دانلود و خرید کتاب هم بخت گودرز شکری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب هم بخت

کتاب هم بخت

نویسنده:گودرز شکری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هم بخت

رمان «هم‌بخت» نوشته گودرز شکری از جمله تلاش‌هایی است که این روزها سعی کرده است تا مخاطب خود را در دل ناز و نیاز کلمه به‌سوی بازخوانی بخشی از حقایق تاریخی ایران معاصر سوق دهد و مخاطب دل‌زده از انواع و اقسام گزاره‌های تاریخی را به سمت روایتی سوق دهد که غیرمستقیم حقیقی‌ترین این دست گزاره‌ها را در دل‌وجان او به بار می‌نشاند.

درباره کتاب هم بخت

هم‌بخت داستانی دارد که از دل شهریور سال ۱۳۲۰ شروع می‌شود. با آغاز تهاجم نیروهای بیگانه به مردمان سرزمینی که بی‌طرف‌ترین‌ها در طول حیات تاریخی خود بوده‌اند و شاید به همین خاطر است که در استعاره داستانی این رمان، دو نماینده متفاوت از این نسل که از قضا هم‌نام‌اند و هر دو متصل به یک ساختار و خاک، یک‌دست که از قضا دست راستشان است را در این تهاجم از دست می‌دهند تا نویسنده بگوید که تاریخ ایران تاریخ قطع شدن دست‌هایی است که قبل از آنکه از سوی دولتمردان گرفته شود، با دست بیگانه به یغما می‌رود.

گودرز شکری داستان خود را با جملاتی ساده و کوتاه روایت می‌کند. داستان او بیش از آنکه غم‌نامه‌ای باشد برای رنج تاریخی ایران در دوران شهریور بیست و پس از آن، داستانی است قصه‌گو و عبرت‌آموز. داستانی که سعی دارد به‌سادگی هر چه بیشتر حرف خود را در لایه‌های متعدد داستان بپیچد و به‌شدت از رک‌گویی پرهیز دارد. نویسنده در این داستان به دنبال نگارش مانیفست سیاسی خودش نیست و دوست هم ندارد که مخاطبش با آنچه او می‌اندیشد مستقیم هم‌داستان باشد. او سعی کرده دست مخاطبش را بگیرد و با او در دل روایتی پرکشش در کوچه‌های تاریخ معاصر ایران قدم بزند، گاه بایستد، گاه ببیند و گاه دندان به خشم بر هم بساید بی‌آنکه دست‌هایش بتواند کار ولو کوچکی به‌پیش ببرد و پاهایش قدمی ولو کوتاه.

هم‌بخت روایتی است از سرگذشت یک ملت. نویسنده با استادی تمامی سعی کرده این سرگذشت را کوتاه و سرضرب بنویسد، شخصیت‌هایش را بسازد و جغرافیایی تاریخی برای زیست آنها بر پایه فکت‌های حقیقی تاریخی مهیا کند و آنگاه بر فراز این آشیانه، به تماشای سیر زندگی در این زیست بپردازد.

خواندن کتاب هم بخت را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

رمان یکی از بهترین عرصه‌ها برای واکاوی و زنده کردن تاریخ است. علاقه‌مندان به تاریخ می‌توانند از مخاطبان این کتاب باشند.

درباره گودرز شکری

گودرز شکری متولد ۱۹ شهریور ۱۳۱۵ در محله «کوله وند» که امروز به «کوی جلالی» در همدان معروف است و شروع داستان‌نویسی جرقه‌اش در کلاس انشایی می‌خورد که موضوع آن بهار بوده و انشای شیوای او معلم را به تشویق واداشته و استعداد نویسندگی گودرز شکری را کشف کرده. بعدها آن‌طور که خودش گفت «خوشبختانه» مسیر زندگی‌اش به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که درس را رها می‌کند به تهران برای کار می‌رود. پیش یک روس مهاجر کار می‌کند بعد هم یک ارمنی و بعد هم در یک چاپخانه و آنجا برای حروف‌چینی کتاب، کتاب‌های بسیاری از نویسندگان بزرگ را از زیردست می‌گذرانده.

بخش‌هایی از کتاب هم بخت

در غرب شهر، رجب شبانی، چوپان حاج‌آقا محمد دره مرادبیکی یک‌دستش را در بمباران شهریور بیست از دست داد. برای اینکه مردم شهر سال‌های سال با یاد آوردن بمباران شهر حرف جالب‌تری برای گفتن به دوست و بیگانه داشته باشند، در شرق شهر هم پسربچه پنج‌ساله‌ای به اسم رجب فعله‌پور پسر یک عمله یک‌دستش به‌وسیله ترکش بمب انگلیسی‌ها قطع شد. «در دو گوشه شهر دو رجب نام در یک روز دست راستشان قطع شد.» شاید امروز هم کسانی که خاطره آن روزها را فراموش نکرده‌اند به‌موقع یا بی‌موقع آنچه سال‌ها تعریف شده تکرار کنند.

به دنبال بمباران شهر، نیروهای انگلیسی، هندی و بعد آمریکایی وارد شدند و در بیرون شهر کمپی درست کردند که دیوارهای سنگ و ساروجی آن سال‌ها سرپا بود. مردم به این پدیده جدید عادت کردند و هر کس به فراخور رفتاری با این مهمانان ناخوانده در پیش گرفت. یکی رفت شوفرشان شد. یکی برایشان خانم برد. یکی از مستی و غفلتشان استفاده کرد و دستبردی زد و یکی هم تک و توکی از آنها را در کوچه‌باغ‌ها و پس‌کوچه‌ها گیر آورد و به انگیزه‌ای کشت.

رجب شبانی پسر موسی چوپان از بیمارستان بیرون آمد. چوب‌دستی‌اش را برای همیشه به دست چپ گرفت و گله را هی کرد و برد صحرا. تا چشم بچرخانی دو سال گذشت و رجب فعله‌پور هم هفت‌ساله شد. یک روز دست چپش را به دست پدرش شیرمراد داد و درحالی‌که آستین کت ژنده‌اش با هر پا برداشتن به پهلویش می‌خورد و فاصله می‌گرفت، وارد دبستان شاهپور شد. مدیر نگاهی به آستین خالی کت رجب انداخت و به پیرمراد گفت:

- یعنی میتونه با دست چپ کاری از پیش ببره؟

پیرمراد گفت: چپ‌دست نیس اما ناچاره. مثل خیلی از کاراش که این دوساله به‌ناچار، با چپ کرده، خدا سرنوشتشو این‌جور رقم زده.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۱ صفحه

حجم

۱۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۱ صفحه

قیمت:
۴۹,۷۲۵
تومان