهای ریشهدار. عموی شاعرش سناتوری بود کارخانهدار و صاحب ملک و مال فراوان و پدرش، پیر عیاشی بود هستی از دست داده و اسیر حقوق بخور و نمیر
حجم
۲۴۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۲۴۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
نظرات کاربران
آقای گودرز شکری که اکثر قریب به اتفاق داستانهایشان بر اساس واقعیت هستند، از جمله نویسندگان خوشبختی میباشند که هیچگاه بهدنبال سوژه نرفته و همواره این سوژه بوده که در طول زندگی بهدنبال ایشان آمده است. اینمجموعهی دو داستانی که
زیبا، جذاب و روان. یک نویسندهی واقعا حرفهای و کار بلد👌👌👌
به نظر من که خیلی خوب بود...🥺
جذاب وعالی
مدتهای طولانی در حال خواندن رمان بودم.این رمان بسیار جذاب بود برای من.خیلی زیبابود خیلی.
بسیار جذاب، دلچسب و دلنشین
متن بسبار عالی و دلنشین
از جمله کتابهایی بود که جذابیت و کشش داستانش چیزی از کتاب "کلیدر" اثر آقای محمود دولت آبادی کم نداشت،خواندن این کتاب را به علاقمندان داستانهای واقعی توصیه میکنم.به امید موفقیت برای نویسنده ی محترم.
ارزش خوندن داشت و واسم لذتبخش بود دستمریزاد ب نویسنده خوب درخشید
داستانی جذّاب و پُرکِشِش در نیمه دهه ۳۰؛ که هنگام مطالعه کلّی شور و هیجان و حس های بسیار خوب به آدم منتقل میکنه، در عین این که یه جاهایی احساس غرور میکنی، یه جاهایی اشکت درمیاد. من به شدّت پسندیدم